یک مرد ایرلندی و یک زن فرانسوی در رستوران فرودگاهی نشستهاند و قرار است درباره بچههای آمریکاییشان با هم بحث کنند. کارگردان نروژی بلندقامت فیلم، پشت صحنه در تکاپو است و از درون لنزهای دوربین فیلمبردار آلمانیاش نگاهی از سر کنجکاوی به صحنه میاندازد. همه به زبان انگلیسی صحبت میکنند.
اینجا صحنهی فیلمّبرداری یک آگهی تبلیغاتی درباره یک شرکت هواپیمایی یا موقعیتی طنزآمیز برای یک برنامهی تلویزیونی نیست، بلکه صحنهای از درام گوشخراشتر از بمبها به کارگردانی یواکیم تریر است (که سال گذشته در بخش رقابتی جشنواره فیلم کن حضور داشت و ماه آینده روی پردهی سینماهای ایالات متحده خواهد رفت).
در سالهای اخیر دائم بر شمار فیلمسازان هنرمندی افزوده شده است که زادگاههایشان را ترک کردهاند تا اولین فیلمهای انگلیسیزبانشان را بسازند. یواکیم تریر یکی از تازهترین و مستعدترین کارگردانانی است که دست به چنین کاری زده است. او پس از ساخت دو فیلم جذاب درباره دوران بلوغ در زادگاهش شهر اوسلو، در فیلم جدیدش با بازیگر ایرلندی گابریل بیرن و بازیگر توانمند سینمای فرانسه ایزابل هوپر همکاری کرده است تا درامی خانوادگی بسازد که وقایع آن در حومهی نیویورک روی میدهد. این درام خانوادگی با کارگردانی نروژی، رویدادگاه آمریکایی و ترکیب بازیگران چندملیتیاش، تصویری چشمگیر و قابلتوجه از نظم و ترتیب اجتماعی دنیای تازه در فیلمهای معاصر است.
هوپر نقش ایزابل رید را بازی میکند؛ یک عکاس جنگ تحسینشده و فرانسوی دور از میهن، که مرگ مرموزش زندگیهای همسرش جین (بیرن) و دو پسرشان جونا (جسی آیزنبرگ) و کانرد (دوین درویید) را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد. در حالی که جین و پسرها، خودشان را برای نمایشگاه تازهای از عکسهای ایزابل آماده میکنند، فلاشبکها خاطرات متفاوت این سه را از زندگی و فعالیتهای حرفهای ایزابل برملا میکنند. وقتی کانرد به خاطر میآورد که مادرش چهطور «با قاببندی متفاوت، معنی و مفهوم یک تصویر را تغییر میدهد» میتوان این طور گفت که این نوجوان پانزدهساله بهنوعی در حال توصیف دیدگاههای متفاوت اعضای خانوادهاش است؛ و البته توصیف چشماندازهای چندگانه و تغییرکنندهای که در کانون فیلمهای چندفرهنگیای مانند گوشخراشتر از بمبها دیده میشوند.
البته خانوادهی رید اولین حومهنشینان آمریکایی نیستند که توجه فیلمسازان مؤلف خارجی را به خود جلب میکنند. ملودرامهای دههی 1950 داگلاس سیرک آلمانی از جمله همهی آنچه خدا مجاز میداند و نوشته بر باد، به شکلگیری تصویر جهانی از حومهنشینان در دوران پس از جنگ جهانی دوم در ایالات متحده کمک کردند. درامهایی که رومن پولانسکی (محلهی چینیها) و میکلآنجلو آنتونیونی (زابریسکی پوینت) در دوران ریاستجمهوری نیکسن ساختند هم گسترش بیرویهی لسآنجلس را به تصویر کشیدند و آن را مترادف با فساد و یأس ارزیابی کردند. در دهههای اخیر هم فیلمساز تایوانی آنگ لی، و انگلیسی مهاجر سام مندس، ادبیات حومهنشینان آمریکایی را با اقتباس از آثار کلاسیک مدرن از ریک مودی (کولاک) و ریچارد ییتس (خیابان رولوشنری/ مسیر تحول) به تماشاگران جدید معرفی کردهاند. این درامها با صحنههای ماندگارشان، به بهترین شکل روح زمان جاری در دورههای داستانیشان را تسخیر کردهاند و رنگوبویی تازه را برای مراکز تجاری و مجموعههای صنعتی شهری به ارمغان آوردهاند که آمریکاییها هر روز از کنارشان عبور میکنند.
وقتی کارگردانان خارجی به آمریکا سفر میکنند تا اولین فیلمهایشان را به زبان انگلیسی بسازند، دست به روایت داستانهایی درباره شهروندان جهانی در دنیایی نفوذپذیر میزنند. گوشخراشتر از بمبها ادامهی همین سنت فیلمسازی است و حتی میتوان گفت که آن را یک گام جلوتر هم برده است. در حالی که شخصیتهای ملودرامهای سیرک بهندرت به فراسوی مکانهای دنج زیبایشان قدم میگذاشتند و خطر میکردند، خانوادهی رید آشکارا یک زندگی جهانی دارد؛ با سبک زندگی و هویتهای فرهنگی که از مرزهای آمریکا فراتر میروند. اگر کانرد بخواهد کار پدر عصبانیاش را پشت گوش بیندازد و برای مدتی از دست او راحت شود، به صورت آنلاین مشغول بازی ویدئویی با بچههایی در کشورهای ژاپن و نیوزیلند میشود. اگر ایزابل که به زبان فرانسوی صحبت میکند، بخواهد سر کار برود، سوار هواپیمای بعدیای میشود که عازم یک منطقهی جنگی دورافتاده است. وقتی کارگردانان خارجی به منظور فیلمسازی به آمریکا میآیند، دیگر داستانهایی درباره ساکنان وستچستر یا بروکلاین، اونستن یا پاسادینا را به تصویر درنمیآورند؛ آنها سراغ شهروندان جهانی میروند که در دنیایی بزرگ و یکپارچهشده زندگی میکنند.
روایت و تصویر کردن چنین داستانهایی فوقالعاده چالشبرانگیز و دشوار است. وقتی تریر دوربینش را به سمت شخصیتهای چندملیتی فیلم جدیدش میچرخاند با همان مسأله و تنگنایی مواجه میشود که ایزابل هنگام عکاسی از یک مراسم خاکسپاری در افغانستان با آن روبهرو میشود؛ و میتوان گفت که مثل ایزابل این سؤال را از خودش میپرسد که «آیا من باید عکسی بگیرم که داستان این آدمها را همان طور روایت کند که اگر آنها این عکس را میگرفتند آن را روایت میکردند؟» یا باید رویکرد دیگری اختیار کند و با خود بگوید: «یا اینکه نه، در عوض باید از این خانواده استفاده کنم تا موضوع بزرگتری را به تصویر بکشم و از جهاتی حرف مهمتری بزنم، حتی اگر این خطر وجود داشته باشد که آنها را به یک سرمشق تبدیل کنم؟» تریر در فیلمهایی که پیش از این در زادگاهش ساخته است، رویکرد نخست را به کار گرفته و به مطالعهی شخصیتی دقیق و موشکافانهی یک یا دو تن از جوانان اهل اوسلو پرداخته است. او در گوشخراشتر از بمبها پذیرای خطرهای استراتژی دوم شده است و با استفاده از خانوادهی رید به عنوان نقطهی شروع کارش، دست به مطالعهای گستردهتر در خصوص برخی از مضامین بزرگ و مهم بینالمللی زده است.
تریر که انگلیسیاش خوب و روان است، در رسیدن به این زبان سینمایی جدید - ساختن فیلم هنری چندملیتی - همراهان بسیاری داشته است. در حالی که هر روز بر شمار و گستردگی تولیدهای مشترک بینالمللی در صنعت سینما افزوده میشود، و بازیگران، گروه تولید و سرمایهگذارانی از سراسر جهان دور هم جمع میشوند، کارگردانان همهی مناطق با حساسیتهای زیباییشناختی متفاوت، با فشارهای جدیدی در تولید فیلمهایشان به زبان انگلیسی مواجه هستند. در این روزگار حتی درونگراترین مؤلفان نیز به سرمایهگذاران و جشنوارههایی در آن سوی مرزهای کشور زادگاهشان متکی هستند و برای رسیدن به موفقیت هیچ راهی بهتر از انطباق با زبان رسمی این حوزه نیست. چهار برندهی اخیر اسکار بهترین کارگردانی - آنگ لی، آلفونسو کوارون و برندهی دو جایزهی پیاپی آلخاندرو گونزالس ایناریتو - به زبان انگلیسی و خارج از کشورهایشان فیلم ساختهاند. در جشنواره فیلم کن سال گذشته، گوشخراشتر از بمبها یکی از پنج فیلم انگلیسیزبان بخش رقابتی بود (که همچنان معتبرترین پایگاه برای اولین نمایش جهانی فیلمهاست) که توسط کارگردانی غیرانگلیسیزبان ساخته شده بودند.
اگر بخواهیم در این خصوص مثالهای بیشتری بیاوریم، میتوان درام کمدی جوانی (2015) را در نظر گرفت که توسط کارگردانی ایتالیایی و با ستارهای انگلیسی ساخته شده است و ماجراهایش در یک تفریحگاه سوییسی روی میدهد که در آن آدمهایی با ملیتهای مختلف دیده میشوند و پائولو سورنتینو از عدم توانایی آنها در برقراری ارتباط به کمدی میرسد. تریلر جنایی سیکاریو (2015) نیز همین گونه است و در آن کارگردان کانادایی فرانسویزبان، دُنی ویلنوو، با همراهی بازیگر انگلیسی امیلی بلانت، و بنیسیو دل تورو پورتو ریکویی، و با کمک فیلمبردار انگلیسی و آهنگساز ایسلندیاش، داستانی از مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر مکزیکی را روایت میکند.
با این حال، کار کردن و فیلمسازی به زبان انگلیسی به این معنی نیست که فیلمسازان برجسته ممکن است ویژگیها و مؤلفههای سبکیشان را از دست بدهند. از کارلوس اولیویه آسایاس (تصویر کارگردانی فرانسوی از یک تروریست ونزوئلایی) تا فرزندان بشر آلفونسو کوارون (تریلر دیستوپیایی یک کارگردان مکزیکی در انگلیس) بعضی از بهترین فیلمهای قرن 21 در زمرهی آثار تولید مشترک و چندملیتی قرار میگیرند. این فیلمها نشان میدهند که بهترین فیلمسازان جهان حتی وقتی در یک چارچوب تولیدی محبوب و بهروز هم کار میکنند و داستانهایشان را با گرایشهای جهانی و فراگیر پیوند میدهند، همچنان راههای نبوغآمیز و هیجانانگیزی را برای خلق شخصیتها و رویدادگاهی منحصربهفرد پیدا میکنند.
* ماهنامهی فیلم در «اینستاگرام» حضور و فعالیت ندارد.
[منبع: ویل دی نووی، آتلانتیک]