با القاب زیادی معرفی میشد. به بازیگر چرخشهای تاریخی معروف شده بود. از نقش منفی به نقش مثبت رسید. از عالم سینما به عالم سیاست رفت و اولین سوپراستاری بود که در اوج محبوبیت و شهرت، سینما و بازیگری را رها کرد. در بالیوود نمیتوان بازیگر دیگری پیدا کرد که این همه کار را یک جا انجام داده باشد. وینود خانا هم مثل بسیاری دیگر از ستارگان سینمای هند، بازیگری بود که به مدد موفقیت و درخشش روی پرده نقرهای، سر از دنیای سیاست درآورد و سیاستمدار شد. با این حال زندگی او شباهت چندانی به زندگی بقیهی سوپراستارهای بالیوود نداشت و یکجورهایی منحصربهفرد بود.
در جامعهی هنری که بازیگران نقشآفرینی را از والدین به ارث میبردند و در نقش جوانهای عاشقپیشه و دوستداشتنی ظاهر میشدند، وینود خانای جوان بدون چنین پشتوانهای وارد کارزار شد و با وجود چهره جذابش، در نقشهای منفی بازی کرد. اما چهره و توانایی ایفای نقشهای دشوار کمک کرد تا بازیگر نقشهای مثبت و قهرمان شود. تماشاگرانی که خانا را به خاطر بازی در نقش پلیس وظیفهشناس عامر اکبر آنتونی به یاد میآورند، شاید ندانند او ابتدا در یک دوجین نقش منفی یا نقشهای کوتاه ظاهر شد. او در این دوران سبیل داشت که وجه مشخصهی اغلب شخصیتهای منفی فیلمهای هندی بود!
سونیل دات چهرهی سرشناس سینمای هند و همسر نرگس، اولین بار در سال 1968 از او در فیلمی بازی گرفت. خانا در مصاحبههای مختلف، از سختی راه خود برای رسیدن به موفقیت و کمال صحبت کرد. او فرزند یک خانواده پنجنفری بود که هیچیک از چهار خواهر و برادرش وارد فعالیتهای سینمایی نشدند. پیشاور را که محل تولدش بود، هیچوقت ندید چون کمی بعد از تولدش در 1946 هند تجزیه شد و پیشاور به پاکستان رسید. خانوادهاش به بمبئی کوچ و ملیت هندی را انتخاب کرد. او یک زندگی کاملاً معمولی داشت و در نوجوانی بعد از تماشای درام تاریخی مغول اعظم و بازی دیلیپ کومار بهشدت شیفتهی سینما و بازیگری شد.
اوج فعالیتهای وینود خانا، اواسط دههی 1970 و اوایل دههی 80 بود. او در این ایام در فیلمهای بسیار زیادی بازی کرد و با نقش یک پلیس دوستداشتنی محبوب شد. موفقیت چشمگیر آمیتاب بچن در این ایام مانع شد که خانا ستارهی شماره یک سینمای هند شود. شاید به همین دلیل بود که او در اقدامی غیرمتعارف در سال 1982 و در اوج شهرت، سینما و بازیگری را رها کرد. البته این اتفاق دلیل دیگری هم داشت که پیروی از یک رهبر مذهبی و دیدگاههایش بود.
رسانههای گروهی در سال 1987 خبر از بازگشت خانا دادند و او که قصد جبران زمان ازدسترفته را داشت، در فیلمهای زیادی بازی کرد. با اینکه برخی از این فیلمها با موفقیت مالی روبهرو شدند، اما نتوانستند جایگاه گذشته را برای خانا به ارمغان بیاورند؛ در اصل تغییر شرایط و ذائقهی تماشاگران، نوع دیگری از سوپراستار را میطلبید. دههی 1990 چهره تازهای را از خانا به نمایش گذاشت و او در سال 1997 با دو اقدام همه را غافلگیر کرد؛ ابتدا روی اولین فیلم سینمایی فرزند بزرگش آکشی سرمایهگذاری کرد و سپس وارد فعالیتهای سیاسی شد. عضویت در حزب بهاراتیا جاناتا، او را عازم سفرهای سیاسی زیادی به نقاط مختلف هند کرد و در نهایت برای دو دوره در سالهای 1998 تا 2006 و 2014 تا 2017 به عضویت کنگره هند درآورد. صنعت سینمای هند هم مثل مردم این کشور در سال 2002 از شنیدن خبر وزیر شدن خانا شوکه شد. او در این سال به عنوان وزیر فرهنگ و گردشگری دولت آتال بیهاری واجپایی انتخاب شد؛ و شش ماه بعد، هدایت وزارتخانهی دیگری را به عهده گرفت. تمام این اتفاقهای سیاسی در حالی رخ میداد که خانا هنوز به عنوان بازیگر هم جلوی دوربین ظاهر میشد. اما موفقیتهای سیاسی او با موفقیتهای هنری و سینمایی همراه نشد. تلاش بیوقفهی خانا برای ستاره کردن پسر بزرگش آکشی، راه به جایی نبرد و او نتوانست موفقیت پدرش در بالیوود را تکرار کند. مشابه چنین اتفاقی برای دومین پسر وینود خانا به نام رائول هم رخ داد. به این ترتیب پرونده سینمایی خانواده خانا برای همیشه بسته شد. شاید به همین دلیل بود که دو فرزند خانا از همسر دومش، حاضر به ورود به فعالیتهای سینمایی نشدند و زندگی معمولی و دور از جنجال را به بازیگری ترجیح دادند!
تماشاگران سینما در سالهای اخیر، خانا را در نقش پدر سلمانخان در مجموعه فیلمهای کمدی اکشن دابانگ دیدند. او در این نقش مکمل، پیر و فرتوت به نظر میآمد. در همین ایام، اخباری درباره بیماری او در رسانهها چاپ شد ولی طبق معمول زندگیهای بالیوودی، خانواده خانا این اخبار را تکذیب کرد؛ و حتی تا زمانی که در اواخر سال 2016 خانا روانهی بیمارستان شد، این تکذیبها ادامه داشت. از سوی دیگر بازار شایعه داغ بود و خبرهای غیررسمی حکایت از بیماری سرطان خانا میکردند.
سرانجام مرگ وینود خانا در صبح روز 27 آوریل با تعجب محافل هنری و خبرنگاران روبهرو نشد. مشخص بود آنها انتظار چنین خبری را داشتند. طبق معمول مراسم ختم هنرمندان بالیوودی، برپایی آیین آتش زدن پیکر بازیگر بسیار شبیه فیلمی پرزرقوبرق بود. در یک سو، ستارگان قدیمی و جدید بالیوود بودند که با چهرههای اندوهگین با همکار قدیمیشان برای همیشه وداع میکردند و در سوی دیگر، خیل مشتاق خبرنگاران و مردم عادی بودند که هجومشان برای دیدن مراسم، باعث وقفهی چندباره در اجرای آن شد. احتمالاً برای خود هنرمندان هم تجدید دیدار با چهرههای در محاق فرو رفتهای مثل زینت امان جذاب بوده است. امان ستاره سرشناس دههی 1980 بالیوود و همبازی وینود خانا در چند فیلم مشهور و پرفروش همچون قربانی بود که پس از مدتها از پیلهی سکوت و تنهاییاش بیرون آمده بود تا با همکار قدیمیاش وداع کند و چهرهی پیر و شکستهی خود را به عکاسان و مردم کنجکاو نمایش دهد.
آمیتاب بچن که در بیش از ده فیلم با وینود خانا همبازی بود، از اولین کسانی بود که خودش را برای تسلیتگویی به خانوادهی خانا رساند. او در وبلاگش مطلبی طولانی درباره همکار قدیمیاش نوشت که چنین آغاز شده است: «اولین بار او را در سال 1968 در دفتر فیلمسازی سونیل دات دیدم، جایی که خودم دنبال کار میگشتم. مرد خوشقیافه و خندانی را میدیدم که راضی به نظر میرسید. آن روزها سخت تلاش میکردم که یک نقش سینمایی به دست بیاورم، هر نقشی در هر فیلمی. هر دوی ما نسبت به آینده امیدوار و خوشبین بودیم...»