
نستور آلمندروس، فیلمبردار سرشناس سینما میگوید «در بسیاری از فیلمهایی كه فیلمبرداری كردهام، خودم را صرفاً به یك یا دو رنگ محدود كردهام. فیلم سیاهوسفید مانند لباس رسمی است، همیشه باشكوه است. رنگ، اگر در استفادهاش دقت نداشته باشید، میتواند عوامانه و مبتذل از آب دربیاید.» مسلماً فیلم سیاهوسفید به خاطر قدرت یگانهاش در برقراری ارتباط با مخاطبان دارای تشخص خاصی است. فیلم رنگی باید به طیفهای متفاوتی از رنگها متوسل شود تا تأثیرگذاریاش به چشم بیاید اما فیلم سیاهوسفید ، تنها متكی به تُنها و كنتراستهایی است كه نور و سایه ایجاد میكنند. شاید مهمترین عنصر در زیباییشناسی فیلم سیاهوسفید آن باشد كه باعث میشود فیلمبردار از واقعیت وجودی رنگ رهایی پیدا كند. درواقع تلویزیون باعث شد تا فیلم رنگی بیش از پیش مورد توجه واقع شود، هر چند در سالهای اخیر آثاری مانند مردی كه آنجا نبود (2001) و شب بخیر و موفق باشید (2005) یا روبان سفید (2009) رویكرد دوبارهای به سوی فیلم سیاهوسفید داشتهاند. برخی از فیلمسازان برای تأكید بر رنگ از فیلم سیاهوسفید استفاده كردهاند. اسپیلبرگ در سكانسی از فهرست شیندلر (1993)، فیلمی كه سراسر سیاهوسفید فیلمبرداری شده از رنگ قرمز لباس آن دخترك به شكل لكهای سرخ در میان آن همه سیاهوسفید و خاكستری استفاده كرده تا بر او تأكید كند. یك تفاوت برجسته در استفاده از فیلم رنگی و سیاهوسفید را در دو اقتباس شكسپری میتوان مشاهده كرد. لارنس الیویه هنری پنجم (1944) را رنگی ساخته و گریگوری كوزینتسف هملت (1964) را سیاهوسفید فیلمبرداری كرده است. فیلم الیویه درامی حماسی و قهرمانی است كه بخش اعظمی از آن در فضاهای بیرونی ساخته شده و حال و هوای مثبت و خوشبینانهای دارد. در حالی كه ساختهی كوزینتسف یك تراژدی محزون و جدی است و بسیاری از صحنههایش داخلی هستند و برخی در شب رخ میدهند. با این همه روایت رنگی فرانكو زفیرهلی از هملت (1990) بازنمایی سردی و خشونت فضای دانمارك قرون وسطی است. گاهی فضای برخی فیلمها آنچنان تیره و تار است كه تصور رنگی بودنشان آن ها را از واقعیت دور میسازد. ما با این كه جهان را سیاهوسفید نمیبینیم اما روایت سیاهوسفید كوبریك از تلخی و تباهی وقوع جنگ جهانی دیگری در دكتر استرنجلاو (1964) برایمان باورپذیرتر است. در حالی كه مایك نیكولز برای هجو جنگ و پیامدهایش ترجیح میدهد كه كچ-22 (1970) را رنگی فیلمبرداری كند.
تجربهگرایی در سینما همچنان ادامه دارد، از گاو خشمگین (1982) تا شهر گناه (2005) كه به شكل تكرنگ فیلمبرداری شده است. با این همه فیلمسازان و تماشاگران نسبت به رنگ و قدرتی كه در آن وجود دارد، حساستر از گذشته شدهاند. هرچند در سالهای گذشته موجی برای رنگی كردن فیلمهای سیاهوسفید دوران كلاسیك به راه افتاد اما واكنش برخی از فیلمسازان و حتی تماشاگران باعث شد تا چنین ابتكار نامناسبی تقریبا به دست فراموشی سپرده شود. سالیان درازی از دوران فیلمهای باشكوه رنگی میگذرد. آثاری مانند مرا در سنت لوییز ملاقات كن (1944) یا جادوگر اوز (1939) در دورانی پای به عرصه گذاشتند كه آثار درخشان سیاهوسفیدی مانند همشهری كین (1941)، خوشههای خشم (1940) فيلمهاي كلاسيك باشكوهي به نمایش درآمدند. به نظر میرسد در هیچ هنر دیگری مانند سینما این همه رویارویی میان رنگ و بیرنگی دیده نشده است.
تجزیه و تحلیل رنگ در سینما
در صورت امكان لحظات به یادماندنی و قدرتمند در فیلمی را با دستگاه دیویدی تماشا كنید و رنگ تلویزیون را ببندید. چه چیزی تغییر میكند، وقتی این بخشها را به شكل سیاهوسفید ببینید؟
اگر رنگها در فیلمی كه مشغول تماشای آن هستید، شفاف و غلیظ هستند، رنگ تلویزیون را كم كنید تا رنگها مات بشوند. این كار چه تأثیری بر روی فیلمی میگذارد كه تماشایش میكنید؟
آیا كاربرد اكسپرسیونیستی رنگ در فیلمی كه برای تماشا انتخاب كردهاید به گونهای است كه جهان فیلم را از طریق نگاه و احساسات شخصیت اصلیاش، تجربه میكنید؟
آیا در فیلم مورد نظر رنگ لباسها و دكورها به گونهای طراحی شدهاند كه به شما كمك كنند تا درونیات هر شخصیتی را بشناسید؟ اگر چنین است، این رنگها چه چیزی را دربارهی شخصیتهای فیلم به شما انتقال میدهند؟
آیا تغییر چشمگیر در نحوهی استفاده از رنگ در فیلم مورد نظر به گونهای است كه آن را به عنوان تمهیدی انتقالی (مانند دیزالو، فیدها) درنظر گرفت؟
در فیلمی كه برای تماشا انتخاب كردهاید تا چه اندازه اتمسفر رنگی اهمیت دارد؟ آیا استفاده از اتمسفر رنگی، منعكسكنندهی برخی اهدافی است كه كارگردان در نظر داشته است؟ اگر چنین است، به نظر شما كارگردان آن فیلم چه اهدافی را از طریق استفاده از رنگ دنبال كرده است؟
به دنبال رنگپردازیبخش آخر راننده تاكسی (1976) را تماشا كرده و توجه بیشتری به رنگ در این بخش داشته باشید. ویژگی تغییر رنگ را در این بخش شرح دهید.
ده دقیقهی ابتدایی فیلمهای روزهای بهشت (1978) ادیسهی فضایی: 2001 (1968)، مكالمه (1974)، مولن روژ (1952) و آواتار (2009) را انتخاب كرده و یك بار به شكل سیاهوسفید روی مانیتور خودتان تماشا كنید و سپس رنگ مانیتور را به شكل ابتدایی بازگردانده و دوباره این بخشها را به شكل رنگی تماشا كرده و به پرسشهای زیر پاسخ بدهید:
الف - اضافه كردن رنگ به هر یك از این بخشهای ده دقیقهای چه تأثیر همهجانبهای بر آنها میگذارد؟
ب - در هر یك از این فیلمها كدام رنگها برتری دارند؟ آیا عموماً از رنگهای گرم در هر یك از آنها استفاده شده یا رنگهای سرد؟
ج - آیا رنگها در هر یك از این فیلمها شفاف و خالص هستند یا مات و كدرند؟ چنین گزینههایی چه ارتباطی با ماهیت هر فیلم و داستانی دارد كه آن را روایت میكنند؟
د - لحظات خاصی در هر بخش را شرح دهید كه رنگ به كار گرفته شده تا بیشترین توجه به موضوع خاصی جلب شود یا به سهبعدی كردن فضا كمك كرده و یا چیز خاصی به یك شخصیت یا محیط زندگیاش افزوده است.
ه - لحظات بخصوصی از هر بخش را شرح دهید كه فضای رنگی در آن مورد تأكید قرار گرفته است؟ به چنین فضایی چه معنا و مقصودی میتوانید نسبت بدهید؟
فیلمهایی برای مطالعهی بیشتر
بری لیندون (1975)، قوی سیاه (2010)، دكتر استرنجلاو (1964)، درخشش ابدی یك ذهن پاك (2004)، پدرخوانده (1972)، برباد رفته (1939)، بیخوابی (2002)، تو ای برادر كجایی؟ (2000)، پالپ فیكشن (1994)، فانوس سرخ را برافروز (1991)، كفشهای قرمز (1948).
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: