زندگی پای یکی از بهترین فیلمهای فانتزی سالهای اخیر سینما است که بهحق مورد ستایش گستردهی منتقدان داخلی و خارجی قرار گرفت و اسکار بهترین کارگردانی را برای آنگ لی به ارمغان آورد. این فیلم شاید در نگاه اول پیچیده به نظر نرسد اما واقعیت امر چیز دیگری است؛ و در واقع میشود از ابعاد مختلفی به بحث و بررسی این فیلم پرداخت. به عنوان مثال اگر زندگی پای به عنوان یک فیلم فانتزی با آثار مشابه این گونۀ سینمایی مقایسه شود آن وقت خطری که لی در ساخت آن به جان خریده است بیشتر به چشم میآید و دستاورد چشمگیر او بهتر رخ مینماید. در اغلب آثار فانتزی مشابه، قهرمان داستان یک کودک یا نوجوان یتیم است که خواسته یا ناخواسته پا به یک دنیای مسحورکنندهی خیالی میگذارد و راهی سفری حیرتانگیز میشود تا به نوعی از «بلوغ» برسد، از جمله دوروتی در جادوگر شهر آز، آلیس در آلیس در سرزمین عجایب، هری پاتر در مجموعه فیلمهای هری پاتر و نمونههای فراوان دیگر. از این رو در فیلمهای فانتزی همیشه دو دنیای متفاوت وجود دارد: یک دنیای «واقعی» که معمولاً تیرهوتار، ملالآور و آزاردهنده است و یک جهان «خیالی» که در نقطهی مقابل دنیای واقعی قرار میگیرد و رنگارنگ، جذاب و الهامبخش است. قهرمانهای آثار فانتزی که نامشان رفت، با تجربهی یک اتفاق خاص پا به دنیای خیالی میگذارند. دوروتی به خاطر ضربهای که به سرش میخورد بیهوش میشود و وقتی چشم باز میکند که گردباد خانهشان را به آسمان و سرزمینی دیگر برده است؛ آلیس در لانهی یک خرگوش سقوط میکند و هری پاتر از وسط دیواری در ایستگاه راهآهن عبور میکند. اما قهرمان زندگی پای خیلی «واقعی»تر وارد دنیای سحرآمیز «خیال» میشود. در واقع دستاورد قابلتوجه لی، محو کردن مرز میان این دو دنیا است. در اینجا با تکیه بر نماهای خاصی از فیلم به این موضوع میپردازیم که کارگردان چهطور از همان اولین نما و فصل فیلمش در پی زمینهچینی و آماده کردن تماشاگر برای ورود به یک دنیای خیالی کاملاً باورپذیر بوده است. این دستاورد لی از این لحاظ درخور توجه است که معمولاً آثار فانتزی به خاطر دنیاهای متفاوت و عجیبشان و بهاصطلاح فاصله گرفتن از واقعیت، مورد توجه تماشاگران بزرگسال قرار نمیگیرند.
1 - فیلم از باغوحش شروع میشود و تماشاگر از همین فصل عنوانبندی، تصاویر شگفتانگیزی را میبیند که با تأمل و دقت، گرفته و انتخاب شدهاند؛ تصاویری که احتمالاً تماشاگران فیلم در دنیای واقعی و در تجربههای شخصیشان از رفتن به باغوحش، بهندرت دیدهاند. از این رو آنگ لی لوکیشنها و در مجموع شمایل بصری دنیای واقعی فیلمش را هم به گونهای سر و شکل داده که علاوه بر «واقعی بودن» چندان هم دور از اعجاب و شگفتی نباشند.
2 - دیوارهای نقاشیشدۀ باغوحش، عنوانبندی فانتزی و حاشیهی صوتی این فصل هم در ورود ما به جهان فیلم نقش تعیینکنندهای را بازی میکنند. از همین نمای سوم فیلم میتوان به مضمون سفری پرماجرا و خیالی رسید. فقط کافی است کمی دقیقتر به این تصویر نگاه کنیم. فیلی که در بدنش آدمهایی زندگی میکنند و چشمش با الاغی مشترک است که انگار مرد کمانگیر روی آن نشسته و نه گردن فیل! خرطوم فیل هم که انگار روی آب میدود، از دم زیبای طاوس درست شده است. بیتردید همهی این موارد در نگاه اول به گونهای خودآگاه دیده نمیشوند اما از سوی دیگر نمیتوان منکر تأثیر ناخودآگاه زیبایی و ترکیب جادویی تصویر بر تماشاگر شد. اگر نقش افسانه، اسطوره و جادو را در فیلمهای فانتزی در نظر بگیریم و سفر دریایی پای با چند حیوان را به عنوان یک افسانه تصور کنیم، آن وقت میتوان پا را فراتر گذاشت و دربارهی نسبت و نقش حیوانات در اغلب افسانهها به بحث پرداخت و شروع فیلم از باغوحش را به گونهای جذابتر بررسی کرد. شخصیت نویسنده در جایی از فیلم به این موضوع اشاره میکند که «بزرگ شدن در یک باغوحش سحرآمیز و جادویی است»؛ درست مثل دنیای افسانهها.
3 - تقابل دنیای «واقعی» و جهان «خیالی» همواره در فیلم دیده میشود و حتی نسبت عینیت و ذهنیت آنها هم بهدرستی رعایت شده است. در این نما که طنز ظریفی هم در آن جاری است، نویسنده در حین شنیدن داستان حیرتانگیز پای (ذهنیت او) سبزی پاک میکند (عینیت نویسنده و حتی تماشاگر). این تقابل در فصلی از فیلم که پای، داستان سفرش را برای نمایندههای شرکت کشتیسازی ژاپنی تعریف میکند به اوج میرسد و حتی به نوعی به بیانیهی فیلمساز در تحسین فیلمهای خیالانگیز (از جمله فانتزیها) در قیاس با فیلمهای بهاصطلاح «واقعگرا» تبدیل میشود (توضیح بیشتر این موضوع زیر عکس شمارهی 7 آمده است).
4 - لی علاوه بر دقت وسواسگونه به شمایل بصری فیلمش، از لحاظ روایی هم زمینه را برای ورود به جهان خیالانگیز فیلم آماده میکند. از این رو است که شکل و شمایل ماماجی (عموی افتخاری پای!) با آن سینههای ستبر و شرح شکلگیری چنین اندامی هنگام تولد، نامگذاری «پای» از روی یک استخر عمومی در پاریس (در واقع زیباترین استخر دنیا که میشود از آب تمیزش قهوه درست کرد!) و... را میتوان به عنوان نوعی زمینهچینی گفتاری برای باورپذیر کردن سفر حیرتانگیز پای در نظر گرفت. در اینجا یک تصویر تلفیقی دیدنی، حاصل دیزالو دو صحنهی متوالی را میبینیم. اول اینکه شنای ماماجی در زیباترین استخر دنیا به گونهای است که انگار او مثل یک ابرقهرمان در آسمان پرواز میکند (این تصویر بهخوبی مکمل داستان تولد اعجابآور او میشود). دوم اینکه تصویر پای بارها با ترفندهای مختلف به آب دیزالو میشود تا حداقل از دو جنبه او را معرفی کند؛ هم از ادامهی داستان و سفر دریایی او خبر میدهد و هم گویای شخصیتی است که با پاکی و زلالی آب قابلتعریف است. بهعلاوه ترکیب بصری این تصویرِ تلفیقی دوباره نسبتی میان واقعیت و خیال برقرار میکند.
5 - اولین بار که پای را در مدرسه میبینیم، در حال خواندن کتابی از ژول ورن با عنوان «جزیرهی اسرارآمیز» است. روی جلد کتاب هم تصویر یک مرد و یک ببر دیده میشود که به نوعی با هم در نزاع هستند. پای جنگیدن را از همین دوران مدرسه میآموزد (برای اصلاح نامش که بارها مورد تمسخر بچهها قرار میگیرد، نبرد سخت و نامتعارفی را به جان میخرد) و به نوعی برای آینده آماده میشود. به هر حال همان طور که از عنوان فیلم برمیآید این «زندگی» پای است که با فرازونشیبهایش موجبات شکلگیری پرسونا و بینش شخصیت زلال او را فراهم میآورد (زندگی در سینما بارها در قالب سفر تصویر شده). در اینجا میتوان به بحث مذهب - که در فیلم به گونهی پررنگی مطرح میشود – پرداخت و نقش و نسبت آن با زندگی و شخصیت پای را مورد بررسی قرار داد.
6 - در این تصویر هم با یک تمهید ساده در مرحلهی تدوین، شخصیتها از دنیای واقعی و زمان حال جدا میشوند و پا به دنیای خیالی و ذهن شخصیت پای میگذارند تا او ادامهی داستانش را برای نویسنده تعریف کند. این تصویر در حالت معمولی چندان مهم به نظر نمیرسد اما وقتی به عنوان مرحله و جزئی از هدف فیلم (محو کردن مرز دنیای واقعی و جهان فانتزی) دیده میشود، اهمیتی دو چندان و حتی آموزنده پیدا میکند.
7 - نمایندههای شرکت ژاپنی داستان سفر خیالانگیز پای را «باور» نمیکنند و از او میخواهند داستانی سادهتر و «باورپذیر» برایشان تعریف کند تا آنها بتوانند آن را به عنوان گزارش به مافوقشان ارائه دهند. لی این فصل از فیلم را به شکل کاملاً سادهای اجرا کرده ولی جالب است که داستان «واقعگرایانة» پای، هم بلافاصله نمایندهها را مجاب میکند و هم تأثیر عجیبی روی نویسنده دارد که میتوان آن را در واکنش بامزهاش دید. در این فصل تفاوت و ملزومات روایت «یک داستان واقعی» (آنچه پای به عنوان داستان دوم سفرش تعریف میکند) با روایت «یک داستان فانتزی» بهسادگی آشکار میشود. انگار روایت یک داستان واقعی از بیرحمی و تنازع بقای آدمی به چیزی بیشتر از یک راوی در بسترنشسته نیاز ندارد اما در طول فیلم دیدیم که به تصویر کشیدن جهانی مملو از شگفتی و خیال با همان مضامینِ تلخ، کار دشواری است که لی با فیلمش بهخوبی از عهدهی آن برمیآید. داستان ساده و واقعی نمایندههای ژاپنی (که حداقل به خاطر ملیتشان میتوان آنها را نمایندهی عقلانیت و خردگرایی تلقی کرد) در روزنامه چاپ میشود و به خاطر ماهیت رسانهاش حتماً خیلی زود به فراموشی سپرده میشود اما داستان فانتزی و افسانهای پای در قالب یک کتاب منتشر میشود و جاودانه میشود؛ شاید مثل «جزیرهی اسرارآمیز» ژول ورن.
8 و 9 - در نمای پایانی زندگی پای رنگولعاب و عمق تصویر از بین میرود و تصویری تخت و بیرنگ به جا میماند. آنگ لی که مرز ورود به جهان حیرتانگیز فانتزیاش را از بین برده بود، در اینجا با یک تمهید ساده ما را از دنیای فیلم بیرون میکشد و به جهان واقعی و بیرنگولعاب روزمره برمیگرداند؛ جایی که ما تا پیش از آغاز فیلم در آن حضور داشتیم.