نوروز امسال با بصرفه‌ترین سیم‌کار کشور

سینمای جهان » چشم‌انداز1392/08/28


کارگردان در مقام سوپراستار

دوباره بنواز سام (11): درباره‌ی «هشت و نیم» ساخته‌ی فدریکو فلینی

شاهپور عظیمی


خلاصه‌ی داستان: هشت و نیم
میان سکانس‌های رؤیا و واقعیت در نوسان است. فیلم با یک رؤیای صامت آغاز می‌شود که در آن گوییدو (قهرمان فیلم) در ترافیک و میان اتومبیل‌ها گیر کرده است. او خودش را رها کرده و به هوا می‌رود اما پایش با طناب بلندی به زمین بسته شده است. وقتی او از خواب بیدار می‌شود، دوروبرش را عده‌ای گرفته‌اند. او در چشمه‌ی آب معدنی است و دکترش دارد دستور درمان می‌دهد. دومیه که فیلم‌نامه‌نویس است، نزد او می‌آید و ایده‌های چرندی را درباره‌ی فیلم بعدی گوییدو برایش تعریف می‌کند. آن‌ها با یکی از دوستان قدیمی گوییدو و نامزدش برخورد می‌کنند. زمانی دیگر در هتل، گوییدو سعی دارد از میان سه مرد مسن یکی را بیابد تا نقش پدر او را بازی کند. تهیه‌کننده‌ی فیلم خانم جوانی را آورده و امیدوار است نقش اول فیلم گوییدو را بازی کند. زمانی دیگر در باغی که پر از کشیش است، گوییدو به رؤیا فرو می‌رود. او و همکلاسی‌هایش کنار ساحل هستند و از زنی زشت به نام ساراگینا می‌خواهند برای‌شان برقصد. سکانس بعدی بار دیگر در چشمه‌ی آب معدنی‌ست و دومیه هم‌چنان ایده‌های چرندی طرح می‌کند. گوییدو سر صحنه‌ی فیلم می‌رود و ما یک سفینه‌ی فضایی غول‌آسا می‌بینیم که قرار است بازماندگان یک فاجعه‌ی اتمی را به فضا ببرد. در زمانی دیگر گوییدو خودش را زیر میز پنهان می‌کند تا در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت نکند. وقتی تهیه‌کننده اعلام می‌کند که پروژه‌ی فیلم‌سازی به‌هم خورده، او سعی می‌کند به خودش شلیک کند. گوییدو غرق در افسردگی است. سرانجام خودش را در میان افرادی می‌بیند که انگار آدم‌های سیرک هستند و پسری دنبال‌شان می‌کند که شاید نسخه‌ی جوان‌تر خود او باشد. گوییدو به آن‌ها ملحق می‌شود.

فلینی کارش در سینما را به عنوان فیلم‌نامه‌نویس در دهه‌ی 1940 آغاز کرد. در ابتدا که به فیلم‌سازی روی آورد، به سنت‌های نئورئالیسم وفادار بود، هرچند تصاویر تکرار‌شونده‌ی سیرک، کشیش‌ها و زنان خیابان‌گرد به عنوان موتیف در فیلم‌هایش دیده می‌شدند که در آثار بعدی‌اش جایگاه خاصی به خود اختصاص دادند. زندگی شیرین (1960) نشان از دگرگونی دل‌مشغولی‌های شخصی فلینی داشت. سبک گوتیک این فیلم در هشت و نیم (1963) هم تکرار شده است. بنا بود لارنس الیویه نقش گوییدو را بازی کند ولی او نسبت به ماسترویانی شهرت بیش‌تری داشت و برایش دشوار بود که برای بازی در این نقش آن‌چه را فلینی می‌خواست، مو به مو اجرا کند. فیلم در جشنواره‌ها با استقبال رو‌به‌رو شد اما منتقدان واکنش‌های متضادی نسبت به آن نشان دادند اما به سکانس پایانی هشت و نیم توجه خاصی شد. فیلم فلینی اثری است نیازمند واکنش ذهنی. گوییدو در تمامی سکانس‌ها حضور دارد. ما رویداد‌ها را از چشم او می‌بینیم و به همان نسبت با افکار و رؤیاهایش شریک فلینی سر صحنه هشت‌و‌نیممی‌شویم. او مردی است که نمی‌تواند به آرامش برسد یا صرفاً ادعا می‌کند که دنبال آن است. بر خلاف تأکیدش که قصد دارد فیلمی ساده و معمولی بسازد، گوییدو دل‌بسته‌ی تجملات و دل‌فریبی شهرت است. در این میان هر اشاره‌ای به گذشته او را با خود به همان دوران می‌برد. گذشته همواره جذاب است چون حاوی تمام خاطرات خوش است اما زمان حال برای گوییدو چیزی ندارد جز دل‌زدگی. در این میان انگار او نسخه‌ی دوم خود فلینی نیز هست. هر اتفاقی برایش رخ می‌دهد برای فلینی هم کم‌و‌بیش رخ داده است. به نظر می‌رسد گوییدو مانند فلینی با کشیش‌ها، تهیه‌کننده‌ها و زنان مشکل دارد. گوییدو دائماً از زمان حال می‌گریزد و به گذشته پناه می‌برد اما مانند سکانس رؤیای ابتدای فیلم همواره طنابی به پایش بسته شده که او را به سوی واقعیت بازگرداند. فلینی در جایی گفته: «از نظر او درک عقلانی اثر هنری ضرورتی ندارد. اثر هنری حرفی برای گفتن دارد که مخاطب یا آن را متوجه می‌شود یا نمی‌شود. اگر بتوان با اثر هنری ارتباط برقرار کرد، دیگر نیازی به هیچ توضیحی نیست. اما اگر این ارتباط برقرار نشد، هیچ توضیح و تفسیری نمی‌تواند این ارتباط را ایجاد کند.» این حرف او نشان می‌دهد که مایل است با فیلم ارتباطی ذهنی برقرار کند. از این منظر شاید بتوان به فیلم نزدیک شد و به تحلیل شخصیت گوییدو پرداخت. به نظر می‌رسد گوییدو یک قهرمان ناقص است. او نمی‌تواند بر شک‌هایش غلبه کند. گوییدو هیچ‌وقت در رؤیاهایش به کمال نمی‌رسد. همواره در میانه‌ی راه به واقعیت برمی‌گردد. می‌دانیم که فلینی به آموزه‌های یونگ باور داشت. از منظر یونگی، گوییدو به دنبال فرایند تفرد است. می‌خواهد به کمال برسد اما راه را تا انتها طی نمی‌کند. او انسان مدرنی است که در تار و پود زندگی مدرن اسیر شده و راه فراری از آن ندارد. در مواجهه با بحران میان‌سالی‌اش و برخوردش با «آنیما» (مادینه‌ی جان) قدر قدرتش، اختیار از کف داده است. یونگ اعتقاد دارد که هر مردی در وجودش بخشی زنانه دارد که باید با آن کنار آمد و وجودش را به رسمیت شناخت تا به فردیت یا همان کمال رسید. آیا گوییدو با آنیمایش به صلح می‌رسد؟ آیا او ضعف‌هایش را به رسمیت شناخته است؟ ظاهراً این‌ گونه نیست. گوییدو به دام افسردگی افتاده است. دنیای درونی و بیرونی او به‌هم ریخته است. او نمی‌تواند فیلمش را تمام کند و دچار انسداد فکری شده. دنیای بیرون نیز در شرف خطر است. سفینه‌ی غول‌پیکری که آماده است آدم‌ها را از یک جنگ اتمی برهاند را در ذهن داشته باشیم. دنیای بیرونی گوییدو نیز درگیر یک تهدید اتمی است. یادمان باشد فیلم فلینی در زمانه‌ی جنگ سرد ساخته شده است. گوییدو شاهد تمامی این عناصر بازدارنده هست. افسردگی در او به اوج رسیده. فیلمش ساخته نخواهد شد. زنان زندگی‌اش را ازدست‌رفته می‌بیند. گذشته از او فاصله دارد و جایی درون ذهن او گم شده است. او چه باید بکند؟ شاید تنها یک راه پیش پای گوییدو «گشوده» است. تنها یک راه گریز وجود دارد که همان رؤیای پایانی است. انگار قرار است سرانجام همه چیز به رؤیایی ختم ‌شود که کارکردش نجات ذهن از هزارتویی است که در آن اسیر شده است. گوییدو سرانجام به شبحی از یک سیرک پناه می‌برد. دلقک سیرک صورتش را پشت یک صورتک (پرسونا) پنهان می‌کند. در سیرک هیچ چیز جدی نیست. حتی مرگی وجود ندارد. از نظر فلینی تنها خیال است که می‌تواند انسان را نجات دهد و کاری از دست واقعیت برنمی‌آید. در جایی از فیلم گوییدو به همسرش می‌گوید: «زندگی یک جور جشنه و بهتره اونو با هم برگزار کنیم.» و احتمالاً برای گوییدو چه جشنی واقعی‌تر از جشن خیال؟ پایان فیلم یک کارناوال واقعی است؟ همه هستند. هر کسی که نقشی در خیال گوییدو دارد، آن‌جا حاضر است و در کمال شگفتی این گوییدو است که همه‌شان را کارگردانی می‌کند. در واقع فیلم دارد به ما می‌گوید گوییدو از انسداد فکری‌اش رها شده و دارد فیلمش را می‌سازد. نهمین فیلمش را. دیگر هشت و نیمی وجود ندارد. اما یادمان باشد مهم خیال است؛ خیال گوییدو و خیال فدریکو فلینی. سه سال بعد میکل‌آنجلو آنتونیونی در آگراندیسمان (1966) نیز قهرمانش را در پایان فیلم در فضایی رؤیاگون رها می‌کند. قهرمان آنتونیونی پس از این‌که نگاتیو‌ها و عکس‌های جنایت را از خانه‌اش می‌دزدند، باورش می‌شود که هرچه دیده و خواهد دید می‌تواند خیال باشد. او نیز مانند گوییدو به خیال پناه می‌برد تا هرچه زود‌تر از واقعیت بگریزد. واقعیتی که سبکی تحمل‌ناپذیری دارد.

جدیدترین‌ها

آرشیو

فیلم خانه ماهرخ ساخته شهرام ابراهیمی
فیلم گیج گاه کارگردان عادل تبریزی
فیلم جنگل پرتقال
fipresci
وب سایت مسعود مهرابی
با تهیه اشتراک از قدیمی‌ترین مجله ایران حمایت کنید
فیلم زاپاتا اثر دانش اقباشاوی
آموزشگاه سینمایی پرتو هنر تهران
هفدهمین جشنواره بین المللی فیلم مقاومت
گروه خدمات گردشگری آهیل
جشنواره مردمی عمار
جشنواره انا من حسین
آموزشگاه دارالفنون
سینماهای تهران


سینمای شهرستانها


آرشیوتان را کامل کنید


شماره‌های موجود


نظر شما درباره سینمای مستقل ایران چیست؟
(۳۰)

عالی
خوب
متوسط
بد

نتایج
نظرسنجی‌های قبلی

خبرنامه

به خبرنامه ماهنامه فیلم بپیوندید: