آیا برف روی کاجها آنطور که عدهای از معترضان مدعیاند، فیلمی با موضوع خیانت است؟ پاسخ به این سؤال، اگر صرفاً در ارتباط با یک گره آغازین دراماتیک باشد که موتور روایت داستان را به راه میاندازد، مثبت است. در داستان، شوهری به همسر خود بیوفایی میکند و زندگی خانوادگیاش را در همراهی با زنی دیگر ترک میکند. چنین سوژهای، یکی از رایجترین ایدهها در بسیاری از فیلمهای سینمایی است. اما موضوع برف روی کاجها تنها این نیست و به عبارت بهتر، این ماجرا تنها مطلعی برای شروع تم اصلیاش است. تأکید اساسی فیلم نه روی خیانت شوهر، بلکه روی واکنش زن (رویا) در برابر این رفتار و موقعیت است. در واقع روایت برف روی کاجها بهدلیل همراهی همیشگیاش با رؤیا، مختص به اوست و دیگران، از جمله شوهر و همسایگان و دوستان، زمینههای پیرامونی مواقعیتی را برای فضای شخصیتی او فراهم میآورند. حال اگر قرار باشد دوباره پرسش ابتدای متن را تکرار کنیم، با توجه به محوری بودن کاراکتر و موقعیت رؤیا در داستان، نمیتوان فیلم را مرتبط با موضوع خیانت دانست؛ چه آنکه بیوفایی جنسی و یا عاطفیای از جانب رؤیا سر نمیزند و تنها مکثهایی روی تردیدها و سوالها و واکنشهای این زن در داستان به عمل میآید. رؤیا در قبال بیوفایی همسر، فرایندی را طی میکند که بیشباهت به یکجور مکاشفه نیست؛ ولی نه مکاشفهای از جنس عرفانهای ماورایی که در ارتباط با معجزات خارقالعاده باشند، بلکه از جنس تأمل و بازنگریای به خود و اطرافیان خود. مکاشفهی او قالب انفعالی ندارد و برعکس، در روندی جستوجویی شکل میگیرد. این جستوجو ابتدا در سطح صورت میپذیرد: به قصد یافتن واقعیت اینکه آیا علی به او خیانت کرده است یا نه و اگر کرده است چرا. اما این سطح عمقی نیز دارد که در ارتباط با پرسش از وضعیت خویشتن معنا پیدا میکند. رؤیا با وجود همسایه مدعیاش که همواره در زندگی او سرک میکشد، تصمیم میگیرد فضایی جدید را در این مسیر تجربه کند تا به بازیابی هویتش بیشتر کمک کند. همراهی کوتاه او با نریمان - که عدهای را به اشتباه به این برداشت سطحی کشانده است که رؤیا در حال خیانت به علی است- بیش از آنکه بر خلاف ظاهرش موقعیتی تفننی باشد، حکایت از تأملی خویشتنشناسانه دارد که به قصد محک زدن خود در بوتهای از آزمونها صورت پذیرفته است. این بخش از فیلم، تداعیکنندهی فیلم دیشب (مسی تاجدین) است که زن داستان موقعیتی مشابه با رؤیا را در عرض یک شب سپری میکند.
رؤیا در حال سپری کردن زمستانی طولانی است. شاید بعد از خودآزمونیای که به درک نسبی شرایط طرف مقابلش انجامیده است، سرمای موقعیتی او نیز فروکش کند؛ گرچه پایان فیلم بهشکلی شفاف خبر از فرجام روشن زوج داستان نمیدهد: آیا رؤیا عذرخواهی علی را قبول میکند؟ آیا علی به همراهی رویا و نریمان واکنش نشان میدهد؟ آیا آشتی صورت میگیرد و یا مواجههی واپسین منجر به جداییای ابدی خواهد شد؟... همهی اینها شاید مهم باشد، اما اهمیت اصلی وقوف مجدد رؤیا به هویت فراموششدهاش است. این بازیابی، مقدمهای بر یک سرنوشت نیکو است.