دومین فیلم بهنام بهزادی برخلاف فیلم قبلیاش داستانی اجتماعی با شخصیتهای متعدد را روایت میکند که با توجه به مضمون و نوع روایت داستان، فیلمبرداری آن به گونهای متناسب با این ویژگیها انجام شده است. دوربین روی دست، برداشتهای طولانی و فضای نمایشی خاص فیلم ویژگیهای فیلمبرداری قاعدهی تصادف است. امین جعفری مدیر فیلمبرداری جوان قاعدهی تصادف یکی از چهرههایی بود که در جشنوارهی فجر گذشته با حضور در دو فیلم که هر یک بهنوعی مورد توجه منتقدان قرار گرفتند توانست توجه عمومی را به خود جلب کند. او متولد 1352 همدان است و کار خود را در سینما با فیلمبرداری فیلمهای کوتاه داستانی آغاز کرد. مدتی به عنوان دستیار اول زندهیاد محمدرضا شریفی در سینما فعالیت میکرد و اولین فعالیت مستقل و جدیاش، فیلمبرداری فصل بارانهای موسمی (مجید برزگر) در سال 88 بود. او در مورد عوامل مؤثر در طراحی و اجرای سکانسهای قاعدهی تصادف میگوید: «به نظرم در درجهی اول فیلمنامه مهم است؛ فیلمنامهای که متناسب با سلیقهی من باشد و بدانم که میتوانم روی آن کار کنم. اگر این فیلمنامه متفاوت باشد و با نگاهی نو و خلاقانه نوشته شده باشد بهتر است چون قاعدتاً تجربهی جدیدی را برایم به همراه خواهد داشت. در مرحلهی بعد هم قطعاً کارگردان تأثیرگذار است؛ سابقه و موفقیت فیلمهای قبلی کارگردان در تصمیمگیریام برای همکاری با یک مجموعه مؤثر است.» لابد همین ملاحظهها باعث شده جعفری در سالهای اخیر چندان پرکار نباشد
دربارهی ساختار و فرم قاعدهی تصادف از نخستین روزهای پس از نمایش جشنوارهای این فیلم حرفوحدیثهای زیادی مطرح شد. طبیعتاً نقش مدیر فیلمبرداری در ایجاد این فضای خاص و شکل دادن به فرم و ساختار فیلم مؤثر بوده است: «قاعدهی تصادف به لحاظ اجرایی متکی بر پلانسکانس بود و به همین دلیل برایم جذابیت داشت. فکر میکنم اولین سکانس فیلم حدود پانزده صفحه از فیلمنامه است و قصهی فیلم را هم دوست داشتم.» جعفری در مورد پیچیدگیهای فیلمبرداری قاعدهی تصادف میگوید: «بیشترین پیچیدگی این کار، طولانی بودن پلانسکانسها بود. سکانس اول ما حدود سیزده دقیقه است که البته اوایل بیشتر از سیزده دقیقه بود. با توجه به اینکه من در کارهای قبلیام پلانسکانسهای خیلی طولانی نداشتم نوعی پیچیدگی برایم به همراه داشت. البته در فیلم پرویز هم پلانسکانس کار کردیم اما زمانشان حداکثر هشت دقیقه بود.»
یکی دیگر از جنبههای قابل توجه فیلمبرداری قاعدهی تصادف، شیوهی دوربین روی دست است که به عقیدهی عدهای از منتقدها در بعضی سکانسها لزوم چندانی ندارد: «شکل اجرای یک کار را کارگردان مشخص میکند. بهنام بهزادی هم زمانی که فیلمنامه را نوشت، تصمیم گرفت به شیوهی دوربین روی دست کار شود و زمانی که با هم در این مورد صحبت کردیم من هم به این نتیجه رسیدم. به هر حال برای این شیوهی روایت، چارهی دیگری هم نداشتیم؛ در این نوع روایت که پلانسکانسهای طولانی بدون قطع دارد - به این انگیزه که داستان واقعگراتر به نظر برسد و دوربین جزئی از شخصیتها باشد- بهترین شیوهی اجرا دوربین روی دست است. ضمن اینکه احساس میکردیم این شکل اجرا به روایت قصه کمک میکند؛ به هر حال دوربین با شخصیتها همراه میشود و مثل یک بازیگر عمل میکند. حتی ممکن است گاهی مخاطب آنقدر درگیر داستان شود که حضور دوربین را احساس نکند. حداقل تلاش کردیم که این اتفاق بیفتد.»
جعفری میگوید برای فیلمبرداری قاعدهی تصادف ملاحظههای زیادی را در نظر گرفته و حواسش به نکتههای مختلفی بوده است. مثلاً اینکه تصویر روی پرده باید از نظر جلوههای بصری و تنوع تصویری در حد معقولی باشد تا یکروند بودن روایت و تصویر باعث خستگی مخاطب نشود: «فیلمبردار باید درگیر قصه شود و بتواند فضای مورد نظر کارگردان را به نمایش بگذارد. تنوع تصویر را کارگردان میتواند ایجاد کند و فیلمبردار فقط ایدههای کارگردان را اجرا میکند و هرازگاهی هم میتواند ایدههایی را برای بهتر شدن کار مطرح کند. البته گاهی تنوع تصویری ممکن است ریتم قصه را به هم بزند. مثلاً تهیهکننده ممکن است به دلایل مختلفی مثل کاهش هزینهها یا صرفاً نظر شخصی خودش و یا حتی عدم اعتماد به گروه نظرهایی را اعمال کند. اما خوشبختانه در این فیلم چنین مشکلاتی وجود نداشت، چون بهنام بهزادی تهیهکنندة فیلم هم هست و با این گونه محدودیتها مواجه نبودیم.»
امین جعفری در مورد بودجه و امکانات قاعدهی تصادف میگوید: «یک فیلم مستقل قطعاً از نظر امکانات با فیلمهای دیگری که با بودجهی دولتی ساخته میشوند تفاوت دارد اما اینطور نبوده که به دلیل مشکل مالی بخواهیم نوع اجرای فیلم را تغییر دهیم. ما در زمینهی دوربین و تجهیزات هر چه را که میخواستیم گرفتیم و در فیلمبرداری هم همهی امکانات مورد نیازمان را در اختیار داشتیم.» وقتی کارگردان حساس و سختگیری مثل بهزادی پشت کار باشد، ممکن است تا رسیدن به فرم نهایی فیلمبرداری، طرح اولیهای که برای اجرای سکانسها در نظر گرفته میشود چندین بار تغییر کند و در نهایت نوع خاصی از اجرا و روایت را برای قصه در نظر بگیرند: «من و بهنام بهزادی خیلی با هم هماهنگ بودیم و فکرهایمان به هم نزدیک بود. مثلاً در مورد اینکه فضا را از روشنی بهسمت تاریکی ببریم صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم که به این شیوه اجرا کنیم. در مجموع همکاری در این مجموعه برای من تجربهی خیلی خوبی بود و فکر میکنم که اگر دوباره هم بخواهم قاعدهی تصادف را فیلمبرداری کنم به همین شیوه اجرا خواهم کرد و تغییر زیادی را اعمال نمیکنم.»