سپیده عبدالوهاب فرزند جوان محسن عبدالوهاب و هایده صفییاری خیلی زود توانست از پدر و مادر هنرمندش راهش را جدا کند و به جامعهی سینمایی ایران ثابت کند که میتواند یکی از بهترین تدوینگرهای ایران باشد. دو سیمرغ بلورین در کارنامه او آنهم در اوج جوانی این را ثابت میکند. او در اولین سال مستقل شدنش، برای فیلم عصر جمعه (مونا زندی) کاندیدای دریافت جایزه شد اما سال بعد بهخاطر تدوین خونبازی (رخشان بنیاعتماد) موفق به دریافت سیمرغ شد و چند سال بعد هم سیمرغ دیگری برای تدوین فیلم بهرام بیضایی گرفت. برف روی کاجها فیلمی است که گرچه روایت خطی و مشخص دارد اما تدوین میتواند برای چنین فیلمی سرنوشتساز باشد. او از تدوین این فیلم و تجربهی سیاهوسفید دیگری که پس از خونبازی داشته، نگاه مشترکش با پیمان معادی و دستاورد چند سالهاش در سینما گفته است.
سیاهوسفید بودن فیلم تأثیری روی شیوهی کار شما به عنوان تدوینگر داشته است؟
سیاهوسفید بودن علاوه بر تأثیراتی که روی حالوهوا و فضای کلی فیلم میگذاشت، روی نوع کاتها نیز تأثیرگذار بود. رنگ یکی از عناصری است که بر تقطیع پلانها تأثیر میگذارد و در فیلم سیاهوسفید این عامل حذف میشود.
نگرش حاکم بر تدوین شما در برف روی کاجها چیست؟ آیا این فیلم را فیلمی مستقل و هنری تلقی کردید یا سعی کردید جنبههای مخاطبپسند و تجاری فیلم را با نوع تدوینتان پررنگتر کنید؟
برف روی کاجها فیلمی مستقل با موضوعی انسانی و اجتماعی است و درامی قدرتمند دارد. این ویژگیها باعث جذب مخاطب نیز میشود و نیازی به تأکید تدوینگر روی جذابیتهای بالقوهی فیلم نیست.
شکل همکاری شما با پیمان معادی چهگونه بود؟ تا چه اندازه در تدوین به رأی و نگرش و تشخیص خودتان متکی بود و چهقدر ایدههای کارگردان را اجرا کردید؟
من و آقای معادی سالها پیش تجربهی همکاری مشترک در یک فیلم کوتاه به کارگردانی ایشان را داشتیم. نوع نگاه ما به سینما و همچنین تدوین بسیار نزدیک به هم بود و از این رو بیشتر گفتوگوی ما بر سر چگونگی روانتر شدن روایت و رویدادهای داستان بود. اگر تفاوت نظری هم به وجود میآمد نهایتاً به نقطهی اشتراک میرسیدیم.
مهمترین نکتههایی که در فیلمنامه برایتان برجسته و قابل تأمل بود چه بود و چه تحلیلی از داستان و مفاهیم مندرج در آن داشتید؟ چهگونه برداشت و تحلیلتان از قصه و فیلمنامه را در فیلم اعمال کردید؟
اولین نکتهای که در فیلمنامه برایم جذاب بود تدابیری بود که این زن برای حفظ شأن و کرامت انسانی خود، در شرایط نابهسامان زندگیاش، در پیش میگرفت. واکنشهای او در مقابل پرهام (زانیار خسروی) زمانی که به او خبر میدهد و یا وارد خانهی او میشود، پنهان کردن درد و رنج از دوستش، حفظ حریم شخصی در برابر زن صاحبخانه و... این جزییات برای من در انتخاب شیوهی تدوینم تأثیر زیادی داشت. نکتههای زیادی از این دست را در نظر گرفتم و تدوین را بر اساس آن پیش بردم. نکتهی تعیینکنندهی دوم، اطلاع داشتن ویشکا آسایش و حسن معجونی از رابطهی پنهان علی و واکنش آنها قبل و بعد از آشکار شدن موضوع بود. استیصال حسن معجونی در مطب دندانپزشکی، ترسهای ویشکا آسایش قبل از آشکار شدن ماجرا و شرم او در سالن تئاتر، موضوعاتی بود که القای آنها در نوع تدوین من تأثیر بسیاری داشت. به هر حال تا پایان نباید وجه پنهانی قضیه آشکار میشد و تماشاگر فقط در اواخر فیلم میتوانست از ماهیت رفتار این چند شخصیت سر دربیاورد و مسیر درام را از ابتدا تا نقطهی عطف، دوباره در ذهنش مرور کند.
پیش از پایان فیلمبرداری تا چه اندازه درگیر فیلمنامه و روند تولید بودید؟ ایدهها یا پیشنهادهایی دادهاید که در نسخهی نهایی وجود داشته باشد و روی جریان فیلمبرداری، روایت، صحنهآرایی یا لحن و فضای کلی فیلم مؤثر بوده باشد؟
تدوین هم زمان با فیلمبرداری شروع شد و در زمان تولید بیشتر موضوع صحبت بین من و آقای معادی دربارهی قصه بود.
شیوهی تدوین شما در برف روی کاجها چه ویژگی خاصی و چه تفاوتی با سایر تجربههایتان داشت؟
برف روی کاجها تدوین آرام و بیتکلفی را میطلبید و در عین حال بیننده نباید هیچجا خسته و از روند حسی فیلم دور میشد. کمی شتابزدگی و یا تأمل بیش از حد بیننده را از فیلم جدا میکرد.
هیچوقت این بحث پیش نیامد که ساختار زمانی و روایی فیلمنامه را در تدوین بشکنید و تکههای فیلم را جابهجا کنید تا به ساختار و فرم مدرنتری برسید؟
اینکه کل ساختار خطی روایت را بشکنیم نه، ولی جابهجایی در حد چند سکانس در تدوین انجام شد.
چه زمانی دربارهی فرم سیاهوسفید فیلم با شما گفتوگو شد؟ مشورت شما هم در این انتخاب کارگردان مؤثر بود؟
ایدهی سیاهوسفید بودن فیلم را آقای معادی از همان ابتدا مطرح کردند ولی تقریباً با آغاز فیلمبرداری به قطعیت رسیدند.
مستقل بودن و تثبیت شدن به عنوان تدوینگری با شناخت سینمایی، موکول به خروج شما از زیر سایهی عنوان خانم صفییاری و آقای عبدالوهاب بود. به نظر میرسد رسیدن به جایگاه کنونی جز با سختکوشی ممکن نمیشد. چه مسیری را طی کردید و آیا روح تدوینتان را با نگاه و شیوهی خانم صفییاری آمیخته نمیبینید؟
ماندن در سینما و تثبیت جایگاه، برای من بسیار سختتر از ورود به آن بود. همیشه تلاش میکنم با به دست آوردن شیوه و نگاه خودم جایگاهم را پیدا کنم و البته آنها نیز به این استقلال احترام میگذارند و همواره یک فاصلهی حرفهای را با من حفظ میکنند. بیتردید من تحت تأثیر شیوهی کار خانم صفییاری هستم و فکر نمیکنم این موضوع غیرطبیعی باشد. اگر فرزندشان هم نبودم باز هم تحت تأثیرشان قرار میگرفتم و از ایشان میآموختم.
*مهمترین یا قابل ذکرترین تجربهای که از سالها فعالیت در سینمای ایران به عنوان تدوینگر اندوختهاید چیست؟ اگر بخواهید فقط یک دستاورد یا ادراک حرفهای را مورد تصریح قرار دهید انتخابتان کدام است؟
صبر.