گلوگاه چهارمین اثر سینمایی محمدابراهیم معیری است که ماجرای زندگی مردان شهر گلوگاه را نقل میکند که بیشترشان به دکلبندی اشتغال دارند. در میان آنها دو جوان به نامهای عمران (هادی دیباجی) و سامان (کامران تفتی) هر دو عاشق دختری به نام مولود (لادن مستوفی) میشوند و این آغاز درگیری میان آنهاست.
پروانهها بدرقه میکنند (اولین فیلم دیجیتال ایران)، قاصدکها در باد میرقصند، کتونی سفید از جمله فیلمهای دیگری است که معیری کارگردانی آنها را برعهده داشته است. او متولد 1352 در بوشهر است و فعالیت سینماییاش را در سال 82 با پروانهها بدرقه میکنند آغاز کرد. او پیش از ورود به سینما (دههی 70) چند مجموعه داستان و یک رمان برای کودک و نوجوان نوشت که با اقتباس از بعضی از آنها فیلمهای کوتاه و داستانی ساخته شد. او اواسط دههی 1370 - که مشغول تحصیل کارگردانی در دانشگاه بود - چند فیلم مستند، فیلم کوتاه و... ساخت و بعد از آن هم کارگردانی آثار سینمایی را آغاز کرد.
موضوع اصلی گلوگاه ماجرای نسبتاً غریبی در سینمای ماست و شاید کمتر به آن پرداخته شده باشد. ایدهای که مضمون اصلیاش پیرامون زندگی و کار اهالی گلوگاه است و سختیهای شغل غالب در این منطقه - دکلبندی- را نشان میدهد. معیری در مورد طرح و ایدهی اولیهی این فیلم میگوید: «من در بوشهر به دنیا آمدم و شهری به نام گلوگاه در 20 کیلومتری آنجا قرار دارد. وقتی متوجه شدم که اکثر مردان گلوگاه در خطوط انتقال کار میکنند و شغل تقریباً خطرناکی دارند وضعیت زندگی و کارشان به نظرم جالب آمد. جدالشان با طبیعت و ماجراها و برخوردهایی که طی گذشتن از زمینها و مزارع و جنگلها برایشان پیش میآمد توجهام را جلب کرد و پژوهشهایی را در این زمینه شروع کردم. بعد از فیلم اولم میخواستم این طرح را بسازم که شرایط فراهم نشد. چندین نسخه از فیلمنامهی این اثر را نوشته بودم اما بهدلیل مشکلات مربوط به جذب سرمایهگذار هیچ کدامشان ساخته نشد و نسخهی آخر در نهایت به تولید رسید.»
تولید گلوگاه هم از نظر بودجه و هم شرایط تولید – بهویژه فیلمبرداری در ارتفاع- سختیهای زیادی به همراه داشت. بعضی از لوکیشنهای فیلم مناطق صعبالعبوری بودند و به گفتهی معیری همین قضیه هم عاملی بود برای تغییر بازیگرانی که در ابتدا در ذهن داشتند: «میخواستیم از ستارههای سینما استفاده کنیم که بهدلیل فیلمبرداری در ارتفاعات و دور بودن این منطقه از شهر برایشان مقدور نبود. اول محمدرضا فروتن و بهرام رادان را برای بازی در نقشهای اصلی انتخاب کردیم ولی بعد متوجه شدیم که ساختار چنین فیلمهایی با ذهنیت آنها از سینما تفاوت دارد و تصمیم گرفتیم از افراد دیگری استفاده کنیم. بازیگرانی که هم به انجام دادن کارهای دشوار علاقهمندتر باشند و هم آمادگی جسمی و روحی چنین کاری را داشته باشند. در میان بازیگران این پروژه برخی دکلبندان منطقه هم حضور داشتند. ضمن اینکه دو بازیگر دیگر این مجموعه هم سابقهی دکلبندی داشتند و هم سابقهی بازی در فیلم و سریال.»
اگرچه ستارههای سینما نقش تأثیرگذاری در گیشه دارند اما معیری معتقد است که گیشه در مرحلهی دوم اهمیت قرار دارد و در وهلهی اول باید به تأثیر و کارکرد فیلم در اجتماع توجه داشت. به عقیدهی معیری سلیقهی گیشه هرچند سال یک بار بر اساس سلیقهها تغییر میکند و زود هم فراموش میشود. او میگوید مهمترین محور تولید یک فیلم برایش در دست داشتن داستان بکر است چون فضای جدیدی را در اختیار مخاطب قرار میدهد که قبلاً با آن برخورد نداشته است. البته ماجرای عاشقانهی گلوگاه داستان چندان تازهای نیست و مخاطب قبلاً مشابه آن را درسینما دیده است و احتمالاً میتواند پایان آن را هم حدس بزند اما معیری میگوید که با وجود تم آشنای این داستان شرایط پرداخت به آن متفاوت است و تا پیش از این به زندگی این قشر پرداخته نشده بود: «برایم مهم بود که نه مخاطب سینماشناس و نه مخاطب عام نتواند پایان فیلم را حدس بزند. چون در تولید فیلم هر دو گروه را در نظر داشتم. به نظر من در زمان معاصر اگر هم بخشی از داستان فیلم تکراری بود باید با پرداخت مناسب، شرایط جغرافیایی و مکانی، شرایط روحی و درونی شخصیتها به گونهای متفاوت تولید کنید. این فیلم تنها به زندگی این سه جوان نمیپردازد. نقشی را که علی اوسیوند در فیلم برعهده دارد داستان پرفرازونشیبی دارد و شخصیت استادکار با بازی سیامک اطلسی هم ماجراهای خاص خودش را رقم میزند. شخصیتهای این فیلم متفاوت هستند و هر کدامشان ممکن است در برخی سکانسها اهمیتی به اندازهی شخصیتهای اصلی فیلم پیدا کنند. بجز تنوع شخصیتها، از جغرافیا به عنوان چاشنی درام استفاده کردیم مانند دکلهای مرتفع و مسیرهای صعبالعبور، دکلی که اطراف زنبورها هست، معدن و...»
یکی از نکات دیگر درخصوص گلوگاه این است که این فیلم اولین اثر ابراهیم معیری است که برای مخاطب بزرگسال ساخته شده است و پیش از آن سه فیلم کودک و نوجوان را کارگردانی کرده بود: «سینمای بزرگسال آزادانهتر است. گلوگاه فضای آزادتری را در اختیار من گذاشت و سعی کردم نگاه متفاوتی به قصهی آشنای فیلم داشته باشم. این فیلم دامنهی پژوهشی نسبتاً گستردهای داشت؛ حدود هفت یا هشت سال درگیر این پروژه بودم. در سفرهایشان، لحظات سخت، حوادث و... به همراهشان بودم و با معلولهای این گروه نشست و برخاست داشتم.»
گلوگاه در کنار فیلمهای مهمی همچون گذشته (اصغر فرهادی) و چه خوبه که برگشتی (داریوش مهرجویی) و... اکران شد. گذشته از اینکه میزان رقابت میان فیلمهای متنوع سینما در این فصل چهگونه بوده است. کارگردان گلوگاه از اثر نهایی این فیلم روی مخاطبان رضایت زیادی دارد؛ هر چهقدر هم که این مخاطبان کمتعداد و پراکنده باشند. او تصمیم دارد پس از اکران فیلم و پخش آن در شبکهی نمایش خانگی بر اثر واکنش مخاطبان به این فیلم نسخههای 2 و 3 آن را هم بسازد. البته آن دنبالهها دیگر شاید با داستانی دیگر، در جغرافیایی دیگر و به شیوهای متفاوت پرداخت شوند. معیری پس از گلوگاه، فیلمنامهای به نام نجاتدهندگان را آماده کرده است که در آینده تولید خواهد شد. او معتقد است: «پرداختن به جامعهی کارگری و مسائل جانبی آنها که شاید قشر وسیعی از جامعهی ایران را تشکیل بدهند در چند سال اخیر بهتدریج فراموش شده است. به خیلی از اقشار جامعه در سینمای ایران پرداخته نمیشود که دلیلش هم میتواند سلیقهی مخاطب سینما باشد و هم ترجیح کارگردانها و تهیهکنندگان برای کار کردن در شرایط آشناتر. امتیازی که به گلوگاه میدهم این است که در شرایط خاص حاکم بر سینمای ایران، مطبوعات سینمایی، جشنوارههای داخلی و... توانسته فضای تجربی متفاوتی را به مخاطب ارائه کند. به نظر من وظیفهی سینما این است که سلیقهی مخاطبانش را ارتقا بدهد، نه اینکه صرفاً تحت تأثیر و دنبالهرو سلیقه و خواست آنها باشد.»