باید سالها حضور داشته باشی و حضورت هم پذیرفتنی باشد و به چشم بیاید تا بتوانی توجه کارگردانان شاخص را به خود جلب کنی. این حضور دائمی هیچ میانبری ندارد و با شتابزدگی هم نمیتوان راه را کوتاهتر کرد. نگار عابدی این راه دشوار را با صبوری طی کرده و در سالهای اخیر همکاری با بهترین کارگردانان سینما را تجربه کرده است. او این روزها فیلم دهلیز را روی پرده دارد و سریال دودکش هم با بازی او در ماه رمضان پخش شد. با این حال کسانی که اجراهای صحنهای عابدی را دیدهاند، معتقدند او هنوز فرصتی سزاوار تواناییهایش، در عالم تصویر نیافته است. میتوان دهلیز و دودکش را دو نقطهی مهم در کارنامهای دانست که بیتردید پربارتر خواهد شد.
*
در دهلیز از پس کاری دشوار برآمدهاید. بازی در نقشی که بهراحتی میتوانست تبدیل به شخصیت منفی فیلم شود و به هیچ وجه همدلی مخاطب را برنینگیزد. با چه نگاهی سراغ این نقش رفتید؟
از ابتدا دید منفی نداشتم. با بهروز شعیبی قبلا تلهفیلم دنیای بهتر را کار کرده بودم و با روحیات هم به عنوان بازیگر و کارگردان آشنا بودیم. وقتی از من برای بازی در این نقش دعوت کرد، به همین نکته اشاره کرد. گفت نقشیست کوتاه ولی به شدت سخت. توافق داشتیم که او منفی نیست.
برای انتقال مجموع این حسها و آشناکردن مخاطب با بحران روحی این زن، کلا یک سکانس فرصت داشتید و بقیه، چیزهاییست که ما دربارهی او میشنویم. قطعا شخصیت منفی نیست ولی با یک بازی نادرست خیلی راحت میتواند به این ورطه بیفتد. مثلا وقتی حتی با حضور پسر قاتل در مدرسهی فرزندش مخالفت میکند، مخاطب از خود میپرسد این وسط بچهی قاتل چه تقصیری دارد؟ ضمن اینکه این شخصیت در کنار درگیریهایش با دیگران، با خودش هم میجنگد و نشان دادن این دو وضعیت در زمانی کوتاه کار راحتی نیست.
معتقدم نکتهی اصلی همان درگیری این زن با خودش است. آنجا که اعظم را از خانه بیرون میکند، میبینیم خیلی منطقی پاسخ حرفهای او را میدهد اما در ادامه وقتی سراغ مادرش میرود و از او میخواهد حرف بزند، استیصال و درماندگیاش را میبینیم. این زن خیلی زود بار خانواده بر دوشش افتاده است. زندگیای دارد که متعلق به یک زن میانسال است. از خیلی لذتها محروم است و با خودش در جدال است. برای من همین نکته، مهم بود و به قول معروف قلقلکم داد.
به همین دلیل از بحث کردن میگریزد. وقتی همهی اهل خانواده نزد او میروند، کوتاه میآید. یعنی نگران این بخش شخصیتش است که مبادا وا بدهد و نتواند نبخشد.
دقیقا همین ویژگیست که باعث میشود خواهر مقتول، شخصیت منفی فیلم نباشد. شما نمیتوانید بگویید او انسان بدیست. با آقای شعیبی هم صحبت کرده بودیم. قرار بود بگوییم خانوادهی مقتول هم در چنین شرایطی حق دارند.
دهلیز نزدیک جشنواره کلید خورد و طبیعی بود که گروه برای رساندن فیلم به جشنواره عجله داشته باشند. ولی در فیلم اثری از شتابزدگی نیست. شما سر صحنه چنین چیزی را حس نکردید؟
من چهار جلسه سر صحنه رفتم و واقعا حس نکردم شتابی در کار است. قطعا آقای شعیبی عجله و استرس داشته ولی نگذاشت ذرهای از این حس به گروه منتقل شود. اگر چنین چیزی بود، باید حس میکردم.
سریال دودکش را هم در ماه رمضان در تلویزیون داشتید. به نظر میرسد شرایط کار برایتان خیلی راحت بوده است. بازیگران مقابلتان همه تئاتری بودند.
در تئاتر شهر بودم که از دفتر آقای لطیفی با من تماس گرفتند. شنیدن نام آقای لطیفی کافی بود که برای صحبت دربارهی این سریال به دفترشان بروم. آنجا آقای برزو نیکنژاد که نویسندهی فیلمنامه بودند، داستان را برایم تعریف کردند.
فیلمنامه آماده بود؟
شش قسمتش با جزییات و دیالوگ نوشته شده بود. در همان جلسه فهمیدم بازیگر مقابلم بهنام تشکر است. با تشکر در تئاتر همبازی بودم و در نمایشی به کارگردانی هومن برقنورد هم بازی کرده بودم. دلیل برای تردید وجود نداشت.
وقتی این تعداد بازیگر تئاتری را در سریال دیدیم، حدس زدیم بداههپردزی هم کردهاید. چقدر دستتان باز بود؟
اگر بازیگری به شکل درستش انجام شود، چنین اتفاقی طبیعیست. در فیلمنامه دیالوگها و اتفاقها دقیق نوشته شده بود اما رفتار و ارتباط بیرونی این آدمها نیازمند تمرین بود.
مشکل زمان نداشتید؟
نه خوشبختانه. همه چیز بهاندازه بود. شاید شانس بزرگمان این بود که این سریال برای پخش در اردیبهشت کلید خورد اما در ادامه فهمیدیم زمان پخشش به ماه رمضان موکول شده است.
شخصیتتان در دودکش از یک تحقیر دائمی رنج میبرد. آدم شلوغی هم نیست...
...خیلی صبور است و زود کوتاه میآید. عادت به دنبالهروی دارد. دوست دارد یکی رهبر شود و او دنبالش برود. در درگیریها هم دوست ندارد آتش را تیزتر کند. برخی میگفتند الان دیگر چنین افرادی پیدا نمیشوند ولی شکل زندگی آدمهای دودکش هنوز رنگی از سنت دارد.
در تئاتر درخشیدهاید و با کارگردانان شاخصی هم در سینما و تلویزیون همکاری کردهاید. در کنار این فعالیتها هرازگاه خبرهایی از حضورتان در فیلمهای کوتاه میشنویم که خوشحال کننده است. چه شد که با فیلمسازان کوتاه همراه شدید؟
یکی از خصوصیتهایی که همواره از خدا خواستهام از من نگیردش، علاقهام به کارهای نو و نامتعارف است. در تئاتر هم با اصغر دشتی و حمید پورآذری به همین شکل کار میکردیم. به شکل کارگاهی تمرین داشتیم و روز اول بدون هیچ تصوری کار را آغاز میکردیم. این روحیه را در فیلمسازان کوتاه میبینم. فعالان این عرصه یا جواناند یا کسانی که هنوز روحیهی تر و تازهی جوانی را حفظ کردهاند میتوانم نام امیر موسوی را به عنوان یکی از این افراد بیاورم. یا به پیروز کرمی اشاره کنم. اینها واقعا نگاههای تازهای دارند.
به نظر میرسد عامل دیگری هم در این ماجرا دخیل است چون بسیاری از بازیگران تئاتر در فیلمهای کوتاه حضور دارند. فیلم کوتاه معمولا با بودجهی محدود یا نزدیک به صفر ساخته میشود. پر از خلاقیت است ولی سرمایهای پشتش نیست. بازیگران تئاتر با این شرایط آْشناترند.
بیتردید این نکته هم خیلی مهم است. بچههای تئاتر هم روحیهی نوجویانهای دارند و هم با معضل مالی آشنایند ولی این انحصار به تئاتر ندارد. در سینما هم میشناسم دوستانی را که این روحیه را دارند. اما شرایط تولید فیلم کوتاه فعلا به تئاتر شبیهتر است!