آرش مجیدی با آن چهره و رفتار آرام و خونسرد نمونهی جالبی از بازیگرانی است که با کمترین میزان نمایش احساسات و عواطف نقششان را خوددارانه و با کنترل ایفا میکنند. او با اینکه برای مخاطبان تلویزیون بازیگری بسیار آشناست اما در سینما چندان پرکار نبوده و فاصلهی بین نخستین حضور جدیاش در شوکران (بهروز افخمی) تا چهارمین فیلمش سربهمهر به حدود بیست سال میرسد. با این حال بازی خوب و دلپذیرش در همین فیلم بهانهی کافی را برای این گپ گوتاه فراهم میکند.
شما جزو بازیگران تحصیلکردهی رشتهی سینما هستید. فکر میکنید مسیر آکادمیک برای رسیدن به موفقیت حرفهای مسیر سرراستتری است؟
دغدغهام از ابتدا هنرهای دراماتیک بود و انتخاب رشتهی ادبیات نمایشی این فرصت را به من داد تا فعالیت هنریام را به صورت حرفهای شروع کنم. علاقهای به تحصیل در رشته بازیگری نداشتم چون معتقدم بازیگری تجربه است و در طول زمان به دست میآید؛ فرقی نمیکند چه میزان دانش آکادمیک پشتوانهی بازیگر باشد، تا زمانی که تجربهی عملی وجود نداشته باشد معلومات تئوریک به کار نمیآید. من کارم را در پروژههای دانشجویی دانشگاه شروع کردم. اما کار حرفهایام با بهروز افخمی آغاز شد. در آنجا متوجه تفاوت درس دانشگاهی با محیط حرفهای شدم و برای پیشرفت در کارم، به دستیاری روی آوردم. پس از آن در کاری با بهروز افخمی دستیار برنامهریز بودم و با پریسا بختآور همکاری داشتم و در نهایت، مسیرم را با بازیگری ادامه دادم.
در سالهای گذشته تقریباً همیشه پرکار بودهاید، اما نه در سینما یا تئاتر. فکر میکنید چه عاملی باعث شده در پروژههای تلویزیونی حضور بیشتری داشته باشید؟
من انتخابهای زیادی دارم و میتوانم نقشهای مختلف را ایفا کنم ولی کار تلویزیونی را چون محل آزمونوخطاست، دوست دارم. شنیدهام که من را بازیگر تلویزیونی خطاب میکنند، اما به این نوع خطکشیها معتقد نیستم. همیشه سعی میکنم انتخابهایم درست باشد و نقشهای متفاوتی را تجربه کنم. شروع فعالیت حرفهای من در سینما بود اما پیشنهادهایم مطابق با سلیقه و فضای ذهنیام نبود و به همین دلیل خیلی از نقشها را نپذیرفتم. در سینما فرصت تجربه کردن ندارید و باید هر چه آموختهاید به کار ببرید. از طرفی بازی در تئاتر هم فراغت و فرصت میخواهد و تعدد پروژههای تلویزیونی این مجال را به من نداد که در تئاتر حضور پررنگی داشته باشم. در کل تفاوت زیادی بین تئاتر، تلویزیون و سینما نمیبینم. بازیگری یک جوهرهی اصلی دارد که در هر یک از این سه قاب آن را نمایش میدهیم. نمیتوان کار بازیگران سینمایی را ارزشمندتر از بازی تئاتریها دانست. چه بسا بازیگران تئاتر، تواناتر از سوپراستارهای سینما هستند.
از مجموعهی بازیهای شما میتوان این طور برداشت کرد که در قالب مشخصی راحتتر هستید و تلاشی برای ساختن کاراکترهای خاص و متفاوت نمیکنید. به نظر میرسد بهسختی از پرسونای همیشگی خود بیرون میآیید یا شاید برای اجرای نقشهای متفاوت، ریسکپذیر نیستید.
در سینما و تلویزیون ما خطری به نام تکرار نقش وجود دارد. مخاطب، بازیگر را در یک نقش میپذیرد و از آن نقش به بعد شما پیشنهاد متفاوتی نخواهید داشت. البته هرجا فرصت و زمینهای برای تنوع دادن به نقش پیدا کردهام تلاشم بر این بوده که بازی متفاوتی ارائه دهم، اما این گونه فرصتها زیاد در اختیار بازیگران قرار نمیگیرد. مثلاً من در سریال طنز پربازیگری به نام من یک مستأجرم (پریسا بختآور) نقش یک شخصیت روستایی با خلقوخوی خاص را بازی کردم که بازتابهای مثبتی هم داشت، اما چون حس کردم بازیگر نقشهای کمدی نیستم، ادامه ندادم. راستش تا اینجا همواره تلاش کردهام نقشهای متفاوتی را اجرا کنم اما در نهایت تصمیم با مخاطب است. من تفاوت زیادی بین نقش پلیس رستگاران و عادل زیر هشت میبینم و این روزها هم مشغول اجرای نقش منفی پیچیدهای در سریال فریبرز عربنیا هستم. اما اگر این طور به نظر میرسد که نقشهایم مشابهتهایی دارد شاید به ویژگیهای تغییرناپذیری برگردد که هر بازیگری دارد.
فکر نمیکنید بخشی از این عدم تنوع به روحیهی خودتان برگردد؟ به عنوان بازیگر چهقدر اهل ریسک کردن هستید؟
بعد از بازی در هر سریال، پیشنهادهای مشابه زیادی داشتهام اما با اجرای نقش تکراری مخالفت کردم و منتظر تجربههای جدید و متفاوت شدم. فکر میکنم در کارم ریسکپذیرم چون اگر غیر از این بود فریبرعربنیا که من بعد از شوکران هیچ ارتباطی با او نداشتم، برای نقش منفی کارش، به یاد من نمیافتاد. من همیشه این نگرانی را دارم که ممکن است این آخرین نقشم در تلویزیون یا سینما باشد و به همین دلیل با تمام انرژی به ایفای نقش میپردازم. بسیاری را دیدهام که در اوج کنارهگیری میکنند. ممکن است به دلایل شخصی، روزی نخواهم بازیگری را ادامه دهم. به همین دلیل تنها دغدغهام اجرای درست نقشهایم است.
در حال حاضر به جز سریال عربنیا، به کار دیگری مشغولید؟
به جز این سریال، در پروژهی هشت قسمتی کیمیا هم ایفای نقش میکنم. از شروع این پروژه حدود یک ماه میگذرد و من به زودی به گروه ملحق میشوم.
سربهمهر چهارمین فیلم سینمایی و شاید اولین حضور جدی شما در سینما است. فکر نمیکنید این اتفاق کمی دیر افتاده است؟
قبل از سر به مهر در فیلم جنگی یوسف هور (علیاصغر شادروان) ایفای نقش کردم که سال گذشته به جشنواره نرسید و در واقع اولین حضور جدی من در آن فیلم بود که سرنوشتش مشخص نیست.
از همکاریتان با هادی مقدمدوست و بازی در نقش مقابل لیلا حاتمی در سربهمهر توضیح دهید.
آشنایی من با مقدمدوست مربوط به سریال وضعیت سفید بود. فیلمبرداری سربهمهر از دی ماه شروع شد اما اواخر فروردین با من تماس گرفته شد و فیلمنامه در اختیارم قرار گرفت. در این مدت فیلمبرداری چند هفته به تأخیر افتاد و من در زمان همکاری با این گروه، کاری را نپذیرفتم.
به نظر میرسد، در سربهمهر استفاده مناسبی از ویژگیهای شما شده است. شخصیت شما در فیلم آرامش و وقاری دارد که دقیقاً با خصوصیات نقش مطابقت دارد.
در ابتدا، کل فیلمنامه و بعد خود نقش را دوست داشتم. برای من عوامل سازندهی فیلم و همکاری با خانم لیلا حاتمی بسیار مهم بود. برای کسی که بیشترین فعالیتش در تلویزیون است و در سینما کمکار بوده، بازی مقابل کسی که به نظر من، از بهترین بازیگران زن سینمای ایران است، بسیار مهم بود. برای محک زدن و استفاده از تجربیاتم در تلویزیون، زمان مناسبی بود و مجموع این اتفاقات و دلایل باعث شد تا این نقش را بپذیرم.
فکر میکنید نقش شما در سربهمهر چهقدر میتواند به حضور پررنگترتان در سینما کمک کند؟
زیاد به جنبهی مطرح شدن در سینما فکر نمیکنم، گرچه به هر حال موفقیت در این عرصه برای هر بازیگری افتخار است. من این نقش را بازی کردم چون با آن ارتباط خوبی برقرار کردم و امیدوارم مورد توجه قرار بگیرد چون نقشم را دوست دارم و گروه سازنده، گروه خوبی است. اگر مخاطب با نقشم ارتباط برقرار کند اتفاقات خوب به آرامی برای من در راه است.