سحر قریشی با بازی در فیلم سینمایی لج و لجبازی (سیدمهدی برقعی) وارد عرصهی بازیگری شد اما آنچه باعث دیده شدن و شناخته شدنش بهویژه میان مخاطبان عام شد، سریال دلنوازان (حسین سهیلیزاده) بود. در اصل تلویزیون معرف او بود نه سینما. اما بر خلاف آنچه انتظار میرفت و با وجود محبوبیت سریال دلنوازان در زمان پخشش در سال 88 قریشی بعد از دلنوازان در سریال دیگری بازی نکرد و خبرهایی دربارهی ممنوع از کار شدنش در تلویزیون شنیده شد که گویا هنوز هم ادامه دارد. در طول چند سالی که از حضور سحر قریشی در سینما و تلویزیون میگذرد در فیلمهای سینمایی زیادی حضور داشته و بازیگر پرکار و فعالی بوده است. او هم مانند خیلی از بازیگران جوان سینما میخواهد نقشهای متفاوت را در ژانرهای مختلف سینمایی تجربه کند که فقط در یک فرم و قالب خاص محدود نشود. به همین دلیل هم از کمدی عامهپسند لج و لجبازی تا فیلم اجتماعی پنجستاره و فیلم خیابانی دربست آزادی را در کارنامهاش میتوان دید. به بهانهی اکران دربست آزادی با او در مورد حضورش در این فیلم و مسیر بازیگریاش در سینما و تلویزیون گفتوگو کردیم.
بعد از بازی در سریال دلنوازان حضورتان در سینما پررنگتر شد و در طول این چند سال فیلمهای زیادی بازی کردید. به نظرتان برای یک بازیگر جوان که در ابتدای مسیر حرفهایاش قرار دارد سینما بهتر میتواند امکان دیده شدن را فراهم کند یا تلویزیون؟
من با سینما وارد دنیای بازیگری شدم، اما از بچههای تلویزیون هستم. آن «اتفاق خوب» برای من با تلویزیون رقم خورد و با بازی در سریال دلنوازان بود که شناخته شدم. شش ماه بعد بی آنکه بدانم برای چه، ممنوع از کار شدم. قرار بود این ممنوع از کاری فقط شش ماه طول بکشد اما همان طور که میبینید تا الان ادامه داشته است. بیست سالم بود که اولین فیلمم را بازی کردم. از آن زمان شش سال گذشته است و من در طول این سالها همیشه دوست داشتم که با تلویزیون کار کنم. خیلی هم پیگیر شدم، میخواستم بدانم علت این ممنوعیت چیست. اما جوابی نبود. به همین خاطر هم میگویم حتماً یک دلیل شخصی وجود دارد وگرنه پاسخگو بودند. تا به حال سریالهای زیادی را به همین دلیل از دست دادهام. تقریباً میتوانم بگویم که من اولین کاندید نقش زن همهی سریالهایی هستم که در تلویزیون - از کانال یک تا پنج - ساخته میشوند؛ سریالهایی مثل بچههای نسبتاً بد، شیدایی، آوای باران و... پیش از هر بازیگری من را در نظر داشتند، اما به آنها اجازهی همکاری داده نشد. در هر صورت من با تلویزیون قهر نیستم. سینمایی شدم چون نگذاشتند در تلویزیون بازی کنم. البته گفتهاند آبان امسال این مسأله حل میشود. به هر حال تلویزیون با توجه به مخاطبان گستردهای که دارد نسبت به سینما فرصت بیشتری برای دیده شدن بازیگر فراهم میکند. ضمن اینکه بخشی از مردم هم ترجیح میدهند هزینه نکنند و به سریالهای تلویزیونی اکتفا کنند چون بلیت یک فیلم سینمایی برای یک خانوادهی پنج نفری حدود سی هزار تومان تمام میشود و معلوم هم نیست که فیلم خوب ببینند یا بد. به همین دلیل است که تلویزیون خاصیت دیگری دارد و من گاهی که با خودم فکر میکنم میگویم آنها از محبوبیت من ترسیدند چرا که من با یک سریال به چنین محبوبیتی رسیدم – که در طول این سالها بیشتر هم شده است- حالا اگر دو سریال دیگر در طول این شش سال بازی میکردم چه اتفاقی میافتاد؟ قطعاً نمیخواستند که این اتفاق برایم بیفتد.
با توجه به صحبتهای خودتان و محبوبیتی که به آن اشاره کردید، فکر میکنید الان به جایگاهی رسیدهاید که در ابتدای مسیر بازیگری انتظارش را داشتید؟
نه نرسیدم. چون خیلی سنگ جلوی پایم انداختند. نمیدانستم آدمها اجازه ندارند از یک مرحلهی مشخص بالاتر بروند. فکر میکردم میتوانیم بازیگر بینالمللی داشته باشیم. میخواستم با همین حجاب و مشخصهی «ایرانی بودن» وارد هالیوود شوم. برای من بازیگر ایرانی بودن مهم بود و اینکه بگویم مسلمان هستم. نمیخواستم فرار کنم. نمیدانم، شاید این توهم دوران کودکی من بود اما الان میبینم در شرایطی هستیم که سوپراستار هم ممنوع از کار میشود، پس شرایط موجود با تصوری که من از این حرفه داشتم خیلی فاصله دارد. متأسفانه در سینما و تلویزیون ما چهرهی جدید را میسوزانند و این اتفاقی جز بیسوادی را در این عرصه رقم نمیزند. در همان بدو ورود میخواهند به بازیگر افسردگی بدهند اما واقعاً آن فرد پیش از بازیگر بودن آدم است؛ و اگر یک عده ادعای مسلمانی میکنند پس چرا یک طرفه به قاضی میروند؟
با توجه به اینکه دو فیلم قبلی مهرشاد کارخانی (کوچهملی و اکباتان) تجربههای چندان موفقی محسوب نمیشوند، چه عاملی موجب همکاری شما با پروژهی دربست آزادی شد؟
قبلاً در فیلم اکباتان به کارگردانی ایشان کار کرده بودم و نگاهش را به سینما دوست داشتم. متأسفانه مسألهای که در مورد اغلب کارهای ایشان وجود دارد کمبود بودجه است. به همین دلیل اغلب نمیتواند آنچه را که در ذهنش است به تصویر بکشد. در نهایت مجبور میشود لوکیشنهای مورد نظرش را تغییر دهد و نمیتواند از بازیگران چهره استفاده کند؛ همهی اینها به بودجه برمیگردد. فیلمهایی که کار میکند اغلب فیلمهای خیابانی هستند و یکی از دلایلش هم علاقهی شخصی او به سینمای کیمیایی است. میخواهد فیلمهایش فضایی شبیه فیلمهای کیمیایی داشته باشند. به طور کلی مهرشاد کارخانی به دنبال گیشه نیست، بلکه به دنبال مخاطب خاص است و در شرایط کنونی سینمای ایران، این تصمیم پرهزینهای است. از طرفی همین فیلم را اگر کس دیگری میساخت همه از آن حمایت میکردند.
به عنوان بازیگری که در طول این سالها بیشتر فیلمهای تجاری بازی کردهاید، نگران نبودید که فیلمی خاصپسند مثل دربست آزادی ممکن است باعث شود کارتان کمتر دیده شود؟
من این جنس بازی را دوست داشتم. چون بیشتر در فیلمهای تجاری بازی کرده بودم، میخواستم نشان بدهم تواناییاش را دارم که در فیلمهای هنری هم بازی کنم. مثلاً بازی در خیابان استانبول با آن همه جمعیتی که دورمان جمع شده بودند گرچه کار سختی بود اما برای من تجربهی جدیدی بود و به همین دلیل از سختیهایش استقبال کردم. حالا اگر مخاطبان قصهی فیلم را دوست ندارند یا فیلم به نظرشان ضعیف است به من ربطی ندارد. من فقط در قبال بازی خودم پاسخگو هستم. اگر بازی من بد بوده من مسئولم و باید دلایل ضعفم را توضیح دهم. در غیر این صورت به فیلم مربوط میشود و مخاطب باید این دو را (کیفیت بازی و کیفیت فیلم) از هم تفکیک کند.
خیلی از بازیگران میخواهند نقشهای متفاوتی در کارنامهشان داشته باشند تا تنها با بازی در یک ژانر خاص شناخته نشوند. در مورد فیلم دربست آزادی این «تفاوت» با فضای فیلم برایتان اتفاق افتاد یا با خود نقش؟
بیشتر تفاوت نقش برایم اهمیت داشت. چون در کارهای تجاری بازی کرده بودم میخواستم بازی در فیلم هنری را هم تجربه کنم. چرا که در سینمای ما بیشتر سلیقهای عمل میشود تا حرفهای. مثلاً میگویند سحر قریشی بازیگر فیلمهای تجاری است و در اصل برای بازیگر احترام و ارزش قائل نیستند. روند درست این است که برای بازیگر فیلمنامه بفرستند و بعد او تصمیم بگیرد که آیا توانایی بازی در این ژانر را دارد یا نه. مثلاً سکانسی در فیلم دربست آزادی که من مشغول آشغال جمع کردن هستم برایم سکانس سختی بود اما میدانم که این فرصت دیگر به من داده نمیشود که این فضا را تجربه کنم. بنابراین تلاش میکنم که خودم را در این عرصه نشان دهم. همیشه سعی کردم هر فیلمی که بازی میکنم با کارهای قبلیام متفاوت باشد؛ مثلاً هم در ملودرام و هم در طنز قوی باشم. طبعاً اگر کار طنز انجام نداده بودم الان هیچ پیشنهادی برای بازی در فیلم کمدی نداشتم. چون هیچ کارگردانی ریسک نمیکند که بخواهد بازیگری را انتخاب کند که در آن زمینه تجربهای نداشته است. بنابراین بازیگر باید بازی در ژانرهای مختلف را تجربه کرده باشد.
به نظرتان بازخورد فیلم در جشنواره و سینما چهگونه بوده است؟
بازخورد بدی نداشت. فروش فیلم متوسط است. اتفاقاً یک روز که سینما آزادی بودم، برخورد مردم را بعد از تماشای فیلم دیدم. خیلی از جوانهایی که احتمالاً اهل کتاب نیستند و فقط آمدهاند تا ساعتی را در کنار دوستانشان باشند و خوش بگذرانند، از فیلم ناراضی بودند و میگفتند: حیفِ وقت و پولی که صرف این فیلم کردیم. اما مخاطبان مسنتر و اهل فیلم و کتاب، فیلم را دوست داشتند، تشکر میکردند و میگفتند چهطور میتوانیم این بحرانها را در جامعه حل کنیم؟ به هر حال مخاطب باید تحقیق کند و بداند که میخواهد چه فیلمی ببیند. این موضوع کاملاً به روحیات آدمها مربوط میشود. اما فروش نسبتاً بد نبود؛ نمیتوانم بگویم خوب بود چون هزینهی تولید فیلم بیشتر از فروشش بوده است.
در حال حاضر مشغول بازی در فیلم دیگری هستید؟
احتمالاً با سه پروژهی سینمایی همکاری خواهم داشت. یکی از آنها فیلم دنیا مال منه (حسین فرحبخش) است اما همکاریام با دو فیلم دیگر هنوز قطعی نشده است.