ساعد سهیلی در کنار معدودی از فرزندان سینماگران که وارد عرصهی بازیگری شدهاند، وضعیت متفاوتی دارد. انتقادی به استفادهی او از جایگاه پدرش وارد نیست. کسی او را متهم به بیاستعدادی نمیکند. صاحب جایزهی بازیگریست. آن هم نه پس از سالها فعالیت. همان ابتدا و پیش از بازی در نقشهای مهم و همکاری با کارگردانان شاخص، توانست به خاطر بازی در فیلم ویدئویی میان ماندن و رفتن (بهروز شعیبی) این جایزه را بگیرد. در فیلمهای بعدیاش هم موفق شد توانایی خود را اثبات کند. شاید نخستین حضورهایش درخشان نبودند ولی بازی او هرگز جزو نقاط منفی فیلم محسوب نشد. از گشت ارشاد (سعید سهیلی) به بعد این جایگاه استحکام بیشتری یافت. او ثابت کرد حتی کنار بازیگرانی در سطح حمید فرخنژاد و جمشید هاشمپور هم دیده میشود. سال گذشته با همه چیز برای فروش (امیر ثقفی)، چند متر مکعب عشق (جمشید محمودی)، متروپل (مسعود کیمیایی) و کلاشینکف (سعید سهیلی) در جشنواره حضور داشت. کلاشینکف این روزها روی پرده است؛ با بازی ساعد سهیلی در نقش اصلی و در کنار بازیگری شیرین و بهشدت محبوب به نام رضا عطاران. ساعد اینجا هم دیده میشود. این یک گفتوگوی کوتاه است در لابهلای فیلمبرداری فیلم تازهاش، اما شاید وقتش رسیده با او دربارهی مسیر کاریاش تا امروز صحبت کنیم.
شما پیشتر در فیلمهای پدرتان مثل شب برهنه و چارچنگولی نقشهای کوتاهی بازی کرده بودید. ولی پس از جایزهی بازیگریای که برای بازی در فیلم میان ماندن و رفتن گرفتید، وضعیت جدیتر شد. یعنی زیر ذرهبین قرار گرفتید.
بله. تا حدی برنامهریزی داشتم؛ یعنی قسمتهایی از این مسیر حاصل برنامهریزیست. ولی واقعاً فکر نمیکردم در برخی موارد اوضاع تا این حد خوب پیش برود. مثلاً اینکه در نخستین سالهای فعالیت به عنوان بازیگر یکی از نقشهای اصلی فیلمی از مسعود کیمیایی را بر عهده گرفتم، واقعاً شانس بزرگی است.
قطعاً. وقتی در فیلم مسعود کیمیایی هستید، میتوانید از دیده شدن خودتان مطمئن باشید.
من افتخار میکنم که با کیمیایی کار کردم و خیلی خوشحالم که ایشان به من اعتماد کردند. هم از نظر اخلاقی و هم از نظر حرفهای خیلی چیزها از ایشان یاد گرفتم. یکی از خوبیهای استاد کیمیایی این است که با وجود سابقهی درخشانی که دارند، به حرفهای بازیگران جوانشان هم فکر میکنند. خیلی وقتها با هم در مورد دیالوگها و روایت داستان و... صحبت کردیم، بعضی از دیالوگها را همان جا تغییر دادیم.
دربارهی روش کار کیمیایی با بازیگران، حرفهای متفاوتی میشنویم. کیمیایی دربارهی نقش چه میگوید؟ آن را چهطور توضیح میدهد؟
یکی از چیزهای عجیب دربارهی او این است که ابتدا اجازه میدهد بازیگر بازیاش را ارائه بدهد. بعد در این مسیر به او کد میدهد. گاه با اشاره به یک جمله یا تأکید روی یک کلمه. ناگهان میبینی بازیات تغییر کرد. آن کدها راز کار کیمیایی با بازیگرند.
گفتید برای موفقیت برنامهریزی داشتید. اصلاً بازیگر در سینمای ایران چهقدر امکان برنامهریزی دارد؟
انتخاب نقش باید برای یک بازیگر خیلی مهم باشد. هرگز نخواستم سر کاری بروم که در طول تولیدش استرس نتیجه را داشته باشم. حتی در همه چیز برای فروش (امیر ثقفی) که ابتدا فیلمنامهی دقیقی نداشتیم، خود آقای ثقفی جلسههای زیادی گذاشت و دربارهی نکتههای مختلف فیلم صحبت کرد. در این جلسهها به حدی دربارهی جزییات صحبت شد که پیش از شروع فیلمبرداری، فیلم در ذهنمان شکل گرفته بود.
و دقیقاً همان فیلم ساخته شد؟
طبیعتاً باید روی اتفاقها و تصمیمهای سر صحنه حساب کنیم. نسخهی نهایی هر فیلمی دقیقاً با آنچه شما پیشبینی کردهاید انطباق ندارد. مهم این است که کار طبق ذهنیت ابتدایی عوامل پیش برود. مثبت یا منفی بودن نتیجهاش را نمیتوان به طور دقیق پیشبینی کرد.
قطعاً هر بازیگری از بازی در نقشهای متفاوت استقبال میکند. ولی محدودیتهایی هست. یعنی فکر نمیکنم صورت مسأله این قدر ساده باشد که بگوییم بازی در نقشهای متفاوت را میخواهیم و همان بشود.
درست است. اصلاً جدا از تعداد نقشهای متفاوتی که نوشته میشود، چهره و فیزیک بازیگر هم او را محدود میکند. ولی بازیگر میتواند برای مسیر کلی کارنامهاش تصمیم بگیرد. سمت و سوی آن را انتخاب کند و خودش بداند در صورت پیشنهاد شدن یک نقش با کدام استدلال آن را بپذیرد یا رد کند.
بین همسنوسالهای شما علاقهمند به بازیگری کم نیست. فرض کنیم توانستند وارد این عرصه شوند. خیلی کلیشهای پرسشم این است که شما به عنوان بازیگری جوان که با برنامه پیش آمده است، چه پیشنهادی برایشان دارید؟
تأکیدم بر این است که قدم به قدم پیش بیایند. قرار نیست اتفاقها خیلی زود رخ بدهد. باید فیلم به فیلم رو به جلو حرکت کرد.
برای شما این مسیر قدم به قدم چهگونه طی شد؟
من در چهارانگشتی تصویربردار پشت صحنه بودم. در ازدواج در وقت اضافه بدلکاری کردم...
بدلکاری هم کردهاید؟
بله. دورهاش را گذراندم. در آن فیلم صحنههای اکشن آقای هاشمپور و خانم پطروسیان را انجام میدادم.
رابطهی شما با سعید سهیلی سر صحنه چهگونه است؟ مثلاً در همین کلاشینکف پیش آمد که از بخشی از کارتان ناراضی باشد یا مثلاً دعوایتان کند؟
دعوا که پیش میآید! فکر میکنم دلیلش این است که به دلیل همین رابطهی پدر و پسری از من توقع بیشتری دارد. به هر حال من از ابتدا در جریان نوشتن فیلمنامه هستم. نسخههای مختلف فیلمنامهی کلاشینکف را خوانده بودم. معمولاً زیاد بحث و جدل داریم و الان که نگاه میکنم میبینم همیشه به نتایج خوبی رسیدهایم.
وقتی فهمیدید در کلاشینکف باید کنار بازیگرانی مثل رضا عطاران و فرهاد اصلانی و جمشید هاشمپور بازی کنید، نگران نشدید؟ دیده شدن کنار اینها راحت نیست.
راستش من همیشه همهی توانم را به کار میگیرم. هرگز از یاد نمیبرم که وقتی در پشت صحنه مشغول کار بودم به محض نیاز یک بازیگر به روتوش چهرهاش، جلوی دوربین میرفتم و آن صحنه را بازی میکردم. کلاشینکف سختترین فیلم من تا اینجاست. چند بار سر صحنه از فرط خستگی میگفتم حالا این سکانس را بازی میکنم و از فردا پرانرژی میآیم. ولی باز میدیدم چهقدر دلم میخواست این روزها بیایند. باز همهی تلاشم را میکردم که کم نگذارم.
البته عجیب نیست که بازیگر چنین فیلمی سر صحنه خسته شود. مشخص است که کلاشینکف شرایط تولید راحتی نداشته است.
جدا از این، من از متروپل به کلاشینکف آمدم. یعنی فاصلهای بین این دو فیلم نیفتاد.