نگاه تعجبانه*
آرش کریمی
برنامههای رقابتی که در انتها جایزهای هم به قول مجریان «به رسم یادبود» به برنده میدهند، کمابیش از تولیدات پرمخاطب تلویزیون بوده و هستند. از جملهی این برنامهها میتوان به نامها و نشانهها اشاره کرد که سالها پیش روی آنتن میرفت؛ مجری آن اثر یک «ایام به کام» به یادگار گذاشت که سالهاست لقلقهی زبان بسیاری از مجریان تلویزیون است. البته زمان پخش آن برنامه، تلویزیون نه چون حالا کانالهای متعدد داشت و نه از چنین مسابقههایی خبری بود. بعدها رقابتی به همان سیاق با شرکتکنندگان بیشتر و اجرای جذاب زندهیاد منوچهر نوذری مهمان خانههای مردم شد با عنوان مسابقهی هفته. قسمت دیدنی این برنامه، گذشته از شیرینزبانیهای فیالبداههی مجری فقید، سکانسی از یک فیلم سینمایی بود که شرکتکنندگان میبایست به جزییاتش توجه میکردند و دقایقی بعد مثلاً به یاد میآوردند که مرد دست راستی سلاح را در کدام دستش گرفته بود... البته هم جذاب بود و هم در آن قحطی تماشای یک فیلم کامل، حسرتی بزرگ و آهی عمیق و کشدار. آن سکانس جادویی حکم یک غنیمت ذیقیمت یا عتیقهای نایاب داشت. برای خیلیها مسابقهی هفته پس از پخش این قسمت دیگر تمام شده بود.
برنامهی چهار، سه، دو، یک مسابقهای با چهار شرکتکننده است که باید به پرسشهای سینمایی و نمایشی مجری، با اجرای خوب جواد مولانیا پاسخ دهند. نکتهی قابلتوجه در این مسابقه وجود کارشناسان خبره، نامآشنا و البته بامزه در هیأت داوری است، که این ویژگی آخر را باید مدیون حضور فیلمسازی دانست که گاه جغرافیای توضیحات فرامتنیاش سر از توکیو و کیوتو درمیآورْد و همانها را هم به خوابها و خاطراتش پیوند میزد و تماشاگر را بین فروید و ابن خلدون در تعلیق نگه میداشت. گاهی هم مانند روانشناسی حاذق امتیازها را از روی پیچش جعد زلف، یا رنگ رخسار رقابتکنندگان تقسیم میکرد و شرکتکنندهای را فقط به خاطر نگاه «تعجبانه» و چشمان معصومش چنان امتیاز میداد که حاتم طایی پیش او خسیس مینمود. او نشان داد که یک فیلمساز خوب الزاماً داور خوبی نیست. البته در فصل بعد، تهیهکنندگان برنامه سعی کردند با آوردن فیلمساز دیگری قضیه را جبران کنند. فرزاد مؤتمن آمد؛ با حضوری کمگو که پیدا بود با چنین فضایی هماهنگ نیست و کمی طول میکشد تا با فضای موجود مأنوس شود.
مخاطب نهتنها از او، بلکه از سایر داوران انتظار دارد دلایل توزیع امتیازها را مستدل و آکادمیک بازگویند، نه اینکه با بیحوصلگی مطالعه و تماشای فیلم را توصیه کنند. البته یک بار پس از پخش صحنههایی از پرندگان هیچکاک، مؤتمن ضمن اعتراضی ملیح به دستاندرکاران برنامه سکانس مورد نظر را برای تحلیل مناسب ندانست و چالشی هرچند اندک ایجاد کرد. و در برنامهای دیگر پس از پخش صحنههایی از فیلم ازنفسافتادهی گدار، توضیح مختصر اما مجملی پیرامون تکنیک جامپکات ارائه داد. نکتهی دیگر حضور پرهیمنهی یکی از کارشناسان است که شیوهی برخورد شدید و سلبیاش با شرکتکنندگان یادآور هیأتهای مرگ دستگاههای تکصدایی است که خود مضمون بسیاری از فیلمهای ارزشمند سینماست. طی یکی از قسمتها او به چهار شرکتکنندهی بسیار جوان مسابقه اکیداً سفارش کرد سودای ادامهی «راه» را کاملاً از ذهن خارج کنند. در فصل قبل نیز جایی که شرکتکنندگان از پس تحلیل سکانس مورد علاقهی کارشناس برنیامدند، تهدید کرد اگر به خاطر حضور داوران محترم و بینندگان عزیز نبود استودیو را ترک میکرد. این اتفاقها در حالی رخ میدهد که سایر کارشناسان و همچنین مجری برنامه، با سکوت خود پنداری رفتار کارشناس را تأیید میکنند. وضعیتی که در آن گویی شرکتکنندگان بداقبال در مراسمی خاص، به جرم کمبود دانش سینمایی، توسط خدایان دانش و خرد تا سرحد مرگ تحقیر میشوند.
از جمله جذابیتهای مسابقههایی از این دست، منازعههای جذاب بین داوران، برای توزیع امتیاز است. چنین چالشهایی بین کارشناسان و داوران بر سر نحوهی امتیازدهی در برنامههایی نظیر American got talent یا American Idol هم دیده میشود. به عنوان مثال سال گذشته، در مسابقهی دوم، چالش بین ماریا کری و داور دیگر آن قدر بالا گرفت که مسئولان برنامه، برای فصل بعد قید هر دو را زدند. در برنامهی چهار، سه، دو، یک برخی کارشناسان محترم با چنان اکراه و بیمیلی بر صندلی نشستهاند که گویی بهزور یا از سر رودربایستی به استودیو آمدهاند. عنصر مهم در ایجاد این فضای ناراحتکننده، بدون تردید کجسلیقگی تهیهکنندگان برنامه است. طبعاً حضور رقابتکنندگان در مسابقهای تخصصی منوط به دانش حداقلی از موضوع محل رقابت است، قطعاً با یک آزمون ساده میتوان به درصدی گویا از میزان آمادگی و استعداد نامزدهای شرکت در رقابت پی برد. اما گاهی رقابتکنندگان از نظر آمادگی و میزان دانش چنان در سطح پایینی قرار دارند که گویی مسئولان برنامه تصادفاً آنها را در خیابان پیدا کرده و پای میز مسابقه کشاندهاند. در حالی که جای بسیاری از هنرجویان و دانشجویان تئاتر و سینما خالی است. چرا به جای مهندسان هوافضا و کارشناسان سایبرنیتیک از دانشجویان و هنرجویان جدی تئاتر و سینما، با تکیه بر نتایج آزمون ورودی، استفاده نمیشود؟ چنین شیوهای هم باعث گرمی و حرارت بیشتر رقابت میشود و هم داوران و کارشناسان را سر ذوق میآورد؛ همچنین بینندگان هم احساس نمیکنند وقت گرانبهایشان تلف شده و مجبور نمیشوند ضمن نگاه «تعجبانه» زیر لب زمزمه کنند: «بچهها تو رو خدا مواظب باشید!»
* به نقل از شرکتکنندهای در همین برنامه.