21 شهریور - شماره 463
این نسل با شکوه
این شمارهی ویژه، به مناسبت روز ملی سینما، تماماً به این نسل مستعد و باشکوه اختصاص یافته است؛ نسلی که سینمای فرهنگی این سرزمین را میسازد و در صورت میدان دادن به آنها حتی میتوانند بر سینمای تجاری و عامهپسند هم تأثیر بگذارند و سلیقههای مردم را ارتقا دهند. نسل پنجم سینماگران ایران فرزندان جوان این آب و خاک هستند و به جای در فشار قرار دادن آنها و مانعتراشی و سرخورده کردنشان، باید قدر این گنجینهی عظیم را دانست، دست از شک و تردید و بدبینی نسبت به آنها برداشت، زخمها و دردهایشان را شناخت و بر آنها مرهم گذاشت.
قصهی پرغصهی فیلمسازی مستقل در هفت اپیزود
سامان سالور: در این سالها سینمای مستقل نسلهای مختلف نقش رشتهی کشتی آزاد المپیک را در عرصهی فرهنگ بازی کرده و بزرگترین افتخارات بخش فرهنگ را در جدالهای اغلب نابرابر کسب کرده است. اگر از داستان لابیبازی آقایان بگذریم، آخرینش افتخاری است که سالها و در همهی ادوارْ سینمای ایران به دنبالش بود و نهایتاً اصغر فرهادی از فیلمسازان خوشقریحه و برجستهی نسل سوم بدون حمایتهای آنچنانی فیلمهای فاخر و با فیلمی کمادعا برای سینمای بینالمللی ایران به ارمغان آورد...
مستقل به سبک ایرانی
نیما عباسپور: سینمای مستقل (آمریکا) آرامآرام توسط سینمای جریان اصلی جذب و بدل به شاخهای از آن شده تا دیگر به عنوان رقیبی سرسخت حضور نداشته باشد. فیلمسازان مستعدی که پیش از این نمیتوانستند توانایی خود را معرفی کنند ولی فیلمهایی خوب و بزرگ با بودجههایی کوچک میساختند، حال سکاندار پروژههای عظیم و یا اصلی هستند...
سینمای بیچیز
محمد شیروانی: دولت همهی خرابکاریهایش را پشت مجسمهی اسکار پنهان میکند. این مجسمه به خاطر فرم آناتومی آن، خوب است اما نخل تیز و بِرنده است. چشمانداز دههی 1390 سینمای ایران روشن است. باز همان رئالیسم تمدید شده، این بار با فرمول آمریکایی...
چهگونه در ایران فـیلم مستقل بسازیم و دیوانه نشویم؟
مانی حقیقی: منظور از سینمای مستقل، صرفاً سینمای مستقل از دولت نیست. سینمای مستقل یعنی سینمایی که سازندهاش صاحب ابزار تولید باشد و برای به دست آوردن آن ابزار نیازی به باج دادن به کسی نداشته باشد. اگر بابت جور کردن پول فیلم یا گرفتن مجوز تولید فیلم حاضر شدی ذات آن را تغییر بدهی، این یعنی افسار تولید فیلم دیگر در دست تو نیست و دیگر مستقل نیستی...
کارنامهی مـانی حقیقی: من بودم... و شُدم
نیما حسنینسب: حالا دیگر کسی مانی حقیقی را به عنوانی غیر از یک فیلمساز شاخص و مستقل نمیشناسد. حتی قبل از ساخت کنعان وقتی به عنوان مشاور تحقیق مستند مهرجویی: کارنامهی چهلساله کار میکردیم، یک بار هم لازم نشد برای معرفی سازندهی مستند به دیگران از شجرهنامهاش کمک بگیرم. همه کارگردان آبادان و کارگران... را بدون یک سانس اکران عمومی میشناختند و مشتاق حضور در فیلم بودند. او راه پرپیچوخم مستقل شدن و تشخص فردی را رفته بود و فقط یک کار دیگر مانده بود تا هم این اتفاق کامل شود و هم راکورد خُلخُلی به هم نخورد. مانی حقیقی به عنوان بازیگر جلوی دوربین رفت و اگر فروش گیشه را یکی از ملاکهای ستارهی سینما بدانیم، با بازی در دو فیلم رکوردشکن دربارهی الی... و ورود آقایان ممنوع بین عامهی سینماروهای ایران هم شناخته و معروف شد!
چادر سینمای مستقل ایران
محسن امیریوسفی: در همسایگی خانهی کوچک سینمای مستقل، یک خانهی بزرگ و مجلل بود که سینمای تجاری در آن زندگی میکرد. فیلمهایش توی چندین سینما روزها میفروخت و شبها صدای پول شمردنش گوش سینمای مستقل را اذیت میکرد، ولی او شکایتی نداشت و به همان چندتا نمایش و اکران محدودش راضی بود. بعضی وقتها هم سینمای تجاری با متلک میپرسید: «وضع مالی چهطوره مستقل خانم؟!» و او هم میگفت: «خدا رو شکر راضی هستیم. شما چه خبر؟...
کارنامهی محسن امیریوسفی: رئالیسم سوررئالیستی
امــیر پوریا: ترکیب سوررئالیسم با آن واقعنمایی شدیداً بومی فیلمهای امیریوسفی از یک سو و آن همسویی تماموکمال نوع فیلمسازیاش با نظام و گوشهیابی و گوشهنشینی و گوشهگیری سینمای مستقل از سوی دیگر، همچنان اصلیترین جذابیت و یگانگی ویژۀ او و کارش است...
کارنامهی رضا کاهانی: خلاقیت در حصار تنگ خواستههای تماشاگران
آرش خوشخو: پاشنهی آشیل سینمای کاهانی اینجاست که به نظر میرسد کاهانی انرژی فراوانی صرف میکند تا همان چیزی را به تصویر بکشد که تماشاگر عاصیاش میخواهد. حتی در این سیاق گاه درام و سینما کماهمیت میشوند و با نمایشی لخت و گزنده از شرایط اجتماعی مواجهیم...
کارنامهی امید بنکدار/ کیوان علیمحمدی: رادیکالیسم منعطف
هوشنگ گلمکانی: سبک بصری و روایی تجربی و گاهی بازیگوشانهی بنکدار و علیمحمدی در فیلمهای بعدی - مستند و داستانی و ویدئوآرت - تداوم یافت و در ادامه، همهی عناصر آن شکل رادیکالتر و وسواسگونهتری به خود گرفت؛ آن قدر که به نظر میرسد این مهندسی مینیاتوری نماهای بسته و کوتاه که گویی با دقیقترین ابزار اندازهگیری محاسبه و اجرا و گرفته شده، از همه چیز برایشان مهمتر است...
کارنامهی بهنام بهزادی: رسوا
هومن داودی: اولین فیلم بلند بهزادی که از پیشگامان خودجوش جریان آلترناتیو فیلمسازی در ایران است، با اینکه با بیمهری در اکران روبهرو شد، بهسرعت به یک فیلم کالت تبدیل شد. تنها دو بار زندگی میکنیم همه چیز را برای به دست آوردن این جایگاه ویژه در خود داشت...
همیشه رازی برزگ، در بشقابی سپید، به ما تعارف میشود
مجید برزگر: چرا راه نجات سینمای ایران – چنان که تا به حال هم بوده – سینمای مستقل و سینمای غیررسمی است؟ و سینمای مستقل و غیررسمی کدام است؟ چرا سینمای دولتی و رسمی و هدایتشده در طول این نزدیک به صد سال «صاحب سینما شدن» راه به جایی نبرده است؟ چرا جریان و سبک و ژانر، شکل نمیگیرد؟...
همه چیز در مرز سینما اتفاق میافتد
شــهرام مکری: سینمای دنیا در حال تغییر است؛ تغییری که با پیشرفت تکنولوژی همراه شده و بهسرعت در حال دوقطبی کردن فیلمهاست. کمپانیها فیلمها را به سمت هرچه بزرگتر شدن پیش میبرند و این فرایندی است که آنها برای کنترل فیلمسازی فردی پیش رو دارند. آنها در صورتی که تن به تعریف هنر برای فرد و هر شهروند یک هنرمند بدهند، نابود خواهند شد، مگر...
همچون جویباری آرام
شاهین شجریکهن: اولین و تنها ساختهی سینمایی فردین صاحبالزمانی یکی از معدود فیلمهایی است که میتوان تعبیر «فیلم مستقل» را دربارهشان به کار برد؛ فیلمی که مطلقاً بر اساس خواستهها و علایق سازندهاش شکل گرفته و همهی اجزایش همان طوری طراحی و اجرا شده که سلیقهی کارگردان اقتضا میکرده است. صاحبالزمانی در زمان نگارش فیلمنامهی چیزهایی هست که نمیدانی نه خواست مخاطب عام را در نظر گرفته، نه پسند جشنوارههای خارجی را و نه...
اولین پله را بهسلامت پشت سر گذاشتم
محمود غفاری، کـارگردان «این یک رؤیاست»: میتوانید با یک گروه پنجنفری و بودجهای اندک فیلمی بسازید که در بهترین سالنهای سینما در هر کشوری نمایش داده شود و روی مخاطب با هر گویش و فرهنگی تأثیر بگذارد. این لذتبخشترین قسمت این شکل از فیلمسازیست...
مثل یک عزیز ازدسترفته
مرتضی فرشباف، کارگردان «سوگ»: جذابترین اتفاق برای هر فیلمساز این است که بتواند فیلمش را در کشورش و با هموطنانش ببیند. برای همین در انتخاب عوامل سعی کردم اکران ایران را مد نظر داشته باشم. در دیالوگنویسی و صحنهها هم جوری کار کردیم که هیچکدام از خط قرمزها را رد نکند...
کارنامهی امیر حسین ثقفی: عادلها
جـواد طوسی: اگر بخواهیم برای «فیلمساز و سینمای مستقل» نشانهها و مؤلفههایی چون دوری از کلیشهها، نگاه و اجرای بکر و خلاقانه، توجه به زیباییشناسی سینما، دربند اصول و قواعد کلاسیک این مدیوم نبودن، جسارت در بیان و شیوهی روایت قائل شویم، امیر ثقفی با همین دو فیلم مرگ کسبوکار من است و همه چیز برای فروش به شکلی غریزی و بیاداواصول نشان میدهد که قابلیت و جوهرهی هنری یک فیلمساز مستقل را دارد...
جرمگیری از چشمها
عـباس یاری: سجاد آوینی در این اولین تجربهی بلند سینماییاش (چشمهای تقریباً نگران) تلاش کرده بدون آنکه از قاعدهی قصهگویی و تدوین فیلمهایی شبیه 21 گرم ایناریتو پیروی کرده باشد، تمهیدی نو برای روایت قصهاش پیدا کند و آن را در قالبی نزدیک به مستند به تصویر بکشد. هوشمندی فیلمساز آنجا جلوه میکند که تماشاگر تا پایان متوجه این نوآوری و پایان قصهی فیلم نمیشود...
جست و جوی جوهرهی انسانی در مناسبات نا سالم امروز
مــهرزاد دانش: تاجمحل نوعی نئورئالیسم ایرانی است که ماجرایی اخلاقگرایانه را بیآنکه دچار تصنعپردازی و شعاردهی شود دنبال میکند. در روزگاری که حتی طرح مباحث اخلاقی در سینما خودش موقعیتی ابزارگرایانه یافته است، دشوار است که در چنین سطحی از سادگی در اجرا و بازی و متن و تولید، به شکلی بیغلوغش رگههایی از اخلاق را در لایههای انسانی منعکس کرد...
فکر میکردم فیلم میلیاردی میسازم!
احسان عبدیپور، کارگردان «تنهای تنهای تنها»: هر سینماگری تعریفی از مستقل بودن دارد. اما حدود نود درصد فیلمهای ما از سوبسید دولتی استفاده میکنند؛ مستقیم و غیرمستقیم. کمتر فیلمی بدون بودجه و حمایت دولتی ساخته میشود. البته حتماً نمونههایی از این دست هم وجود دارد که سینماگری با کمک خانواده و دوستانش بودجهی فیلمش را تهیه کند یا ماشینش را بفروشد، ولی باور کنید این موارد در اقلیت مطلق هستند...
فیلم ساختن مهمترین کار زندگی است
محسن قرایی، کارگردان «خسته نباشید!»: این فیلم بهدور از دغدغههای جامـعه به دنبال خلق فـضایی فانـتزی - رئال بـود که بتـواند مخاطب را نود دقیقه راضی نگه دارد و حالـش را خــوب کند...
بازگشت به نقطهی صفر
کیارش اسدیزاده، کارگردان «گس»: سینمای مستقل، عملاً در ایران جایگاهی ندارد چون اکثر این فیلمها در اکران با شکست مواجه میشوند. به دلیل اینکه به صورت مستقل تولید شدهاند در زمان گرفتن مجوز اکران از بخش دولتی به مشکل برمیخورند...
به ما اعتماد کنید
وحید وکیلیفر، کارگردان «تابور»: همان طور که جریان سینمای مستقل در خارج از ایران، پا به پای سینمای بدنه و تجاری حرکت کرده است در سینمای ایران نیز، هرچند با فرازونشیب بسیار، آثار ارزشمندی ارائه شده که توجه جشنوارههای هنری معتبر مثل کن، برلین، ونیز و... به این آثار نمود عینی پیشرفت این جریان است...
فضایی برای نفس کشیدن
علی کریم، کارگردان «من عاشق سپیدهی صبحم»: وقتی دیجیتال وارد سینما شد، به اینکه همه بهراحتی میتوانند فیلم بسازند اعتراض داشتند. اما دیجیتال این جرأت را به افراد داد که در راه رسیدن به خواستههایشان راحتتر قدم بردارند...
به درد سینمای تجاری نمیخوریم!
عادل یراقی، کارگردان «آشنایی با لیلا»: در ایران علاوه بر اینکه اکثر فیلمسازان این نوع سینما در زمان ساخت از حمایت مالی و معنوی بیبهرهاند، پس از پایان کار و در هنگام نمایش هم بیشترین کمبودها را دارند. یعنی مشکل سینمای مستقل فقط به مرحلهی تولید منحصر نمیشود و برای اکران این گونه فیلمها هم دشواریهای زیادی وجود دارد...
تلفیقی از خواستن و نتوانستن
رامتین لوافیپور: فیلم دوم من برلین 7- متعلق به سینمای بدنه نیست ولی در ساختار سینمای حرفهای ساخته شد. فکر میکنم در شکل روایت بیشتر به سینمای مستقل یا سینمای خاص نزدیک بودم. طبیعتاً مسائلی در جریان ساخت فیلم با فیلمساز همراه است که گاهی اجتناب از آنها ممکن نیست. هیچ ساختاری برای من خطکشیشده نیست...
عنصر مزاحم و نابههنگامی هستم
علیرضا رسولینژاد: سینمای تجاری ما مصنوعی و کاذب است، چون بدون رقیب خارجی شکل گرفته و به همین دلیل عقبمانده است؛ مثل صنعت خودرو گلخانهای بار آمده...
آینههای نشکن
نگار آذربایجانی: من هم مسیر خودم را در فیلمسازی با هدف تجربهی ساخت یک «فیلم مستقل» با تعاریف متعارف آن در ایران، آغاز نکردم. برای من همیشه مهم بوده و هست که داستانی اجتماعی را به گونهای بسازم که مخاطب آن فقط قشر خاصی از جامعه نباشد و مخاطب آینههای روبهرو هم عموم مردم بودند...
دیگر صبر جایز نبود
امیر تودهروستا، کارگردان «پات»: آن دسته از تهیهکنندهها که همراه بودند میگفتند سرمایهگذارش را بیاور، با کمال میل میسازیم. در این مواقع باید گفت مگر خودمان چلاقیم؟!
دیگر نمیشود جلوی این موج را گرفت...
علی احمدزاده، کارگردان «مهمونی کامی»: صرفاً ارزان بودن فیلم نمیتواند به معنای مستقل بودن آن باشد. یا حتی مستقل بودن هم نمیتواند به معنای خوب بودن باشد. یک فیلم مستقل هم میتواند مزخرف باشد و البته یک فیلم مستقل میتواند گران هم باشد. باید تعریف خاصی از سینمای بدنه داشته باشیم...
عنوانها را زیاد جدی نگیریم
ابوذر صفاریان، کارگردان «٢١ اینچ»: سیستم دیجیتال باعث شده امکان تجربه در نسل جدید بیشتر شود، اما این مزیت نوعی ضرر هم همراه خودش آورده؛ این سهولت در تولید به نوعی باعث تنبلی ذهنی و حتی خودخواهی سازندگان و بیتوجهی به مخاطب شده است. در مقابلِ سهولتِ عملی کردن افکار، چیزی که خیلی گران و سخت شده «کیفیت» فکر است...
بیرون از ایران، معروف ترم!
بهمن معتمدیان، کارگردان «خستگی»: روی کاغذ قرار بود نهتنها هزینهی فیلم برگردد، بلکه سود قابلتوجهی هم در راه بود. اما در عمل چیز دیگری رقم خورد. با این همه باید بگویم که فیلمهای بسیاری در این سالها در جشنوارههای الف حتی نتوانستند پخشکنندهی رسمی به دست بیاورند...
یک بار امتحان، برای همیشه
هومن سیدی: به تهیهکنندهی مشهوری گفتم فیلم را با بیست میلیون تومان میسازم. گفت: «هومنجان تفمالی نیست که!» یعنی تصورش از فیلم ساختن فقط بیگپروداکشن بود. فکر میکرد وقتی برای خوردن چای، فیلمبرداری را تعطیل میکنی، باید پنجاه نفر سر صحنه علاف باشند. باور نمیکرد...
احساس وحشتناک یک رابطهی ناکام
علی زمانی عصمتی: مناسبات را نمیدانستم و هنوز هم نمیدانم. ادامهی سینمای مستقل برای من صرفاً نوعی لجاجت و دهنکجی به تهیهکنندههای بیسوادی بود که مرا نمیدیدند...