۱۲ بهمن ۱۳۹۸ - شماره 567
سیوهشتمین جشنوارهی فیلم فجر: رؤیاهای زخمی رؤیاهای خیس
شاهین شجریکهن / محسن جعفریراد: این دوره از جشنوارهی فیلم فجر هفتهها پیش از آنکه زمان افتتاحیهاش نزدیک شود آبستن حاشیهها و التهابهایی تند و دامنگیر بود. اتفاقهای روزهای اخیر و فضای ملتهب اجتماعی، خواه ناخواه از همان ابتدا تأثیرش را روی جشنواره و سینمای ایران هم گذاشت و بحثهای توانفرسا و پردامنهای درگرفت که بخشی از انرژی سینماگران و سینمادوستان را در روزهای منتهی به جشنواره بر باد داد بحث تحریم جشنواره و دو دسته شدن سینماگران و اهل رسانه، در عمل حاصلی جز تشدید دشمنیها و فرعی شدن مفهوم سینما در روزهای اخیر نداشته و همان طور که پیشبینی میشد، ماشین جشنواره به راهش ادامه داد. نمود بارز این وضعیت را در استقبال مردمی از بلیتهای این دوره میتوان دید.
فردای روزی که خبر گشایش سایت خرید بلیتهای جشنواره در رسانهها منتشر شد، خیلی از دوستداران سینما به هر دری میزدند که لااقل چند بلیت برای تماشای فیلمهای جشنواره نصیبشان شود. شور و هیجان مردمی در استقبال از فیلمهای جشنواره با گذشت نزدیک به چهار دهه هنوز هم در بالاترین سطح است و حتی با استقبال مردمی از اکران عمومی هم نمیتوان مقایسهاش کرد. این شاید مهمترین سرمایهی سینمای ایران باشد که طیف وسیعی از دوستداران سینما با چنین شور و هیجانی از مجموعهی سربستهی فیلمهای جشنوارهی فجر استقبال میکنند. بررسی آمارهای خرید اینترنتی و پیشخرید بلیتهای جشنواره، نشان میدهد که مردم همچنان به سینما علاقه دارند و از فیلمهای مهم سال به طور جدی استقبال میکنند. قطعاً جشنوارهی فجر به پشتوانهی همین مردم علاقهمند سرپا مانده و در ادامهی مسیرش هم باید برای بهرهگیری از این موج مثبت برنامهای مدون داشته باشد. اصلاً با همین پشتوانه و رنگوبوی مردمیست که از حذف دستهای دولتی و سپردن سینما به صاحبان اصلیاش یعنی مردم حرف زده میشود.
حتی اگر هیچیک از مشکلات سینمای ایران حل نشده و در برخی عرصهها اوضاع به مرز نگرانکننده رسیده باشد، باز هم جشنواره است و جذابیتهایش؛ جذابیتهایی که هیچ دلیلی جز سینما ندارند. در سینماست که میتوانیم همیشه منتظر اتفاق باشیم. همیشه ممکن است فیلمسازی پس از یک فیلم بد یا متوسط فیلمی خوب و چهبسا عالی رو کند. ممکن است در فیلمی پر از ستاره در پشت و جلوی دوربین چیزهایی دست به دست ندهند و اوضاع جور نشود و اتفاقی که منتظر بودیم نیفتد. لذت سینما در همین غافلگیریهایی است که لزوماً باعث خوشحالی نمیشوند. سینما یعنی امیدوار به سالن رفتن و هر بار با حسوحالی متفاوت بیرون آمدن. در سینمای ایران همیشه ممکن است اتفاقهای پیشبینینشده بیفتد. اصولاً بیمقدمه بودن ویژگی اصلی این سینماست. همهچیز آرام است که ناگهان فیلمی نفسمان را بند میآورد. برای دیدن فیلمی دیگر نفسهایمان را حبس میکنیم ولی ناامید میشویم و به قول گزارشگران فوتبال آه از نهادمان بیرون میآید. همین تلاطم یعنی سینما. همین دورههای خوشی و ناخوشی. همین نگرانی فیلمساز و امید سینمادوستان و بازار داغ انتقادها و دفاعیهها.
یکی از نقاط قوت فیلمهای پذیرفتهشده در جشنوارهی امسال تنوع ژانری و مضمونی آنهاست که اتفاق خوشایندی است. آن هم در شرایطی که در اکران فیلمها بیشتر به سمت سینمای کمدی گرایش پیدا کردهاند. امسال به نسبت سالهای قبل به نظر میرسد با سوژهها و دستمایههای جسورانهای مواجه خواهیم بود. حتی ایدهی چندخطی بعضی از فیلمها هم به اندازهی کافی کنجکاویبرانگیز است، و خیلی از فیلمسازها از محدودهی آپارتمان و فضاهای بسته خارج شدهاند که خود امتیاز مهمیست.
رونق فضای مجازی و تأثیر رسانههای پیامرسانی مثل اینستاگرام و تلگرام باعث شده که امسال از نظر تبلیغات فیلمها با تنوع جالبی روبهرو باشیم. برای برخی از فیلمها چند تیزر ساخته شده که قبلاً سابقه نداشت و از طرفی دیگر پشتصحنهی فیلمها و عکسهای تازه هم در رسانههای مجازی دست به دست میشود تا صاحبان فیلمها از پتانسیل این فضا برای تبلیغ بهتر و بیشتر کارهایشان استفاده کنند. هرچند در برخی موارد برای تیزر فیلمها صرفاً چند پلان را به هم چسباندهاند و خبری از خلاقیت نیست اما اغلب فیلمها به شکل حسابشده سراغ این تبلیغات رفتهاند. البته بر خلاف سال گذشته، امسال با توجه به التهاب فضای عمومی جامعه، حجم خبررسانی و تبلیغات فیلمهای این دوره بسیار کمرنگتر از سال پیش بود، و صاحبان خیلی از فیلمها ترجیح دادند در سکوت کامل این روزهای حساس را بگذرانند، بهخصوص که هر اظهارنظری دربارهی جشنواره، در فضای مجازی و اینستاگرام، با واکنشهایی عجیب و تند مواجه میشد و در خیلی از موارد به نفع فیلمها نبود که دربارهشان خبررسانی شود. اما با وجود این وضعیت، باز هم نقش فضای مجازی در تغییر آداب تبلیغ فیلمها چشمگیر است و صفحههای اختصاصی تقریباً برای همهی فیلمها افتتاح شده، که قطعاً با شروع رسمی جشنواره، این صفحهها هم پرکارتر خواهند شد و میتوان خبر و عکس و تیزر فیلمهای این دوره را در آنها یافت.
خیلی از معترضان این نکتهی کلیدی و بعضاً بدیهی را در نظر نمیگیرند که غیر از سابقه و مهارت افراد در داوری، داوران اتتخابشده، نباید در جشنواره فیلم داشته باشند و طبیعی است که این موارد، انتخاب را برای دبیر جشواره و دستاندرکاران آن سخت و محدود و البته پیچیده میکند. از سوی دیگر حاشیههای این دوره از جشنواره از جمله تحریم آن که مهمترینش بود، باعث شد که برخی از پاسخ مثبت سر باز زنند. با این تفاسیر، نتیجهی نهایی از نظر بیشتر کارشناسان امیدوارکننده بود. روحالله حجازی، فرشته طائرپور، هادی مقدمدوست، مهدی جعفری و مصطفی رزاقکریمی ترکیب داوران بخش نگاه نو یا همان «فیلماولیها» را تشکیل میدهند که همزمان بخشهای مستند و کوتاه را هم داوری میکنند و اغلب خودشان در همین بخشها سیمرغ دریافت کردهاند.
اما درباره هیأت داوران بخش سودای سیمرغ قضیه کمی پیچیدهتر است. فهرست بلندبالایی در رسانههای مکتوب و مجازی زمزمه شد و در واقع هر کسی از ظن خود فهرستی پیشنهاد کرد. از قبیل اینکه نوید محمدزاده داور است که برخی گفتند قبول نکرده که از سوی این بازیگر نه تأیید شد و نه تکذیب، حامد بهداد را «دچار تردید» عنوان کردند و طبق معمول هر سال از اصغر فرهادی و ناصر تقوایی و... به عنوان رییس هیأت داوران نام بردند. برخی هم به سیاستورزی در انتخاب داوران پرداختند که اغلب تیرشان به سنگ خورد چون در نهایت ترکیب نه 5 و نه 7 بلکه 9نفره انتخاب شد و کمتر کسی به عنوان «فردی سیاسی» در بین داوران حضور دارند. ترکیبی معقول و حرفهای به نظر کارشناسان، آن هم در شرایطی که اغلب سینماگران در جشنواره فیلم دارند. در این دوره چهار فیلمساز، یک بازیگر پیشکسوت اما همچنان فعال، یک مدیر فیلمبرداری صاحب سبک که کارگردانی هم کرده، یک مدیر فرهنگی، یک منتقد سینما و یک طراح صحنه حضور دارند. به ترتیب حروف الفبا: نرگس آبیار، تورج اصلانی، عباس بلوندی، رضا پورحسین، فریدون جیرانی، سعید راد، تهماسب صلحجو، محمدمهدی عسکرپور و مازیار میری. این انتخابها چند حُسن دارد. اولاً از از نظر میانگین سنی، معدل خوبی دارند و باتجربهاند و هرگز هم خانهنشین نبودهاند، ثانیاً کسانی هستند که اغلب در چند رشته فعالیت میکنند که گل سرسبد آنها جیرانی، سالهاست هم کارگردان است و هم تئوریسین تاریخ سینمای ایران و هم ژورنالیست و... که ترکیبی معقول و حرفهای محسوب میشود.
برای هزارمین بار باید تأکید شود که وقتی در جشنوارهای شرکت میکنیم باید تمام قواعد آن را قبول کنیم. اما طوری شده که اگر فیلممان به بخش مسابقه راه یافت، جشنوارهی فجر بهترین جشنوارهی روی زمین است اما اگر بیرون ماند حرف از پارتیبازی و سیاستورزی به میان میآید و کل جشنواره زیر سؤال میرود. طبعاً چند نفر با چند سلیقهی متفاوت در قالب هیأت انتخاب نشستهاند و از بین دهها گزینه فیلم انتخاب کردهاند - هرچند بهتر بود آدمهای مستقل هم در فهرست هیأت انتخاب باشند - که به فهرست کنونی رسیدهاند که امیدواریم باز هم اوضاع طوری پیش رود که حتی فیلمهای رزرو هم به بخش مسابقه راه پیدا کنند تا هر گونه شبههای از بین رفته باشد.
یک چیزهایی هم نمک جشنواره است. مثل اعتراضهای عجیبوغریب فیلمسازان به راه نیافتن فیلمشان به جشنواره. مثل دعواهایی که سر فیلمی نادیده راه میافتد و کارگردانانی بیتجربه و گاه باتجربه چنان میتازند به زمین و زمان که آدم باورش نمیشود سیوهشتمین دوره را جشن گرفتهایم. گاهی این نمک زیادی میشود و شورش درمیآید. مثل سالهایی که مدیران بابت ناراحت نکردن سینماگران درِ دروازه را میگشایند. همهی فیلمسازان را در بخشهای مختلف جا میدهند و آن آخریها را هم میآورند به قسمت خارج از مسابقه.
خوشبختانه امسال از شوری خبری نیست. اولاً نام فیلمها خیلی زود اعلام شد و ثانیاً ویترین امسال بخش سودای سیمرغ نسبت به دورهی پیشین شلوغتر نشده و امکان تمرکز بیشتر روی آثار موجود را برای منتقدان و مخاطبان فراهم میکند. شاید به این ترتیب ماراتن سنگین و نفسگیر یازده روز فیلم دیدن و گفتن و شنیدن و نوشتن و خواندن دربارهی فیلمها هم اندکی سبکتر شود و احیاناً کیفیت بحثها و نقدها و تحلیلها بالاتر برود. از سوی دیگر این بخش محوری جشنوارهی فجر، بازتابی از بضاعت و دارایی سینمای ایران در طول یک سال است و چشمانداز سال آیندهی اکران را هم پیش روی ناظران و کارشناسان قرار میدهد. جشنوارهای که تا سه روز مانده به آغازش، نه پوسترش رسماً رونمایی شده و نه برنامهی دقیق اجرایش را به رسانهها و مردم اعلام کردهاند، لااقل این یک نکته را رعایت کرده که اسامی فیلمهای شرکتکننده را چند هفته زودتر اعلام کند. باز هم جای شکرش باقی است!
در سالهای اخیر جشنوارهی فجر تکلیفش با بخشهای مستند و کوتاه هرگز روشن نبوده و در هر دوره باری به هر جهت به حضور این فیلمها نگاه شده. برخی میگویند هر کدام جشنوارهی تخصصی و فراگیر خود را دارند و حضورشان در جشنوارهی فجر ضرورتی ندارد. بهخصوص که در سالهای قبل اکران فیلمهای مستند و کوتاه را در سئانس اول و بیشتر ظهر میگذاشتند و عملاً سالن خالی میشد و این اواخر از آن ور بام افتادند و در سئانس آخر گذاشتند و دیگر کسی رمقی برای دیدن این فیلمها نداشت. به هر حال هنوز مدت زیادی از برگزاری جشنوارهی سینماحقیقت، جشن تخصصی سینمای مستند، نگذشته و واقعاً نیازی به مرور دوبارهی این فیلمها نیست. هرچند با توجه به احتمال اکران عمومی برخی از مستندها و مجموعههای فیلم کوتاه، باید ویترینهای بیشتری برای نمایش این گونه آثار در سطح ملی فراهم کرد اما جشنوارهی فجر هرگز انتخاب خوبی برای فیلمهای مستند و کوتاه نبوده و مخاطبانش هم اقبالی به آثار خارج از جریان اصلی سینمای حرفهای و بلند نشان نمیدهند. به نظر میرسد باید یک بار برای همیشه تصمیمی در این زمینه گرفته شود که مشی کلی جشنواره و مسیر دورههای بعدی را با قاطعیت مشخص کند.
فریدون جیرانی که سالها سلامت باشد و امسال هم بزرگداشت اوست و هم در هیأت داوران قرار دارد، در برنامهای با عنوان کافه آپارات که هر هفته در اینترنت ارائه میکند، به حاشیه و متن سینمای ایران با دعوت از مهمانهای معتبر میپردازد. در تازهترین برنامه میزبان همایون اسعدیان، به عنوان یکی از اعضای هیأت انتخاب یا به قول جیرانی «کمیتهی انتخاب!»، بود. حرفهای صریح، بیپرده و جنجالی اسعدیان خیلی چیزها را روشن کرد.
اولاً اینکه خطکشی بین خودیها و غیرخودیها، صرفاً پیشفرض بدبینها میتواند باشد. ثانیاً که تمام جزییات انتخاب فیلمها را مو به مو تعریف کرد و ثالثاً از جشنوارهای گفت که فیلم شاهکار و تکاندهنده در آن حضور ندارد و چند فیلم خوب، چندین فیلم متوسط و همچنین فیلمهای ضعیفی در آن حضور خواهند اشت که از بین 89 متقاضی به این 32 فیلم در دو بخش نگاه نو و سودای سیمرغ راه یافتهاند. اسعدیان از جوانها بهخوبی یاد کرد تا حدی که فیلم اول بیشتر جوانها در جشنوارهی امسال را از اغلب فیلماولیهای نسل خود بهتر و جسورانهتر دانست. از برخی سوءتفاهمها حرف زد و از قواعد بازی گفت و تأکید کرد که نباید ناگهان زیر میز بزنیم و باید همه کنار هم باشیم.
هر سال حرف و حدیثها دربارهی فیلمها و فیلمسازان، هفتهها پیش از آغاز جشنواره شروع شده و با نزدیک شدن به شب اختتامیه به اوج میرسد. اما فارغ از همهی اینها، جشنوارهی فیلم فجر در طول بیش از سه دهه فعالیت مداوم، به مسیرش ادامه داده و حاشیهها را بدون تزلزل و آسیبپذیری کلی پشتسر گذاشته است. امسال هم دورهای پرحاشیه برای سینمای ایران آغاز شد که حذف بعضی نامهای آشنا نقطهی اوج التهابش بود؛ اما هنوز جشنواره شروع نشده و به نظر میرسد سکون و آرامشی نسبی بر فضای سینما حاکم است و همه در تلاشاند به جای ماندن در حاشیهها به متن برسند.
اصلیترین فراز متن هر دورهی جشنواره، بخش مسابقهی آن و شور و اشتیاقی است که نمایش این فیلمها در دوستداران سینما برمیانگیزد. امسال با حضور چند فیلمساز قدیمی در کنار نامهایی جوان و صاحب تجربه، به نظر میرسد جنس جشنواره از همیشه جورتر است. باید دید حاصل کارشان تا چه اندازه مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار میگیرد.
قطعاً حاشیهها و حساسیتهای این روزها جامعه را نمیتوان انکار کرد و نادیده گرفت اما سینمادوستان واقعی، که در این سیوچند دوره روزهای ملتهبتر و سختتر هم دیدهاند و در ناامنی و موشکباران هم عشقشان به سینما را فراموش نکردهاند، این امید را در دل میپرورانند که با شروع جشنواره، خیلی از حواشی کمرنگ شود و سینما جنبهای محوری پیدا کند. سینمای ایران با دههها حیات شکوفا و احترامبرانگیز، شایستهی این مقدار هست که لااقل در دههی اختصاصیاش موضوع اصلی و دغدغهی محوری اهل فرهنگ و هنر باشد. برای دعواها و گلایهها همیشه وقت هست، و خیلی وقتها لازم است که اعتراضها بیان شود اما موجودیت سینما و پویایی و دوام آن از همهچیز ضروریتر و باارزشتر است.
طبعاً هر فیلمی بازتابی از روحیهی فیلمساز است و تجربهی زیستشدهی او، بهخصوص در سینمای ایران که بیشتر فیلمها حالوهوای اجتماعی دارند و فیلمساز سعی میکند معضلهایی را که میبیند در فیلمش مانند آینهای حتی زنگاربسته برای مخاطب به تصویر بکشد و ترسیم کند.
در جشنوارهی امسال چند تم و مضمون مشترک است. اولاً بیشتر فیلمسازها به خشونت و تلخی و بیاعتمادی در جامعه و معضلهایی مثل طلاق و فقر و اعتیاد تأکید کردهاند که بهراحتی در تیزر و داستان تکیخطی فیلمها هم قابلدیدن است! مثلاً در شنای پروانه به زندگی وحید مرادی پرداخت شده است یا در عنکبوت شخصیت اصلی داستان قاتل زنجیرهای است. در تعارض وارد شدن به حریم خصوصی افراد و زیر نظر بودن فردی توسط فردی دیگر، مدنظر قرار گرفته که نشانهای دیگر از ناامنی و بیاعتمادی در سطح جامعه است یا در تومان که فردی با قمار میخواهد یکشبه ره صدساله را طی کند بدون آنکه رنج و زحمتی کشیده باشد. در بیصدا حلزون که طلاق عاطفی و فقر و خشونت به شکل جدیدی مورد توجه قرار گرفته و در مغز استخوان یک قصهی تلخ از بیماری و گسست عاطفی تصویر شده است. یا اصلاً به نام برخی فیلمها توجه کنید که به قول معروف رنگ رخسار خبر میدهد از سرّ درون. از جمله من میترسم، خون شد، سه کام حبس، کشتارگاه، مغز استخوان، پسرکشی و... به این ترتیب با یک حساب سرانگشتی میتوان حدس زد که با چه داستانهایی سروکار داریم و فیلمسازانی که توانستهاند روح زمانهی خویش را درک کرده و به جای برخی همکاران برج عاجنشین خود، برای مردم فیلم ساختهاند. هرچند میتوان از همین حالا پیشبینی کرد که برخی از رسانههای تندرو که بیشتر غیرسینمایی هستند، از عنوان غلط و غیرسینمایی «سیاهنمایی» استفاده کنند. اما آن قدر معضلها زیاد شده است که اگر قرار باشد همهی این فیلمها را سیاهنما بدانند و بعد منکر صداقتشان شوند، کل سینمای ایران تعطیل خواهد شد! میتوان به مشکلهای مطرحشده به عنوان پرسش جامعهشناختی و روانشناختی فیلمساز توجه کرد و آن را آغاز مسیری دانست که در نهایت باید راهحلی برای آن پیدا شود. به این ترتیب نقش سینما و رسالت روشنگری آن بیش از پیش مشخص میشود، نهاینکه صورتمسأله را پاک کنند.
در کنار این تلخیها، که بازتاب زمانه و حالوهوای جامعه است، فیلمها از لحاظ فنی رشد چشمگیری داشتهاند. در ادامهی مسیر چند سال گذشته، امسال هم از لحاظ تدوین و فیلمبرداری و بازیگری و موسیقی و طراحی صحنه و گریم، رشد و پیشرفت سینمای ایران کاملاً مشهود است. در کنار چهرههای نامدار و قدیمی، سینماگران جوان نیز به ثبات حرفهای رسیدهاند و در این دوره هم مثل ادوار قبلی با نامهای تازهواردی آشنا خواهیم شد که هر کدام در رشتهی خودشان جزو بهترینها هستند. این باروری و توان سینمای ایران، یکی از امتیازهای بزرگیست که جشنوارهی فجر برای این سینما ایجاد میکند؛ فارغ از آنکه ماهیت کلیاش دولتی باشد یا نباشد. در واقع این یک ویترین ملی است که اجازهی بالیدن و جلوهگری را به دهها سینماگر جوان میدهد.