اسفند ۱۳۹۸ - شماره 568
چشمانداز ۵۶۸
شکلات تلخ: گزارشهای سیوهشتمین جشنوارهی فیلم فجر
شاهین شجریکهن: ... مثل همیشه شمارة بعد از جشنواره، اختصاص دارد به گزارشها و تحلیل فیلمهای این دوره که در کوتاهترین زمان ممکن بعد از پایان جشنواره تدارک دیده شده است و توجه به آن میتواند چشماندازی از وضعیت کلی سینمای ایران در آینده را پیش روی مخاطب قرار دهد. طبیعتاً فیلمهای حاضر در این دوره، تمام توان سینمای ایران نیست و فیلمهای بسیاری هستند که دیر یا زود اکران خواهند شد. اما به هر حال مروری بر حال و اوضاع فیلمهای این دوره، خیلی نکتهها را روشن خواهد کرد.
تلخ چون قرابهی زهر...: فیلمها از زاویهی طعم و فضا
هوشنگ گلمکانی: توطئهای در کار نیست. توافقی صورت نگرفته است. خانة سینما بخشنامه نکرده. تشکل صنفی فیلمنامهنویسان و کارگردانها جلسه نگذاشتهاند که فیلمهای تلخ بسازند. دستور و تطمیعی هم از خارج نیست. یعنی هیچ دستور و تطمیعی نمیتواند منجر به این اشتراک و تفاهم ناگفته شود. این تلخی از دل زندگی ما در این روزگار و این جغرافیا میجوشد. اهل سینما هم اهل همین جغرافیا و روزگارند. حتی اگر شماری از آنها در رفاهی باشند که عامه تصور میکنند و برخی به همین دلیل ملامتشان میکنند و کنایه میزنند، این تلخیها را میبینند...
دوست داشتن از عشق برتر است: دربارهی پوست
فرزاد پورخوشبخت: باورکردنی نیست که بتوان در فیلمی، شمایل کاملی از یک جن را نشان داد و تماشاگر آن را باور کند. اگر بناست حکایتی عاشقانه و تراژیک از باوری بومی و دیرینه به تصویر کشیده شود و با فضا و قصهای امروزی ترکیب شود و به مراسمی آیینی و مذهبی گره بخورد، اگر فضای داستان اقتضا میکند تلفن همراه و تلفن ثابت و تلویزیون و رادیو نداشته باشیم اما در عوض موتور و اتومبیل باشد تا بیزمان و بیمکان بودنِ قصه به ناکجاآباد تعبیر نشود، اگر باید طلسم و خرافه را از مراسم آیینی و اعتقادهای مذهبی تمیز داد و...
نگرشهای متفاوت در مطالبات اجتماعی: واکنش اجتماعی: نشانهها و دیدگاهها
جواد طوسی: با آن که جشنوارة سیوهشتم از نظر ارزشهای کیفی و ساختاریِ آثار به نمایش درآمده یک دورة پربار را شامل نمیشد، با این حال ویژگی بارز و قابلبحثش، دغدغهمندیِ بیشتر فیلمسازان بود. فیلمسازِ سال 98 با اثرش میخواهد واکنش اجتماعی داشته باشد، یا مفهومی از دید خودش متعالی را الگوی ارزشی قرار دهد. ایجاد این وجه مشترک در یک دوران فترت، بحث مستقلی را از منظر جامعهشناختی میطلبد. اما در اینجا به برخی نشانهها و زاویة دید متفاوت فیلمسازانی از این دست میپردازم...
نهانههایی برای باران و بلوا: جشنوارهی خود را چهگونه گذراندید؟
مصطفی جلالیفخر: امسال شاهد تلخترین جشنوارة فیلم بودیم، نهفقط به دلیل حوادث پیش از شروع آن، بلکه به دلیل انبوهی فیلم تلخ و گاه تراژیک که البته تلخیشان به معنای ضعفشان نبود. مهمترین اشکالی که در فیلمهای پرشماری مشهود بود، خنثایی، بلاتکلیفی، بیسرانجامی، بیربطی و رکود بود. حتی آنهایی که ادای جسارت درآورده بودند، رویکردی بهشدت محافظهکار و بیخاصیت داشتند. خشم و عصبیت رو به رشد جامعه به فیلمها نیز سرایت کرده بود و حتی در نشستهای مطبوعاتی پس از فیلمها نیز بهوفور دیده میشد...
سکون و سکوت، پرخاش و شورش: مروری بر چند فیلم مهم
مهرزاد دانش: آتابای پیشرفتی قابلملاحظه در کارنامة نیکی کریمی در مقام کارگردان است که البته بخش مهمی از قوت خود را از فیلمنامهای میگیرد که با تأنی و حوصله، کاشتهای بهجای دراماتیک و موقعیتی را در بستر روایت انجام میدهد تا در زمان مناسب در نیمة دوم فیلم، برداشت درست صورت پذیرد. ضرباهنگ، وجوه بصری، و نمودهای شخصیتی فیلم، اگرچه بهشدت یادآور سبکوسیاق فیلمهای نوری بیلگه جیلان است اما تداعی گرتهبرداری نمیکند و اصالت خود را نگه میدارد..
ساموراییها و سریر خون!: از گوشه و کنار جشنواره و فیلمها
پوریا ذوالفقاری: جشنوارهای که پیش از برگزاریاش برخی بهطعنه آن را جشنوارة «اوج» میخواندند، اتفاقاً با قدرتنمایی گروهی از سینماگران به پایان رسید که تعلقی به ارگانها نداشتند. بهتاش صناعیها، مجید برزگر، مرتضی فرشباف، برادران ارک و محمدرضا لطفی ثابت کردند برای صحبت از نگاه و سلیقه و رویکرد یک فیلمساز نیاز نیست حتماً صبر کنیم و چند فیلم از او ببینیم. گاه حتی با تماشای یک فیلم میتوان از جهان یک فیلمساز گفت. اتفاقی که گاه با تماشای ده فیلم از یک فیلمساز جریان اصلی نمیافتد!...
ستارههای شب تار: چهرههای قدرنادیدهآرامه اعتمادی: در جشنوارهای متوسط و میانه که فیلمها حالوهوای خاکستری داشتند شاید توقع مواردی شگفتیآفرین یا کشفهایی جدید، زیادهخواهی باشد اما امسال هم نورهایی در آسمان ده شب جشنواره سوسو زدند. بر خلاف سال گذشته که جشنواره ستارهباران بود، در جشنوارة سیوهشتم بیشتر آثار متکی بر بازیگران و البته عواملی بودند که نام آنها کمتر شنیده شده بود. در بین همین نامها هم افرادی بودند که گرچه سالهاست در سینما حضور دارند اما هنوز هم برای تقدیر و تمجید به چشم داوران نمیآیند...
پول کثیف: نگاهی به نمایش فساد اقتصادی در فیلمهای جشنواره
محسن بیگآقا: امسال در فیلمهای جشنواره در زمینة مسائل اجتماعی و اقتصادی، کم نکته و کنایه ندیدیم و نشنیدیم. از اشاره به بازداشتها و بازداشتگاههای موقت در لباسشخصی گرفته تا اشاره به وضعیت زندان انفرادی در عنکبوت. علاوه بر این، گاه هنرمندان در نشستهای مطبوعاتی به منشأ سرمایة فیلمها اشاره داشتند. مثلاً رضا بهبودی در نشست مطبوعاتی تعارض به این نکته اشاره کرد در فیلمی بازی میکند که بداند پولش از کجاست، وگرنه ترجیح میدهد قناعت پیشه کند و فقط در فیلمی مثل تعارض حضور داشته باشد که سرمایة آن شفاف است...
پرسه و خلسه: نگاهی به فیلمهای مهم جشنواره با تمرکز بر فرم بصری
محسن جعفریراد: در جشنوارهای که بیشتر به «چه گفتن» پرداخته بودند تا «چهگونه گفتن» با نگاهی به فرم بصری فیلمها، میتوان بهتر به این سؤال پاسخ داد که فیلمسازان ما تا چه حد نگاهی محتوامحور دارند و تا چه حد فرم و ساختار برایشان در اولویت است. در این متن سعی شده به فیلمبرداری فیلمهای مهم جشنوارة امسال توجه شود. هرچند طبیعیست فیلمهای دیگری هم هستند که فیلمبرداری خوبی دارند اما به دلیل حجم کم صفحهها، اشاره به آنها را به زمان اکران موکول میکنیم...
با همین چیزها...: سکانسها، لحظهها و نکتههای مهم فیلمهای خوب و بد جشنواره
دامون قنبرزاده: یکی از پرسروصداترین جشنوارههای تمام دورانها تمام شد و این بار نهتنها مدتها قبل از شروع آن و در هنگام برگزاریاش، بلکه تا مدتها پس از پایانش هم حرف و حدیثها ادامه دارد. تحریمها، جنگ و دعواها، بدوبیراه گفتنها، خطکشیها و... سیوهشتمین دورة فیلم فجر را چنان احاطه کرده بود که بوی خون از آن به مشام میرسید! اما چیزی که مغفول ماند خودِ فیلمها بودند؛ نه فیلمسازها، نه بازیگرها و عوامل دیگر، بلکه خودِ فیلمها. آیا میتوان بدون در نظر گرفتن این که چه کسی فیلم را ساخته، چه کسانی پشت آن بودهاند و چهطور ساخته شده، فیلمی را دوست داشت؟...
عبور از دهلیز: نسبت جشنوارهی فجر با سینمای مستند
امید نجوان: بر اساس چشماندازی که افقهای آن در جشنوارة امسال به نمایش گذاشته شد، باید پذیرفت که سینمای داستانی ایران، سال آینده از نسبت جالب و در عین حال عجیبی با سینمای مستند برخوردار خواهد بود. برخی فیلمها (از جمله خروج و لباسشخصی) اساس خود را بر موضوعهای مستند بنا کردهاند و یکیدو فیلم دیگر (از جمله درخت گردو و تومان) نیز آثاری هستند که میتوان گفت در سالهای قبل، آزمون خود را در سینمای مستند پس داده بودند...
معماری قصه: کارکرد لوکیشن در فیلمهای جشنواره
محسن خادمی: فضاسازیِ فیلم رکن مهمی از ساختار روایی آن به حساب میآید و معنازایی از لوکیشن به عنوان یکی از عناصر فضاسازی در چند سال اخیر بیش از گذشته مورد توجه فیلمسازان ایرانی قرار گرفته و با تنوع لوکیشن و کشاندن داستان به فضاهای تازه، اصطلاح «فیلمهای آپارتمانی» کمتر به کار برده میشود. در واقع این زمینه ایجاد شده که کارگردانان تلاش کنند فیلمشان را در لوکیشنهای متفاوتتری که میتواند در فیلمنامه کارکرد مشخص یا دراماتیکی داشته باشد، روایت کنند. از همین زاویه نگاهی انداختهایم به تعدادی از فیلمهای جشنواره...
به لهجهی تصویرها: نقش مکان و جغرافیا در فیلمها
سمانه نیکاختر: در سالهای اخیر با افزایش هزینههای تولید و دشواری فیلمبرداری در محیطهای خارجی، استفاده از لوکیشنهای داخلی در سینمای ایران فراگیر شد. فیلمهای «آپارتمانی» در فضاهایی تکراری و مشابه روایتگر قصههایی بودند که عموماً شخصیتهایی ساکن کلانشهر را تصویر میکردند؛ بدون تغییر و تنوعی در لهجه یا لباس یا حتی جغرافیا و منظره. در صورتی که سرزمین ما از نظر اقلیم و گویش بسیار غنی است و از دل گوشه گوشة این سرزمین میتوان به فضاها و مضامینی بکر و بیبدیل دست پیدا کرد...
گفتمانها و گونهها: روایتشناسی فیلمهای جشنواره بر اساس آرای میشل فوکو و نظریهی ژانر
حمیدرضا مدقق: ...ژانرها به لحاظ ایدئولوژیک ابدا خنثی نیستند بلکه ژانرهای مختلف میکوشند که جهانبینیهای متفاوت پدید آورند. فیلمهای ژانری تنها آینهای در برابر واقعیت اجتماعی قرار نمیدهند بلکه بیش از آن بهمثابه آزمایشگاه تجربیِ تغییرات اجتماعی و فرهنگی عمل میکنند. موضوعهای بنیادی مانند قدرت، خشونت، مناسبات جنسیتی، نژاد، سن، تمایلات جنسی، خانواده و غیره در ژانرها حاضرند و نگرشها، رفتارها، کنشها و انتخابها را میتوان در روایتهای بسیار گوناگونِ درون ژانر مطالعه کرد. جای خوشوقتی است که سینمای ایران در این دوره، بیش از دیگر دورهها ارائهدهندة ژانرهای متنوع بود...
پنجرهی بستهی پیشنهاد!: دو فیلم و یک جشنواره
علیرضا مجمع: 38 عدد کمی نیست. با هر شاخصی. برای یک جشنوارة سینمایی و برای هر کسی در هر موقعیتی. اینجا اما حکایت سروته است انگار. نمیشود 38ساله باشی و هر سال قانون زندگیات عوض شود. هر سال آییننامة جدید، هر سال راه تازه. پس حکم تجربه چیست برای یک موجود 38ساله. تازه ما دربارة آدم حرف نمیزنیم که امکان دارد دچار خانهتکانی روح شود و غصه بخورد از این که چرا مثل طبیعت نمیتواند هر لحظه تغییر کند! حرف ما دربارة یک جشنوارة سینمایی است که هر سالش نباید دریغ پارسال باشد...
نامههای عاشقانه: فیلمهای اول و دوم و سوم
محمد محمدیان: چند روز پیش از آغاز جشنواره دوستم پیام فرستاد: «تو هم امسال تماشای فیلمها در جشنواره را تحریم کردهای؟!» پاسخ دادهام من سالهاست که تحریم کردهام! سالهاست که فیلمهای فیلمسازان باسابقه را نمیبینم و آثار جوانان را تماشا میکنم. یعنی ساختة جوان کارگردانی که میگوید چهار سال فقط صرف تأمین بودجه در بخش خصوصی کرده تا فیلم اولش را بسازد و اکنون در جشنواره پذیرفته شده و بعدش هم معلوم نیست کِی و چهطور اکران خواهد شد، تحریم کنم؟...
سینما باش و هر چه خواهی باش!: فرازها و فرودها
ارسیا تقوا: امسال فضای فیلمهای جشنواره بیشتر از همیشه تلخ و دلگیر بود. تیرگی فقط چاشنی فیلمها نبود، برخی فیلمها از بنیان مصیبت در مصیبت بودند. انگار در ترسیم فضایی جهنمی و آخرالزمانی فیلمها با هم مسابقه گذاشته بودند. کار به جایی رسیده بود که حتی خوب، بد، جلف2: ارتش سری برای کمدی به نظر رسیدن با این که هزار زور زده بود تا اندکلبخندی بر گوشة لبهای تماشاگر بنشاند اما در انتها و با وجود تلاش وافرش جایگاهی کمتر از نسخة قبلی در خنداندن تماشاگر پیدا کرد...
شروعی تماشایی، پایانی خلاقانه: تیتراژهای مهم فیلمها
احسان طهماسبی: ... تیتراژ موفق میشود از همان ابتدا، بیننده را مجذوب تماشای قصیدة گاو سفید و کشف علت نمایش این گاو در حیاط زندان و پی بردن به رابطة نام فیلم با مضمون آن کند. با تماشای ادامة فیلم، ضرورت ساخت این تیتراژ، بهدرستی اثبات میشود و با پیشروی داستان و افشای ماجرای اشتباه اعدام بابک در اوایل فیلم، تعبیر اولیه و درستی از وجود گاو به عنوان قربانی در تیتراژ برای بیننده، روشن میشود...
در فراز و نشیب خلاقیت و تکرار: موسیقی فیلمهای جشنواره
نسیم قاضیزاده: امسال را میتوان از معدود سالهایی دانست که بسیاری از آهنگسازان بهنام موسیقی سینمای ایران در جشنواره حضور نداشتند و سال حضور نامهای جدیدی بود؛ از جمله رامین کوشا که پیش از این موسیقی سرخپوست را ساخته بود و بامداد افشار که او را پیشتر با موسیقی مغزهای کوچک زنگزده میشناختیم، و در کارهای هر دویشان پیشرفتهای چشمگیر دیده میشد. از سوی دیگر بزرگانی همچون حسین علیزاده، کارن همایونفر و ستار اورکی، همراه با آهنگسازان نسل سوم که آثارشان بیشباهت به تجربههای قبلیشان نبود، حضوری فعال داشتند...
این گروه نفوذناپذیر!: گفتوگو با تهماسب صلحجو
گفتوگو کننده: هوشنگ گلمکانی/ صلحجو: پشتسر جشنواره حاشیههایی درست میشود که واقعی نیست و بیشتر زاییدة توهم است. به شایعه بیشتر اهمیت داده میشود. وقتی من به عنوان یکی از اعضای هیأت داوری، واقعیتی را عنوان کنم، کسی به آن اهمیتی نمیدهد. فقط میخواهند چیزی را در دهان مردم بیندازند که هیجان ایجاد کند./ من تعداد زیاد داورها را مشکلساز نمیدانم. دلیلش هم این است که جشنواره جایزههای زیادی را به رشتههای مختلف اهدا میکند و حتی جا دارد که بیشتر از این داور داشته باشیم. به نظر میرسد برای بهتر به ثمر رسیدن گفتوگوها میشد سازماندهی کرد و طوری برنامهریزی کرد که این تعداد از داورها مجبور نباشند همه با هم بحث کنند.
«مهربان»ی در نقشهای منفی: ولی شیراندامی (1398-1310)
علی شیرازی: یکی از شمایلهای بازیگری دهة 1360 از میان ما رفت. ولی شیراندامی بازیگر باسابقة سینما، تلویزیون و بازیگر-کارگردانِ تئاتر در آن دهه و تا حدی هم در دهة بعدی جزو مشهورترین بازیگران عمدتاً نقش منفی سینما و تلویزیون بود. البته پیشینة بازیگری او در کنار برادر و همسر هنرمندش به سالیان قبلتر میرسید. ولی شیراندامی سال 1310 در مرو ترکمنستان (شوروی سابق) زاده شد. در هفتسالگی به همراه خانواده به ایران کوچید. تحصیلاتش را در مدارس تهران از جمله مدرسة حکیم نظامی و دبیرستان نظام گذراند...
یک اصفهانی در تهران: نصرتالله وحدت در مرز 95سالگی
پرویز نوری: هر وقت یاد نصرتالله وحدت میافتم به خاطرة شبی برمیگردم که به اتفاق همسرم رفته بودیم به مراسمی که در تالار فرهنگ و هنر به مناسبت ساخت گل شیطان در ایران همراه با بازیگرهای آن فیلم یول برینر، ریتا هیورث، ترور هاوارد و جمعی از هنرمندان ایرانی برگزار شده بود. در آن شلوغی و سروصدای مدعوین، ناگهان وحدت با همان چهرة همیشه خندان آمد به سوی ما و پیش از آنکه با ما خوشوبش کند، رو کرد به همسرم و گفت: «خانوم. تو رو خدا به شوهر عزیزتون بگین این قدر به من فحش نده!»...
سینمای جهان: کرونا روی صندلیهای سینما
نیوشا صدر: هجوم گونة تازهنفسی از ویروس کرونا به چین و بهخصوص به شهر ووهان، ششمین شهر پرجمعیت چین، آن هم در آستانة سال نو به شدت بر گیشه تاثیر گذاشت . فروش فیلمها در تعطیلات سال گذشتة چین به بیش از 721 میلیون دلار رسید که بخش قابلتوجهی از فروش سالیانه را به خود اختصاص میدهد. اما امسال اوضاع به طور ناگهانی دگرگون شد. زمانی که سینماگران و سینماداران مطابق معمول بیشترین فروش را برای فیلمها انتظار میکشیدند به یک باره هزاران سینما مانند بسیاری از کسبوکارهای دیگر از ترس انتقال ویروسی که مرکز شیوع آن ووهان بود تعطیل شدند و...
من اسپارتاکوس هستم: بازخوانی سینمایی تاریخ و ستارهی ابدی
بهزاد عشقی: از کرک داگلاس ستارة سالهای درخشان سینمای آمریکا فیلمهای زیادی دیدهام: قهرمان، باغوحش شیشهای، آسمان بزرگ، بیست هزار فرسنگ زیر دریا، اولیس، شور زندگی، جدال در اوکی کورال، راههای افتخار، وایکینگها، آخرین قطار گان هیل، سازش و... اما تصویر این بازیگر بیش از همه با اسپارتاکوس (استنلی کوبریک) در حافظهام ابدی شده است. اسپارتاکوس فیلم محبوبم در تمام سالهای کودکی و نوجوانی و جوانی و میانسالی و اکنون بوده است...
سایههای نیاکان فراموششده: نگاهی به سینمای جیمز گری
علی فرهمند: فیلمهای جیمز گری در نظر منتقدان اروپایی - بیشتر، فرانسویها که او را اسکورسیزیِ روس میخوانند - جایگاه ویژهای دارد. ژان دوشه، منتقدِ قدیمی «کایه دو سینما» بر پیشانیِ کتاب مکالماتِ جیمز گری (بیش لز پنجاه ساعت مصاحبه با فیلمساز) مینویسد: «فیلمهای جیمز گری در فکر و فرم، فیلمهایی کلاسیک محسوب میشوند؛ اما در عین حال انگارههای ما از آنچه “کلاسیک” را بازشناسی میکنند؛ بنابراین میتوانند مدرن نیز تلقی شوند.» از او به عنوان یک استعداد تازة سینمای آمریکا یاد میشود...
جنگ ستارگان: طلوع اسکای واکر(جی.جی. آبرامز): جنگِ پایان ستارگان
پرویز نوری: در این که جنگهای ستارهای با واقعیتها فاصلة بسیار دارد، تردید نیست اما آنچه تخیل و فانتزی را در آن بیمقدار کرده، درهمی و شلوغی و تعدد شخصیتها و مکانهاست که ما از همان فیلم اول سیر و پیروی از اعمال آنها را گم کردیم. در همان زمان که جنگهای ستارهای اصلی بر پرده آمد، استیون اسپیلبرگ هم برخورد نزدیک از نوع سوم را عرضه کرده بود. مقایسة این دو فیلم - یادمان هست - که در آن موقع هم بحثهای فراوانی را پیش آورد؛ اینکه فیلم اسپیلبرگ بسیار قابلباورتر و در ترسیم دنیای آینده موفقتر بود...
1917 (سام مندس): روایت خون و آتش
ملکمنصور اقصی: هنر سام مندس و فیلمبردار بینظیرش راجر دیکنز همراه یک گروه، شاید بیش از هزار نفر، خلق فضایی رعبآور است که نفس بیننده را در سینه حبس میکند. هر چه دیده میشود، هر کاری که انجام شده در جهت همین هدف است. بنابراین، هر گفتوگویی دربارة 1917 به نظر میرسد باید حول تلاش موفق یا ناموفق برای رسیدن به این هدف باشد. این که داستان چه هست و بازیها چهگونه است و شخصیتها خوب پرداخت شدهاند، اوج و حضیض داستان چهطور بوده و غیره همه در اهمیتی ثانوی قرار میگیرند...