سیزدهسال است که در صنعت سینمای فیلیپین کار میکند و تا کنون شانزده فیلم ساخته است. منتقدان و تماشاگران جدی سینما در این کشور از بریلانته مندوزا به عنوان فیلمسازی مولف نام میبرند. درامهای جنایی و خاکستری این فیلمساز شهرت و محبوبیت زیادی هم در بین تماشاگران عادی دارد. لحن واقعگرایانه فیلمهایش بهراحتی بهدل تماشاگران نشسته و آنها را جذب ماجراجوییهای شخصیتهای مختلف داستان میکند. او سال 2009 با یکی از همین درامهای جنایی/ واقعگرا، کیناتای، در جشنواره کن درخشید و جایزه بهترین کارگردان جشنواره را از آن خود کرد.
فیلمسازی را شاید کمی دیر و در سن 45 سالگی شروع کرد. حالا که 58 سال دارد، از عمر تلف شده صحبت میکند و افسوس میخورد که چرا زودتر وارد این حرفه نشده است. با این وجود، ورود دیرهنگام را با پرکاری جبران کرد و تقریبا هر سال، یک فیلم روانه پرده سینماهای کشورش کرد. البته او در جدول کاریاش، فضا را برای مجموعههای تلویزیونی هم باز گذاشته است. فیلم مستند و کوتاه هم کار میکند. در تهیهکنندگی دستی دارد و نسل جوان فیلمساز فیلیپین را نیز آموزش می دهد. با این که با یک دست چند هندوانه برداشته، اما میگوید کار چندان زیادی انجام نداده و باید کارهای دیگر و بیشتری انجام بدهد! در هر گفتوگویی اولین جملهاش این است: «کار کردن و کار کردن. من عاشق کارم هستم. فیلمسازی عشق بزرگ زندگیام به حساب میآید.»
دنیای سینما و غیر فیلیپینیها با کیناتای بود که مندوزا و استعداد او را کشف کردند. نگاه خاص او به زندگی روزمره در جامعه نه چندان آشنای فیلیپین بلافاصله توجه منتقدان و پیگیران جدی سینما را به خود جلب کرد. تفاوت عمده این فیلم با دیگر محصولات بومی، داستان و شخصیتهای متفاوت آن بود. تا قبل از آن تماشاگران غیربومی، سینمای فیلیپین را به واسطهی درامهای سیاسی میشناختند. صنعت سینمای فیلیپین که علاقه بسیار زیادی به نمایش موضوعهای سیاسی دارد، تماشاگران داخلی و خارجی را زیر بمباران اینگونه فیلمها قرار داده بودند. اما انگار فیلم مندوزا میخواست راه تنفس تازهای برای تماشاگران باز کند.
با این حال، خود فیلمساز سبک درام مستندگونهاش را «نئورئالیسم» معرفی میکند. اگر چه فیلمهایش سیاسی نیستند، اما تلاش دارد بر موضوعات تند و حاد اجتماعی نور بیندازد و توجه عموم را به آنها جلب کند. مندوزا در گفتوگو با هالیوود ریپورتر درباره جنبههای مختلف کاری و فعالیت در یک کشور کوچک آسیای دور حرف می زند.
در فیلیپین بزرگ شدهای. جشنوارههای سینمایی نقشی در آموزش سینماییتان داشتهاند؟
به هیچ وجه. من یک بچه حومه شهر هستم. در محلهای کوچک بزرگ شدهام. اولینبار زمانی که میخواستم به دبیرستان بروم به شهر آمدم. در دهههشتاد امکان دسترسی به جشنوارههای سینمایی اصلا وجود نداشت. بعضی دوستانم آمریکا بودند و گاهی چندتا فیلم روی نوار بتاماکس یا ویاچاس برایم میفرستادند. این فیلمها تنها راه ارتباطیام با فیلمهای خارجی بود. اما تا دلتان بخواهد فیلم فیلیپینی دیدهام! از درام رمانتیک گرفته تا فانتزی و کمدی و ترسناک. انتظار برای رسیدن فیلمهای خارجی و دیدنشان زیاد و طولانی بود. شاید ماهها میگذشت و خبری از این فیلمها نبود. اما نقل مکان به مانیل و ورود به دبیرستان همه چیز را تغییر داد؛ همه چیز برایم تغییر کرد. با این حال، من بچه شهر نبودم و سینما برایم یک چیز در دسترس نبود.
با این اوصاف، سفر فیلمیتان چگونه آغاز شد و چه چیزی شما را جذب صنعت سینما کرد؟
نسخه کوتاه یک داستان بسیار بلند میتواند این باشد که من راهی دانشگاه هنرهای زیبا و واحد تبلیغات شدم. این موضوع مرا وارد دنیای تبلیغات تلویزیونی کرد. از این طریق به سینما معرفی شدم. تمام مراحل فیلمسازی برایم شگفتانگیز بود؛ اینکه میتوانید آنچه در ذهن دارید بر روی نوار فیلم انتقال دهید، توجهم را جلب کرد. فرقی نمیکرد این کار را چگونه انجام بدهم: طراحی صحنه، فیلمبرداری، کارگردانی یا هر چیز دیگر. اولین شغلم در طراحی صحنه بود. شغل دیگری در دسترس نبود. بعد در حرفههای دیگر فعالیت کردم و بالاخره دستیار کارگردان شدم. یکی از دوستانم پیشنهاد کارگردانی فیلم را داد. این پیشنهاد بیستسال بعد از ورودم به دنیای سینما بود. تا آنروز به این موضوع فکر نکرده بودم و انگیزه و قصدی برای کارگردان شدن نداشتم. خوشحال بودم که همیشه بخشی از یک گروه هستم و نه رهبر آن. برای من سفری طولانی بود که هر لحظهاش را خیلی دوست دارم.
آن کارهای اضافهای که در آن سالها انجام دادی، باعث شد احساس متفاوتی در کار فیلمسازی داشته باشی؟
خب، مهمترین دستاوردش این بود که در سن 45 سالگی کاملا خودم را آماده کار میدیدم. کاملا در کار سینما و تبلیغات غرق و درگیر شده بودم. اینها دو دنیای کاملا متفاوت هستند. زمانی که کار فیلم ساختن را شروع کردم، سعی کردم این دو دنیای متفاوت را بههم نزدیک کنم، تا بتوانم سبک کاری و زیباییشناسی خاص خودم را خلق کنم.
میتوانی ما را هم به درون تحول و گسترش این سبک ببری؟
زمانی که کار تبلیغات میکردم، خیلی خوب میدانستم که مثل یک فروشنده هستم. تمام تلاشتان در این حالت، جلب کردن تماشاچیتان به محصولی است که معرفی میکنید. اما از اولین لحظه ورود به سینما میدانستم فروشنده بودن با قصهگو بودن تفاوت دارد. در دنیای آگهی، تزئین و آرایش و زیباسازی وجود دارد و بدون آن کاری پیش نمیرود. وقتی به سینما میروم فقط میخواهم سرگرم شوم و میدانم چنین احساسی تنها در زمانی که در سالن سینما هستم با من همراه است، بیرون سینما دیگر این احساس همراهتان نیست. به خودم گفتم اگر مردم فیلمهایم را تماشا کنند و آن حس فیلم دیدن را در بیرون از سینما هم با خودشان داشته باشند آن وقت موفق عمل کردهام. قصدم خلق فیلمهایی بود که انعکاسی از زندگی خود مردم باشد، و به همین دلیل فراموششان نکنند. این مسئله هیچ ربطی به خوب یا بد بودن فیلمهایم ندارد. میخواستم زندگی واقعی را منعکس کنم، به سبکی مستندگونه و نئورئالیستی.
هنگام پرسش درباره دیدگاههای سیاسیتان چه واکنشی نشان میدهی و آیا روی ساخت فیلمهایی با مضامین سیاسی تمرکز کردهای؟
موضوعهای اجتماعی را در فیلمهایم به نمایش می گذارم، موضوعهایی که مردم با آنها درگیرند. از ابتدای فعالیت سینماییام همین کار را کردهام و کسی از من درباره این که فیلم سیاسی بسازم، سوالی نکرده است. اما زمانی که درباره موضوعهای داغ اجتماعی فیلم میسازید، طبیعتا نمیتوانید از سیاست فرار کنید. مردم از من میپرسند چرا و چطور این داستانها و سوژهها را انتخاب میکنم و در همان حال، هیچوقت با موقعیت و وضعیت سیاسی معاصر فیلیپین همخوان و مرتبط نمیشوم. تلاشم این بوده که بدون مرتبط شدن با سیاست و روابط سیاسی، فیلمهایم را بسازم.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: