با اینکه سالهاست طرفداران سینمای هنری با نام هیروکازو کورئیدا آشنا هستند اما بردن نخل طلای جشنواره کن ٢٠١٨ برای فیلم دزدان فروشگاه/ دلهدزدها نام این کارگردان ژاپنی را بیش از پیش مطرح کرد؛ فیلمهای پیشین او مانند پسر کو ندارد نشان از پدر، پس از توفان و قتل سوم جایزهای بسیاری از جشنوارههای گوناگون دریافت کردهاند، اما به اندازه نخل طلا در رسانهها بازتاب نداشتند. کورئیدا پس از دریافت نخل طلا برای اولین بار فیلمی خارج از کشورش، در فرانسه و به زبانی غیر از زبان مادریاش ساخته است؛ حقیقت یک کمدی مفرح و سرگرم کننده است، همطراز بعضی از کمدیهای خوب سینمای فرانسه. در این فیلم کاترین دونوو نقش هنرپیشهای پا به سن گذاشته را بازی میکند که به تازگی کتاب خاطراتش منتشر شده است. دخترش (ژولیت بینوش) از موضوعهایی که مادرش درباره او نوشته ناراحت میشود و با شوهرش (ایتان هاوک) به دیدنش میرود. شخصیتهای دیگری در این ماجرای خانوادگی درگیر میشوند؛ شوهر سابق و فعلی کاترین دونوو، دختر ژولیت بینوش/ نوه کاترین دونوو و زن جوان هنرپیشهای که در فیلم جدیدش کاترین دونوو هم نقشی مکمل دارد اما تکیه فیلم بیشتر بر رابطهی پر تنش کاترین دونوو و ژولیت بینوش است. ساختار و داستان فیلم و بهویژه فیلمبرداریاش که پر از کلوزآپهای تکی و دونفره از دونوو و بینوش است، یادآور سونات پاییزی و پرسونا اینگمار برگمان است.
با کورئیدا هنگام برگزاری جشنوارهی فیلم سن سباستین (۲۹ شهریور تا ۶ مهر) گفتوگو کردم. مترجمی که پهلویش نشسته بود جوابهایش را با انگلیسی شکسته بسته ترجمه میکرد. کورئیدا هر سوالی را که مترجم برایش ترجمه میکرد کمی مزمزه و با خودش تکرار میکرد، بعد سرش را عقب میداد، چشمهایش را میبست و با مکث جواب میداد.
وقتی کیارستمی خارج از ایران و با بازیگران خارجی فیلم میساخت، فیلمنامهاش را به فارسی مینوشت و بعد به زبان دیگری ترجمه میشد. شیوه شما برای نوشتن فیلمنامهیحقیقتچگونه بود؟
من هم همین مسیر را طی کردم. فیلمنامه را به ژاپنی نوشتم و به فرانسوی ترجمه شد. هنگام فیلمبرداری هم یک خانم مترجم کنارم بود و گفتههایم را برای بازیگران ترجمه میکرد. این فرایند بسیار مشکل بود چون در زبان ژاپنی لغتهایی مملو از ابهام و چند معنایی هست و همه چیز را هم عمدآ صریح و واضح ننوشته بودم. ولی وقتی به فرانسوی ترجمه میکنید، همه چیز باید مثل روز روشن باشد. پس فرایند بسیار دشواری است که بتوانید یک ترجمه خوب بهدست آورید.
بازیگران را چطور انتخاب کردید؟
سال ٢٠٠٧ با ژولیت بینوش آشنا شدم و با هم در یک رستوران ژاپنی در پاریس نهار صرف کردیم. بعد دوباره در سال ٢٠١٠ در یک جشنواره در ژاپن همدیگر را دیدیم. آنجا من مسئول سوال پرسیدن از او بودم و سوال پیچش کردم! بعد با هم به یک جشنواره دیگر در کیوتو رفتیم. آنجا او از من پرسید که چرا با هم یک فیلم نمیسازیم.
برایتان تفاوتی بین کارگردانی بازیگران ژاپنی و فرانسوی وجود داشت؟
فکر میکنم که وقتی هنرپیشههای خوب دارید، فرق بزرگی بین کارگردانی هنرپیشههای ژاپنی و فرانسوی نیست. من مدت زیادی پیش از فیلمبرداری با آنها تمرین کردم و آنها به زبان من عادت کردند و مثلآ وقتی میگفتم این صحنه را نرمتر بازی کن، هنرپیشهی توانا میداند که من چه میخواهم.
در فیلمتان کلوزآپهای تکی و دونفره از بازیگران زن زیاد دارید که یادآور بعضی از فیلمهای اینگمار برگمان است،آیا فیلمهای او الهامبخش شما بودهاند؟
به احتمال دارید به سونات پاییزیاشاره میکنید. من قبل از ساختن فیلم یک بار دیگر آنرا دیدم. ولی فکر نمیکنم که شباهت زیادی بین این دو فیلم باشد. البته امکان دارد که از فیلمهای دیگر برگمان تاثیراتی در این فیلم باشد ولی نمیتوانم بگویم که الهامبخش بودهاند.
در صحنهای از فیلم کاترین دونوو با گفتن جملهای بریژیت باردو را مسخره می کند، آیا او مشکلی با این دیالوگ نداشت؟
این در فیلمنامه بود و ما عوضاش نکردیم. دونوو خندید و گفت که ممکن است باردو از او متنفر بشود، ولی از من نخواست که در آن دست ببرم.
آیا بعد از بردن نخل طلا برایدله دزدها، روال فیلم ساختنتان را تغییر دادهاید و قصد دارید بیشتر فیلمهای غیر بومی با زبانها و هنرپیشههای خارجی بسازید؟
طرح این فیلم پیش از بردن نخل طلا ریخته شد، پس بردن نخل طلا روی آن تاثیری نداشت. ممکن است از حالا به بعد جور کردن بودجه برای فیلمهایم راحتتر باشد. فیلمبرداری این فیلم خیلی راحت و بی دردسر بود. ما زمان زیادی قبل از فیلمبرداری برای تمرین و آمادگی داشتیم. پس اگر باز هم این مقدار زمان برای تمرین در اختیارم بگذارند، دوباره فیلمی خارج از ژاپن خواهم ساخت.
در این فیلم بیشتر از فیلمهای قبلیتان شوخ طبعی و طنز وجود دارد، آیا این بهخاطر ساختن فیلم به زبان فرانسوی و با بازیگران غیر ژاپنیست؟خب از همان لحظه اول تصمیم گرفتم که مقداری شوخ طبعی در فیلم بگذارم و مقداری تفاوت با فیلمهای دیگرم داشته باشم. مثل این است که یک دور کامل زده باشم و به جای اولم برگشته باشم. میخواستم سبکی دیگر به کار ببرم، سَبُکتر و شوختر. ولی البته یک چیز که خیلی مهم هست، شخصیت کاترین دونوو است که بسیار دوست داشتنی است.
آیا بعد از پایان فیلمبرداری و اکران شدن فیلمتان مدتی سینما را رها میکنید و به خودتان استراحت میدهید؟
راستش را بخواهید، در این چهارپنجسال اخیر، مرتب داشتم فیلم میساختم و هنگام فیلمبرداری هم دارم فیلم بعدی را آماده می کنم. پس ٣٦٥ روز در سال درگیر فیلم بودهام! بعد از جشنواره سن سباستین قصد دارم یک تعطیلات کوچک داشته باشم و برای مدتی سینما را فراموش کنم. الان برای اولین بار در زندگیام ششماه است که بدون خانوادهام از ژاپن دور بودهام و این تا حدودی باعث استرس من شده. ولی از طرفی دیگر آزاد بودهام که فقط به فیلم فکر کنم. من در هتلی میمانم و تنها چیزی که فکرم را مشغول میکند، فیلمی است که مشغول ساختن آن هستم.
فیلمهای شما هم مانند یاسوجیرو اُزو، بیشتر درباره خانواده است. همچنان علاقه دارید که بیشتر روی روابط خانوادگی و تنشهایش تمرکز کنید؟
قبلآ هم فیلمهایم را با فیلمهای اُزو و حتی نمایشنامههای چخوف مقایسه کردهاند که برای من تعریف و خوشامد بسیار بزرگی است. فیلمهای من فقط درباره خانواده نیستند. خانواده کانون محبت و تنش است و مناسبات دروناش این امکان را به من میدهد که فیلم بسیار خاصی بسازم. در فیلم حقیقت رابطه بین یک مادر و دختر است و همچنین یک نوه و پدربزرگ، پس دیدگاههای مختلفی مطرح میشود. دختر، مادر هم هست و شما مرتبآ کَنِشهای متقابل در سطحهای مختلف در بین یک خانواده میبینید، که برای من بسیار جذاب است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[http://film-magazine.ir/siteadmin/addimage/]