هیلاری سوانک با شرکت در گفتوگوهای پیدرپی خودش را کاملاً وقف وسترن زنانهی نادرش کرده است که دومین فیلم بلند و وسترن کارنامۀ تامی لی جونز در مقام کارگردان است و بعد از نمایش افتتاحیه در جشنواره فیلم کن و تحسین عمومیاش، ماههاست که در جشنوارههای مختلف شرکت میکند و ستایش میشود. سوانک در چهلسالگی شانس حضور در نقشی را پیدا کرده است که میتواند او را برای سومین بار برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن کند؛ جایزهای که او پیش از این دو بار برای بازیهای درخشانش در فیلمهای پسرها گریه نمیکنند (کیمبرلی پیرس، 1999) و دخترک میلیون دلاری (کلینت ایستوود، 2004) دریافت کرده است. شخصیت مری بی کادی او در مرد خانه یک زن تنهای خودمختار و پیشگام است که داوطلب میشود سه زن – که بر اثر حادثههای تراژیکی دیوانه شدهاند – را از منطقه میدوست به شرق ببرد. تامی لی جونز در نقش جرج بریگز، یک آدم رذل و قانونشکن است که او را در این سفر همراهی میکند. این دو زوج عجیبی را تشکیل دادهاند که بیشباهت به زوج همفری بوگارت و کاترین هپبرن در قایق آفریکن کویین (جان هیوستن، 1951) نیست؛ بهخصوص که آنها هم سفر پرمخاطرهای را تجربه میکنند. گفتوگویی که در پیش رو دارید سیزدهم ماه گذشتهی میلادی (نوامبر) توسط سوزان ولوشچینا انجام شد و در سایت راجر ایبرت منتشر شده است.
شما در مراسم جوایز بزرگان - که هفته پیش برگزار شد - حضور داشتید و شاهد بودید که مورین اوهارا در 94 سالگی اسکار افتخاری را دریافت کرد. او در زمان خودش نقش چند زن پیشگام را بازی کرده است. فرصت شد با او آشنا شوید؟
نتوانستم با او صحبت کنم. هنگام صرف شام در میان ما نبود. او از پشت صحنه وارد شد. از خدام بود فرصت ملاقات با چنین ستاره متفاوتی را به دست بیاورم.
همکار و دوست شما از فیلم دخترک میلیون دلاری، کلینت ایستوود، هم در مراسم حضور داشت. او مرد خانه را تماشا کرده است؟ اصلاً با هم در ارتباط هستید؟
هنوز فیلم ما را تماشا نکرده است و منم فرصت نکردهام تکتیرانداز آمریکایی او را ببینم. بله تا جایی که زندگیهای شلوغمان اجازه میدهند با هم در تماس هستیم و جویای احوال یکدیگر.
مطمئنم این را شنیدهاید اما روزنامهنگارهای زیادی هستند که کمی از تامی لی جونز میترسند. او تحمل آدمهای احمق بهخصوص کسانی را ندارد که برای رسانههای جمعی کار میکنند. فکر میکنم او هنگام کارگردانی آدم متفاوتی است و به همین خاطر میتواند چنین گروهی از بازیگران بااستعداد را گرد هم بیاورد، از جمله میراندا اوتو، گریس گامر (و مادرش، مریل استریپ که در نقش کوچکی بازی کرده) جان لیتگو، جیمز اسپیدر و هیلی استینْفِلد.
اجازه بدهید به این موضوع اشاره کنم که بخشی از کارم و فعالیتی که رویهمرفته در قالبهای هنری انجام میدهم به این خاطر است که کلیشهها را بشکنم. تامی لی خیلی بزرگتر از آن چیزی است که اهالی رسانه بتوانند ببینند. این جور حرفها را خیلی شنیدهام و فکر میکنم او بهسادگی نمیخواهد در چنین شرایطی همه ابعاد خودش را نشان بدهد. او سر صحنه آدم کاملاً پرانرژی و سرزندهای است.
تامی لی و کلینت ایستوود در کابویهای فضایی (2000) با هم همکاری کردند. تامی لی به تأثیرپذیریاش از سبک کارگردانی ایستوود، بهخصوص از نابخشوده (1992) اشاره کرده است. کلینت هم به خاطر رویکرد منظم و بیجنجالش به فیلمسازی مشهور است. تامی لی نیز همین طور است؟
بله، او هم شیوه کار مشابهی دارد و با یکیدو برداشت کارش را به سرانجام میرساند. گاهی وقتها هم میگوید: «برداشت سوم را هم میگیریم تا ببینیم چه میشود و شانس با ما هست یا نه.»
چهطور این نقش را به دست آوردید؟
فیلمنامه را خواندم و شیفتهاش شدم. خیلی شبیه وقایعی بود که خانواده خودم پشت سر گذاشتهاند. من در نبراسکا متولد شدم و خانوادهام در آیوا ساکن شدند. آنجا نسلی از کشاورزان زندگی میکنند. از این رو احساس کردم داستان زندگی خودم است. پدرم تاریخچهی زندگیمان را به من نشان داد و دیدم بخشهایی از آن کاملاً با این فیلم همخوانی دارد.
شخصیت مری بی کادی با عنوان «اربابمنش» توسط مردان شهر توصیف میشود و حتی گفته میشود که «مثل یک سطل حلبی قدیمی، ساده و معمولی» است. با این وجود هیچکدام از آنها آن قدر «مرد» نیستند که برای انتقال این زنها و بهبود حالشان داوطلب شوند، حتی آنهایی که شوهر این زنها هستند. در این شرایط او پا پیش میگذارد و کار درست را انجام میدهد. «اربابمنش» یکی از آن واژههای منفی است که حتی امروز هم برای توصیف زنانی استفاده میشود که حرفشان را میزنند و روی آن میایستند.
این فیلم یک اثر فمینیستی است و خیلی از موضوعهایی که به آنها میپردازد در این روزگار هم دیده میشوند؛ از جمله استفاده ابزاری از زنها و اینکه چهطور مورد بیتوجهی قرار میگیرند و کماهمیت قلمداد میشوند.
این احساس به من منتقل شد که شما نزدیکی و قرابت خاصی را با مری بی کادی احساس کردهاید و تمام تلاشتان را به کار گرفتید تا او را بهدرستی به تصویر بکشید.
موضوعی که باعث شد شیفته و مجذوب این شخصیت شوم این بود که او صاحب ارزشها، آداب و اخلاقیات است. در آن روزگار جامعه چنین مواردی را نمیتوانست بپذیرد. او میخواهد کار درست را فقط برای درست بودنش انجام دهد و نه هیچ چیز دیگری. بهعلاوه، او در پس ظاهر و ماهیت مستقلی که دارد خیلی آسیبپذیر و چندوجهی است. او نیاز به توجه و احترام دارد و این موضوعی است که جنسیت را ارتقا میبخشد.
برای ایفای این نقش باید شخم زدن زمین با یک قاطر، سوارکاری و برخورد با اسبها، و دیگر کارهای فیزیکی را انجام میدادید. اما جایی گفتید که چالش واقعیتان کار کردن در نیو مکزیکو و گاهی شرایط جوی سخت فضای آزاد بود.
ما در ماههای فوریه، مارس و آوریل در نیو مکزیکو بودیم. حتی در فصل تابستان هم شرایط جوی این منطقه چالشبرانگیز است. ما در طول یک روز هر چهار فصل را تجربه میکردیم؛ و البته فصل پنجم را: باد شدید. غیرقابلتحمل بود. اما حضور در آنجا باعث شد تا ما به درک کاملی از عناصری برسیم که این آدمها هر روز با آنها دستوپنجه نرم میکردند و آنها را تاب میآوردند. ما هر شب میتوانیم برویم خانه و غذای گرم بخوریم و حمام کنیم. قرار گرفتن در این شرایط جوی به شما میفهماند که این زنها چهطور میتوانند تعادلشان را از دست بدهند و بههم بریزند.
با این وجود بازی در صحنههایی مثل شخم زدن زمین واقعاً سخت است. شرط میبندم تامی لی بیش از سه بار این صحنهها را گرفته باشد.
میتوانم بگویم که او در این صحنهها برداشتهای کمی داشت. آموختن این کارهای فیزیکی قطعاً برای خودش چالشی بود. من حالا بعد از بازی در این فیلم احترام خاص و ویژهای برای کشاورزان قائل میشوم. آنها باید از بدنسازها هم قویتر باشند.
برخی صحنههای فیلم را نمیشود راحت تماشا کرد و قلب آدم را به درد میآورند. اما صحنههایی هم هست که خیلی مهرآمیز و لطیف هستند. من کاملاً تحت تأثیر صحنهای قرار گرفتم که مری بی به زنها آب میدهد. او حتی برای عروسک شخصیت گریس گامر هم آب میریزد که جایگزین سه فرزند ازدسترفته او بر اثر ابتلا به دیفتری شده است.
تا الان این حرف را از زنان بسیاری شنیدهام. این از آن مواردی است که ما زنها به آن توجه میکنیم. صحنه و لحظهی دوستداشتنی است.
تا سیسالگی دو جایزه اسکار برنده شدید و حالا یک بار دیگر میتوانید وارد رقابت شوید. تندیسهای طلایی که دریافت کردید در طول این سالها چه تأثیری بر شما گذاشتهاند؟
هر بار که درباره فیلم و جایزه اسکار شما صحبت میشود جالب است. تیلدا سوینتن (برنده اسکار نقش مکمل برای مایکل کلیتن در سال 2007) در مراسم اسکار افتخاری بزرگان به من گفت: «موضوع فوقالعاده درباره اسکار این است که همیشه بزرگتر از یک فرد یا پروژه است. بزرگتر از هر چیزی است. مثل یک ستاره طلایی در جعبهی غلهی ویژه صبحانه است.» من فیلمهایم را دوست دارم. مثل حیات بخشیدن و زایش است. مایه افتخارم است که بخشی از آنها هستم.