بازار گرمِ «فوقالعاده»
جاندار به کارگردانی حسین امیریدوماری و پدرام پورامیری در چهارمین روز جشنواره با استقبال عموم تماشاگران روبهرو شد و کارش در پردیس سینمایی مگامال به سانس ویژه کشید. اما بازار متری ششونیمِ سعید روستایی همچنان گرم است و در روز چهارم هم در سینما آستارای تهران سانس فوقالعاده داشت.
در روز چهارم، چهار فیلم دیگر در سینمای اهالی رسانه روی پرده رفتند که در ادامه بهترتیبِ نمایش، کمی درباره آنها و نظرات عمومی و صحبتهای سازندگانشان میخوانید.
شب آفتابی؛ «حتی کارت گرافیک هم نداشتیم...»
احسان کرمی در آغاز نشست، درگذشت همسر علی نصیریان را تسلیت گفت و اعلام کرد که «قرار بود امروز برنامهای برای حضور این بازیگر در پردیس ملت داشته باشیم که با این اتفاق منتفی شد.» اما علی مدنی درباره کارگردانی شب آفتابی گفت: «از سال 1384 فعالیتهایم را شروع کردم و بعد از سه ماه شکست خوردم. سال 88 یک بار دیگر دست به کار شدم و تصمیم گرفتم کاری کنم که سرمایهگذارها تشویق به ساخت انیمیشن شوند. به سازمانی پیشنهاد صد میلیونی دادم که در سال 92 شکست خورد. دلیل این شکستها بیتجربگی ما در زمینههای مختلف بود... مثلاً یک شرکت هواپیمایی قطری بود که میخواست سرمایهگذاری کند اما به خاطر تحریمها نمیتوانستیم پول را منتقل کنیم. سال 92 بود که ساخت این فیلم را شروع کردیم. اما سه سال بعد تهیهکننده اولمان سرمایهاش را طلب کرد که خانم مشتاق جایگزین او شد.»
زهرا مشتاق در مقام تهیهکننده (که اغلب او را به عنوان خبرنگار میشناسند) گفت: «کار انیمیشن بسیار سخت است و سختتر از آن قضاوت کردن است چون نمونههای خوب خارجی زیادند...» خب، قضاوت کردن که برای خیلی از دوستان و همکاران - بهخصوص مجازیها - کار سختی نیست اما این موضوع هم جای خود دارد که ما توقع نداریم از نظر فنی به تماشای انیمیشنی در حد نمونههای برتر جهانی بنشینیم و همین که ایده خوب و فیلمنامه درست و ذوقی در اجرا رؤیت شود برای خیلی از ما کافی است؛ اما متأسفانه اغلب همین عناصر وجود ندارند و بیتردید نمونههای برتر جهانی نهفقط فاقدشان نیستند بلکه قبل از هر چیز به خاطر همین داشتههای بهظاهر ابتدایی و سادهشان تحسین میشوند. اما مدنی در بخشی از صحبتهایش درباره مشکلات فنی - با وجود اختصاص صد میلیون تومان (یا به عبارتی دویست میلیون نقدینگی) به پروژه - گفت: «آن قدر امکانات کم بود که حتی کارت گرافیک نداشتیم که بتوانیم خروجی (رندر) بگیریم... ناامید بودیم که یک شرکت ژاپنی نرمافزار بازی را منتشر کرد و ما توانستیم در حد امکاناتش از آن استفاده کنیم.»!
مسخرهباز؛ «نمیدانید همکاری با آقای نصیریان چهگونه است و چه لذتی دارد، باید قدرشان را بدانیم»
همایون غنیزاده که به عنوان کارگردان تئاتر کاملاً شناخته شده است و مثلاً میسیسیپی نشسته میمیرد را در کارنامه دارد، برای عموم سینمادوستان با بازی در یکی از نقشهای اژدها وارد میشود (مانی حقیقی، 1394) شناخته میشود و حالا با مسخرهباز نخستین تجربهاش در مقام کارگردان را به دست آورده است؛ فیلمی که اهالی رسانه را به دو گروه موافق و مخالف جدی تقسیم کرد و بحثهایی را در میانشان - به عنوان مثال در خصوص متظاهرانه بودن یا نبودن اثر - به راه انداخت. به هر حال، کلیت چنین فیلمی ستودنی است، بهخصوص که همهاش در یک «سلمانی» میگذرد و این قدرت خیال است که در چنین لوکیشن محدودی به آفرینش صحنهها و ایدههایی میرسد که در سینمای ایران حتی تصورش هم برای اغلب فیلمسازان و سینمادوستان بعید به نظر میرسد. مسخرهباز از همان فصل افتتاحیه متفاوتش، بهسادگی و با ظرافت، لحن و جهان داستانی خود را معرفی میکند و وقتی زیر عنوان فیلم با عبارت «داستانی پر از مو» مواجه میشویم به شوخطبعی و بازیگوشی تمامعیار فیلمساز هم پی میبریم.
علی مصفا نشست را این طور آغاز کرد: «واقعاً متأسفم از اینکه آقای نصیریان به دلیل فوت همسرشان همراه ما نیستند. حتی به این هم فکر کردیم که این جلسه را برگزار نکنیم اما به خاطر قولوقرارمان حاضر شدیم...» در ادامه غنیزاده درباره فیلمنامه چنین توضیح داد: «با چندپارگی فیلمنامه موافقم چون انتخاب من بوده است. تکرارهای زیادی که ممکن است خستهکننده باشند هم امری تعمدی است...» در واقع اگر فیلم را دوست داشته باشید همین تکرارهای نیمه اول، بیشتر از هر عامل دیگری توی ذوقتان میزند چون در ادامه میبینید که فیلمساز توانایی عبور از آنها و پیچیده کردن شرایط و مناسبات آدمها و رویدادها در همین چاردیواری را خیلی خوب بلد است و توجیههایی چون به دام افتادن در روزمرگی و ابسوردیسم و... هم تحمیلی به نظر میآیند چون کلیت فیلم در هر صورتی اینها را هم در خود دارد.
سهیل دانشاشراقی (طراح صحنه) تجربهاش را این طور توصیف کرد: «همکاری با آقای غنیزاده خیلی سخت و جذاب است. از او ممنونم که اجازه داد ذهنش را تصویر کنم. از آقای قاضی هم بابت نورپردازی فوقالعاده فیلم تشکر میکنم که باعث شدند این طراحیهای صحنه بهزیبایی دیده شوند.» اما بعد از اینکه علی مصفا بودجه فیلم را چهار میلیارد تومان اعلام کرد، آرش آقابیگ (مسئول جلوههای ویژه میدانی) هم از جسارت تحسینآمیز غنیزاده در انتخاب چنین سوژهای گفت. اما در پایان نشست، غنیزاده درباره علی نصیریان افزود: «شما گاهی صاحب چیزی میشوید که قبلش از نعمت وجود آن اطلاع نداشتید و بعد در خلوت خود به این فکر میکنید که اگر همچنان از این نعمت بیبهره میماندید چه میشد. بارها از فکر اینکه ممکن بود تجربه همکاری با آقای نصیریان را نمیداشتم و متوجه نمیشدم که چه نعمتی را از دست دادم میترسم. نمیدانید چه تجربهای است و نمیدانید کار کردن با علی نصیریان چه لذتی دارد. واقعاً باید قدر ایشان را بدانیم.»
روزهای نارنجی؛ پایانِ شادِ روزگارِ تحملناپذیرِ زنِ سیسیفوسی!
آرش لاهوتی که پیش از این به عنوان مستندساز شناخته میشد، با اولین تجربه کارگردانیاش در سینمای داستانی به جشنواره فیلم تورنتو راه پیدا کرد ولی نمایشش در پردیس ملت با استقبال عموم اهالی رسانه روبهرو نشد، بهخصوص برای پایانبندی فیلم. با توجه به سابقه مستندسازی لاهوتی، شاید عجیب نبود که نشست خبری با سؤالی از مدیر فیلمبرداری درباره دوربین روی دست آغاز شد که فرشاد محمدی چنین پاسخ داد: «دوربین روی دست که طبیعتاً عمدی بوده اما اجازه دهید من درباره دلیلش توضیح ندهم. دنبال یک روش دوربین روی دست نوین نیستم. اما شاید این نمونه در ایران کمتر دیده شده است. احساس کردیم دوربین هم میتواند اضطراب و غلیان درونی شخصیت را راحتتر توضیح دهد. دوربین شخصیتی بود کنجکاو و فقط راوی نبود و یکجاهایی قضاوت هم میکند.»
در ادامه علی مصفا دلیل بازی در فیلم را «فیلمنامه جذاب» آن عنوان کرد و اینکه چنین شخصیت منفعلی برایش جذاب بوده است و خط داستانی هم با توجه به فیلمنامههای امروزی، قصه جدیدی داشته است: «...و سومین دلیلم، تصویری است که این فیلم از زن ایرانی میدهد. خیلی از فیلمها زن ایرانی را تحت ظلم و کتکخور نشان میدهند و این نگاه متفاوت برایم جالب بود.» در هر صورت، هدیه تهرانی در این فیلم کاملاً بر خلاف شمایل و شخصیت افسونگرش در مسخرهباز، یک زن عادی و سختکوش و خستگیناپذیر است که در نهایت از نردبان ترسهایش بالا میرود!
زهرمار؛ «مرا بیرحمانه نقد کنید اما منصفانه»!
جواد رضویان که پیش از این در سال 1389 با فیلم کمی شیرین، بسی فرهاد کارگردانی را در سینما تجربه کرده بود (فیلمی که اکران نشد)، پس از هشت سال با دومین فیلمش زهرمار برگشته است (البته رضویان در جریان نشست از این فیلم به عنوان اولین تجربه کارگردانی خود نام برد). وی در همان ابتدای نشست از خبرنگاران و عکاسان تشکر کرد و گفت: «من تازه وارد این عرصه شدم، مرا بیرحمانه نقد کنید اما جانب انصاف را هم نگه دارید.» با وجود این درخواست، رضویان خیلی زود با این سؤال مواجه شد که فکر نمیکنید دوره ساخت فیلمهای ضدارزشی به سبک دهه 1380 تمام شده است؟ که در پاسخ گفت: «زهرمار ضدارزشی نیست و اتفاقاً به ارزشهای زیادی توجه دارد. اگر این طور به نظر نمیرسد به خاطر من است.» جالب است که در ادامه یکی از خبرنگاران هم پرسید: «انتظار گرفتن سیمرغ را دارید؟» که با عبارت «بههیچوجه» از رضویان مواجه شد!
پیمان عباسی فیلمنامهنویس در مواجهه با این سؤال که «آیا این فیلم را کمدی میدانید؟» چنین توضیح داد: «زهرمار کمدی نیست و یک قصه کاملاً اجتماعی دارد و درباره معضل مواد مخدرست...» در ادامه شبنم مقدمی گفت که همیشه سعی میکند نقشهای متفاوت را انتخاب کند و جواد نوروزبیگی (تهیهکننده) اشاره کرد که هزینه تولید فیلم حدود دو میلیارد و ششصد میلیون تومان بوده است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: