جشنواره بیناللملی فیلم کودک و نوجوان که امشب اختتامیه سیودومین دورهاش در اصفهان برگزار میشود، یکی از قدیمیترین جشنوارههای سینمایی کشور است که البته افتخارات بسیاری هم در عرصههای داخلی و جهانی از دل آن بیرون آمده؛ چه بسیار جوایز بیناللملی و چه بسیار اعتبارهای جهانی و چه بسیار خاطرات طلایی در حافظه تاریخی–بصری ما که از دوران طلایی فیلمهای سینمای کودک به یادگار داریم. سینمایی که حتی بسیاری از فیلمهای روشنفکرانه و حتی سیاسی در متن و پس آن به زبان اشاره و کنایه ساخته شده و از حیث هنری، ارزش و اعتبار ماندگار یافته است. خانه دوست کجاست؟ یک نمونهی کافی برای این مدعاست. واقعیت این است که سینمای کودک ما سالهاست که آن رونق و رمق گذشته را ندارد. سینمایی که مخاطبان را جلوی سینماها به صف میکرد و جوایز و افتخارات زیادی در جشنوارههای جهانی برای ما کسب می کرد، اکنون دیگر نماد شکوه گذشته نیست. سالهاست که از بحران مخاطب در سینمای کودک حرف میزنیم. از ضرورت توجه به آن میگوییم، از حمایت مالی و معنوی، از پرداختن سینماگران بزرگ به این نوع و از ابزار و لوازم و تمهیدات و سیاستهایی که بتواند سینمای کودک را بار دیگر احیاء کند و به گیشهاش رونق ببخشد و از کلیشهای بودن خارجش کند. همه از سینمای کودک حرف میزنیم. یکی از سینمای برای کودک، دیگری از سینمای درباره کودک و برخی نیز از سینمای کودکانه و عناوین و نامهای دیگری که گاه به نظر میرسد بیش از همه خود کودک را در حصار واژهها محصور و مهجور کرده است.
با این حال به نظر میرسد هنوز به جشنواره فیلم کودک و نوجوان نیازمندیم به شرط اینکه این جشنواره از یک آیین سینمایی به ارادهای برای احیاء و بقا و ارتقای سینمای کودک بدل شود. جشنواره فیلم کودک و نوجوان صرفا ویترینی برای نمایش آثار تولید شده در این ژانر نیست که فرصتی است برای انبارگردانی و ارزیابی این ظرفیت با ظرافت است که اکنون سالهاست که شکوه و شوکت گذشته را ندارد. به اعتقاد بسیاری از سینماگران، منتقدین و خود مخاطبان، دهه 60 دوران طلایی سینمای کودک است اما این پرسش کمتر مطرح و پاسخ داده شده که چرا در آن دوران سینمای کودک در اوج بود. غالبا دلایل درون سینمایی مثل فیلمنامه و کارگردانی یا سطح بازیگری کودک را به عنوان مولفههای موثر در موفقیت آن دوران میدادند اما این فقط یک سر ماجراست و برای فهم بهتر و جامعتر آن باید خارج از گود سینما ایستاد و از حیث جامعه شناختی و روانشناسی نیز به این مقوله نگریست. از این حیث دست کم میتوان دو عامل را در برجسته بودن سینمای کودک در آن دوران موثر دانست. یکی شرایط و فضای سیاسی- اجتماعی و تجربه دوران تازهای از سینما در بعد از انقلاب که در آن به دلیل عدم پرداختن به ژانرهای دیگر دو ژانر دفاع مقدسی و کودک بیش از بقیه مورد توجه قرار میگرفت، از اینرو سینمای کودک از حمایتها و پشتیبانی بیشتری هم برخوردار بود. و مساله دوم نه مخاطب کودک که تجربه و شکل کودکی در آن دوران بود که نزدیکی و سنخیت بیشتری با تجربههای کودکانه فیلمساز داشت لذا بازنمایی آن هم سویه رئالیستی بیشتری داشته و قابلیت همذات پنداری مخاطب کودک با اثر را هم بیشتر میکرد اما امروز نه با مخاطب کودک جدید که اساسا با نوعی کودکی جدید مواجه هستیم که برساخته ساختار و نظام اجتماعی- فرهنگی جامعه مدرن است. جامعهای رسانهای شده که کودک در آن اولا تنها با تکنولوزی و ابزاری به نام سینما در ارتباط نیست و رسانههای جایگزین و رقیب قدرتمندی مثل رسانههای مجازی در اختیار اوست که موجب شده تا سینما تنها گزینه او برای سرگرمی و فراغت نباشد. دوم اینکه از حیث تربیتی و فرهنگی نیز کودکان امروز تجربهای متفاوت از نسل پیش را از سر میگذرانند که کنشمندتر از گذشته است. کودک امروز دیگر مخاطب منفعل نیست بلکه به عنوان یک مخاطب کنشگر خود تولید کننده پیام و محتوی است و نه صرفا تماشاگر و مصرف کننده آن.
نیازها و خواستههای کودک امروز به واسطه بسط تاریخی مدرنیته دچار دگرگونی و دگردیسی شده و در نهایت نه فقط سینمای ما که جامعه ما با کودک و کودکی جدید مواجه است. بدیهی است تا زمانی که این کودک و کودکی جدید به درستی شناخته نشود سینمای کودک ما با بحران مواجه خواهد شد. تا زمانی که مخاطب کودک ما دغدغهها و نیازهای خود را بر قاب و پرده سینما نبیند نمیتوان به آشتی او با سینما امیدوار بود. سینمای کودک ما شاید مجهزتر به تکنولوژیهای سینمایی شده باشد اما هنوز پایش در فهم مخاطب کودک میلنگد و اینجا آن گلوگاه اصلی است که باید دربارش فکر کرد و چارهای اندیشید. بر این مبنا باید گفت که سینمای کودک ما در حال حاضر به پژوهش و تحقیق میان رشته ای نیاز دارد تا با همکاری پژوهشگران و سینماگران کودک، زمینه و بستری برای فهم کودک جدید و پیچیدگیهایش فراهم شود تا در این خوانش و بازشناسی به بازآفرینی و احیاء دوباره سینمای پررونق کودک امیدوار شد. کودکان امروز کودکان پویا و کنشگرند اما سینمای کودک ما در برابر این مخاطب، ایستاست و باید زبان خود را به زبان کودک امروز نزدیک کرده و تطبیق دهد.
سینمای کودک ما دچار پیری زودرس شده و هنوز قد نکشیده از نفس افتاده است. انگار قصههای ما برای کودک و نوجوان این سرزمین ته کشیده و زبان مشترک با بچهها را فراموش کردهایم. اگرچه دراین دگردیسی فرهنگی و اجتماعی با کودکان و کودکی جدید مواجه هستیم اما همه کودکان در همه جا و همه زمانها، مشتاق شنیدن قصه هستند. رمز موفقیت سینمای کودک در گذشته، قصهپردازی و داستانهای جذاب آن بود چرا که کودک به لحاظ روانشناختی به خصوص کودک ایرانی به دلیل سنتهای فرهنگی به قصهگویی و داستانپردازی گرایش دارد و آنچه در درجه اول موجب جذب او میشود، ساختار داستانی اثر و شیوه قصهپردازی آن است. بهترین پیامها و آموزههای تربیتی هم نمیتواند مخاطب کودک را به خود جلب کند، مگر اینکه آن مفاهیم و محتویات در قالب ساختاری داستانی و قصهگو ریخته شود و به تصویر درآید. این وجوه قصهپردازی در سینمای کودک آنقدر مهم است که برخی وجود راوی و قصهگو را به عنوان جانشین نمادین مادربزرگها در سینمای کودک، ضروری میدانند به این معنی که کودک باید حس کند که قصهای دارد برای او تعریف میشود. به نظر میرسد سینمای کودک ما مادربزرگ قصه گوی خود را از دست داده است. باید زبان قصه و زبان کودک را بار دیگر باز ستانیم و باز بسازیم. در نهایت میتوان عواملی که سینمای کودک را تهدید میکند به دو دسته کلی تقسیم کرد. عوامل درون سینمایی شامل ضعف فیلمنامه، افول قهرمانها و اسطورههای کودکانه، عدم قصهپردازی و ضعف ساختار داستانی، فقدان کارگردانی کودک و عوامل برون سینمایی شامل شرایط اکران درست، سالن خوب، مدیریت پویا و..... شاید یکی از راهکارها برای حل این بحران، نظرسنجی و پرسوجو از خود کودکان به عنوان مخاطبان اصلی این سینما درباره چگونگی و چرایی سینمای کودک باشد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: