شمارهی 462
دکتر محمد بابایی (دبیر انجمن طب کار ایران): دکتر جلالیفخر نوشته مایع پاککنندهی خشکشویی نوعی مادهی قلیایی است که خوردن آن باعث زخم گوارشی میشود، در حالی که مادهی لکهبر خشکشویی یا پرکلرواتیلن اثر هپاتوتوکسیک و نوروتوکسیک دارد و مصرف میزان بالای آن میتواند باعث هپاتیت فولمینانت و کمای کبدی هم بشود.
* مصطفی جلالیفخر: ما بر اساس آمار قضاوت میکنیم و حتما همکار محترم میدانند که سمیت کبدی و عصبی، عوارض نادر مصرف چنین موادی هستند. کما اینکه بسیاری از داروهای معمولی هم میتوانند به صورت ایدیوسنکراتیک (غیروابسته به دوز مصرفی) عوارض هولناکی بدهند. حتی گاه یک استامینوفن ساده هم میتواند باعث عارضۀ مهلک کبدی شود. طبعاً در درام، یا باید بر اساس آمار رفتار کنیم یا اگر به موارد نادر نظر داریم، بایستی پیشزمینۀ پذیرش منطقی آن را فراهم کنیم. ضمن این که کمای کبدی یافتههای همراه و سیر بیماری متفاوتی نسبت به علتهای دیگر کما دارد و بیمار نمیتواند کمای کبدی طولانیمدت را تحمل کند و فوت می شود. این که سلین هشت ماه است در کماست، احتمال کمای کبدی را منتفی میکند و دست آخر اینکه جملهبندی همکار محترم به نحویست که گویا مصرف این مواد باعث زخم گوارشی نمیشوند، در حالی که زخمهای میعانی و تنگیهای ناشی از آن، از عوارض شایع مصرف مواد قلیاییاند. در حدی که بنا به توصیه هاریسون و شوارتز (دو مرجع مهم طب داخلی و جراحی) چنین بیمارانی باید با آندوسکوپی تشخیصی پیگیری شوند.
ایمان سیدی از درگز: نقد مصطفی جلالیفخر بر فرزند چهارم خواندنی بود. همچنین مصاحبهی قصیده گلمکانی با عوامل خارجی گذشته و مطلب آناهیتا قزوینیزاده. ماهنامهی «فیلم» روزهای خوبی دارد.
م. رییسی از اصفهان: گفتوگوی پوریا ذوالفقاری با بابک کریمی و قصیده گلمکانی با سه سینماگر گذشته خوب و پرکشش بود.
حسین عموبیگی از اصفهان: در نقدهای مختلف بر گذشته می بینیم به پایان فیلم اشاره شده که این پایان فرهادیوار نیست؛ مثل نقد رضا کاظمی. احتمال دادم این پایان به خاطر سرمایهگذاران خارجی فیلم بوده که مثل نمونههای دیگر پایان فیلم را امیدوارانه و خوش میخواستند.
* با توجه به روحیهای که از اصغر فرهادی سراغ داریم چنین احتمالی بعید است.
نازنین گرانقدر از تهران: گفتوگو با بیتا فرهی بسیار خواندنی بود. اما این گفتوگو که هدف آن یاد کردن از این هنرمند عزیز بود باید ابعادی کلیتر از زندگی و فعالیت او را بررسی میکرد، نه این که فقط چند فیلم مهمش مثل هامون را که بارها نقد و بررسی کردهاید، برجسته کند. با این حال یادداشت هوشنگ گلمکانی دربارهی او بسیار خوب و خواندنی بود.
* دوست عزیز، گاهی حال و روحیه مصاحبهشونده باعث میشود حاصل کار با هدف اولیه تفاوت داشته باشد.
رامک اخوان از رشت: بالاخره پس از مدتها در مورد گذشته یک متن غیرتکراری و بدیع و محکم به قلم رضا کاظمی خواندم. جای چنین نوع نوشتههایی خواندنی و تحلیلی در مجله خالی است. پس از مدتها سینمای ایران صاحب فیلمی شد در حد و اندازهی گذشته، مردم و منتقدان تحسینش کردند. حال چه اصراری ست که دکتر جلالیفخر فیلم را با قواعد پزشکی منطبق کند؟ مگر سینما دانشکدهی پزشکی است یا فرهادی اورولوژیست یا استودیو سالن تشریح؟ یادمان نرود دو دههی پیش دکترهای تاریخدان با همین نوع انطباق دادن با زندهیاد علی حاتمی چه کردند.
شمارهی 463
امیر قاضیپور: صبح 21 شهریور که این شماره را دیدم، سهچهار مطلب ضعیف و عادی خواندم. اما با خواندن بیشتر مطالب از جمله کارنامهی فیلمسازان نسل پنجم و مطلب مانی حقیقی وگفتوگوها، این شماره معرفی خوبی از این نسل بود. البته صفحهبندی خیلی معمولی است.
محرابیان از تهران: آیا اختصاص دادن یک شمارهی کامل به آثاری که بیشترشان را کسی جز خودتان ندیده، کار درستی است
مریم کارگران از قوچان: این شماره را به آثاری اختصاص دادید که بیشترشان را فقط خودتان دیدهاید.
رامین رحمانی از اردبیل: با این شماره غافلگیرمان کردید. امیدوارم این توجهتان به سینمای مستقل ادامه داشته باشد. چه زیبا و باشکوه بود «سینمای بیچیز» محمد شیروانی عزیز!
* دوست عزیز، ما سالهاست به این فیلمسازان توجه داریم، از جمله در شمارههای جشنواره که به سراغ معرفی و توجه دادن به آثار برتر آنها میرویم.
هنگامه اباذری از تهران: واقعاً به وجدمان آوردید! هنوز از این شماره در تعجبم.
رسول سپهوند از اهواز: انتظار ویژهنامهی بهتری برای روز ملی سینما میرفت. موضوع نسل پنجم سینماگران ایران را میشد بهصورت خلاصهتر در یک شمارهی عادی مجله بررسی کرد. اگر طرح روی جلد این شماره استعاره از نسل پنجم سینماگران ماست که وامصیبتا! نشانی از امید به آینده در آن به چشم نمیخورد. صفحهبندی هم خوب آدم را یاد مجلههای آماتور دانشجویی میانداخت.
مهران پناهنده از کرج: با دیدن عکس روی جلد این شماره ناخودآگاه یاد عکس روی جلد شمارهی بینظیر 351 افتادم. اتفاقاً آن هم مربوط به روز ملی سینماست و شمارهی بسیار پروپیمانتری نسبت به امسال بود. البته پروندهی این شماره بسیار جالب بود. با تشکر از نیما حسنینسب و تمامی همکاران این شماره و همینطور داود بیات.
پیمان مهرابی از تهران: این شماره تبدیل به یک جوان شرور و جذاب شده و از لاک محافظهکاری و بیخاصیتی در آمده. همینطور بمانید.
علی مسلمانزاده از مشهد: چرا روحالله حجازی در میان فیلمسازان نبود؟ در مطلب محمد شیروانی به جای «دوربین تنبل» باید گفت «دوربین باوقار». نوآمدگان حد و مرز خودشان را بشناسند.
کیوان ذبیحی مهرایران از نکا: خسته نباشید بابت این شماره؛ شمارهای که مرجع تاریخنویسان خواهد شد. سپاسگزارم از شما و گلهمندم که از کارگردان جوان مستعد مازندرانی غافل شدید. محمدرضا وطندوست، تحصیلکردهی سینما با دو کارشناسی ارشد و فیلم درخشان وقتی لیموها زرد شدند.
علیرضا حسینی موسوی (فیلمساز مستقل) از مشهد: مطالب جذاب، تجربههای متفاوت و اندیشههای خاص و غیررسمی نسل نوی سینما را خواندم و برای تاریخ هم ثبت شد. با وجود تلاش برای تنوع محتوا و اشخاص احساس کردم جای فیلمسازانی مثل من خالی بود. این صراحت مرا ببخشید. از سینما هیچ توقعی ندارم. اما مایلم بین دوستان دیروز و همنسلان و مستقلهای بررسی شده در مجله بودم. فیلم قابهای خالی (1381)، حاجی فیروز (1387) و حضور در جشنوارههای سالونیکا و ویدیولاب.
حمیدرضا رفیعزاده از کرج: مطلب مانی حقیقی عالی بود، دست مریزاد به این صراحت و شیوایی گفتار.
محمد دانهچین از اندیمشک: اختصاص یک شمارهی مجله به موضوع مهم و اساسی سینمای مستقل اقدام سنجیده و بهجایی بود. شخصاً سر ذوق آمدم وقتی مجله را دیدم. من دانشجوی سینما هستم و قصد دارم فیلم مستقل بسازم و این شماره همچون فانوسی در این راه همراهیام میکند.
سعید چگینی از قزوین: پشیمان شدم که مجله را گرفتم. صفحهها خیلی خشک و بیروح هستند. با هیچ آدم معروفی هم که گفتوگو نکردید. خواستید خیلی تخصصی به فیلمسازی و سینما بپردازید که این با سلیقهی یکسوم از فیلمدوستان خوش میآید. دل بقیه را میزند.
محمدمهدی سروی از قم: یکی از بیرمق و بیجانترین ویژهنامههایی بود که در این سالها چاپ کردهاید.
حسن زارعی از یزد: این شماره خیلی کسلکننده و فاقد خلاقیت همیشگی مجله بود. صفحهآرایی این شماره هم عجیب بیکیفیت و در حد بولتنهای دانشجویی بود.
پیشوا مفاخری از قروه: میشد پروندهی این شماره را گستردهتر کرد تا حق مطلب ادا شود.
قدرت میرزایی: این شماره خوب نبود. حیف از ماهنامهی «فیلم»..
وحید تفنگچی از رشت: زندهباد این شماره و این نسل باشکوه؛ مانی و شهرام و دیگران!
عباس دلوچی از کرج: این شماره بهترین بود؛ یک پروندهی عالی و ماندگار با کلی نقد و مطلب و گفتوگوی خواندنی. مطلب صریح مانی حقیقی، مطلب آرشخوشخوی عزیز دربارهی سینمای کاهانی (که بهترین نمونهی نقد منصفانه و بیغرض منتقدی دربارهی سینماییست که دوست ندارد) و همچنین گفتوگو پوریا ذوالفقاری با هومن سیدی عالی بودند.
رضا پاکنژاد تهران: دو پاراگراف مطلب محمد شیروانی که جا افتاده بود و چاپ شد عالی بود، حقیقتی تکاندهنده را نوشته که سالهاست ادامه دارد. درست است شما معجزه بلد نیستید، ولی فکر میکنم حذف «نقد خوانندگان» باعث میشود خیلی از خوانندگان را از دست بدهید. در کشور ما هنوز خیلیها به اینترنت دسترسی ندارند یا استفاده از آن را بلد نیستند.
* دوست عزیز، اولا نقد خوانندگان را حذف نکردیم، جابهجا کردیم و فضای بیشتری هم به آن دادیم. ثانیاً غیر از ماهنامهی «فیلم» کدام نشریهی سینمایی و غیرسینمایی «نقد خوانندگان» دارد؟ ثالثا ضرورت دارد که هر علاقهمند سینما با اینترنت هم آشنا شود و به هر شکلی به آن دسترسی پیدا کند. دشوار نیست.
محمد بای از گرگان: ویژهنامهی سینمای مستقل خوب بود. اما کاش کنار گفتوگوها، فیلمها هم بیشتر معرفی میشدند تا نوع نگاه کارگردان ها مشخص بشود. من خیلی از این فیلمها را ندیدهام.
* خوانندهی عزیز، میدانید اگر میخواستیم همهی فیلمها و فیلمسازانی را که خوانندهها جایشان را در این شماره خالی میدانند در نظر میگرفتیم حجم این شماره چهقدر میشد؟
اسماعیل شهبازی از اهواز: این شماره بسیار پروپیمان و بهجا بود و حق مطلب را در قبال این نسل بهخوبی ادا کرد.
محمدعلی پارچینی از اردبیل: با تشکر از پروندهی جالب این شماره، بهخصوص مطالب محمد شیروانی و مانی حقیقی.
آرش قوامی شیرازی: مثل همیشه بهتر و بهتر و بهترین شوید و باشید. سپاس از شما برای گردآوری این ویژهنامه.
بهنوش نصرتی از شیراز: از آرش خوشخو بابت بررسی کارنامهی رضا کاهانی واقعاً ممنون، فوقالعاده بود.
حسین قاسمی از قم: این شماره یکی از بهترین و متفاوتترین شمارههای مجله بود ودر این وانفسایی که همه با تردید به سینما و ورود به آن نگاه میکنند، ما را امیدوارتر کرد. از مطالب مجیدبرزگر، محسن امیریوسفی و مانی حقیقی بسیار استفاده کردم و البته از مطلب محمد شیروانی همچنان شگفتزدهام. نمیدانم، شاید معنی مستقل بودن یعنی بیهمه چیز خواندن این سینما، کوچک کردن اسکار، بزرگ کردن خود با حرف. امیدوارم او این ادبیاتش را اصلاح کند.
کیارش کیماسی از خرمآباد: بعد از خواندن این شماره حسی الهامبخش از سر خم نیاوردن این نسل در برابر مشکلات و ساختن فیلم مستقل و ارزشمند در من به وجود آمد که باعث کشته شدن حس ناامیدی نساختن فیلم استاندارد در من و قطعاً دیگر خوانندگانِ خواهان ورود به این رشته شد. مطلب مانی حقیقی برایم جلوهی دیگری داشت.
شمارهی 464
رسول سپهوند از اهواز: این شماره از عکس روی جلد آن که پس از مدتها فرامرز قریبیان بر آن نقش بسته گرفته تا موضوع و مطالب چاپشده کلاً شمارهی خوبی است. چرا اینقدر در مورد گذشته مطلب مینویسید؟ فقط مانده زیرنویس آن را نقد کنید. گذشته فیلم خوشساخت و قابل دفاعی است ولی به نظر میرسد اگر اصغر فرهادی یک فیلم خیلی ضعیف هم بسازد باز شما ماهها به تقدیر و تمجید از آن میپردازید.
* در مورد موضع ما نسبت به اصغر فرهادی و هر فیلمساز دیگری، اشتباه میکنید. این را سابقهی 31 سالهی مجله نشان میدهد.
مهران پناهنده از کرج: عکس روی جلد بسیار زیبا و جالب است، لوگوی مجله و چیدمان حروف هم عالی و بینقص. از هوشنگ راستی عزیز بابت «سونات ژاپنی» متشکرم که مثل همیشه نوشتههایش زیباست. و ممنون از نیما قهرمانی به خاطر کلاس درس موسیقی اسکایفال.
پروانه زرین تهران: در عکس صفحهی 12 آن خانم کنار سعید راد که بهاره افشاری نیست.
* حق با شما و خوانندگان دیگریست که این را توضیح دادهاند. بله این بازیگر، شیوا مکینیان است. با پوزش از همه!
حسین بختیاری از بوکان: روی جلد؛ هنرمند موردعلاقهام فرامرز قریبیان. روی جلد اسم شادروان ساموئل خاچیکیان حتی سالها بعد از فوتش چه پرستیژی به مجله میدهد. چه اتفاقی! در یک گفتوگو خاچیکیان گفته بود قریبیان نظیر ندارد.
جواد قدمیاری از نیشابور: روی جلد با عکس فرامرز قریبیان خیلی غریب بود. او در این سینما پیر شد.
بهنوش نصرتی از شیراز: نقد شاهین شجریکهن بر دهلیز آنقدر عالی بود که حیفم آمد فقط یک بار بخوانم. شش صفحهی ارزشمند معتبرترین نشریهی سینمایی را به فیلمی مثل پل چوبی اختصاص دادید، واقعاً ارزشش را داشت؟
عباس فیوضی از مشهد: از این که بخش «در تلویزیون» را خلاصه کردید متشکرم. کجایند روی جلدهای زیبای محمد اسماعیلی؟ چند وقت است روی جلد مجله با بقیه نشریات فرقی ندارند.
یاشار آگاه از کرج: ارزش کلاس هنرپیشگی خیلی بیشتر از دو نقد و یک گفتوگو بود و انتظار میرفت حداقل یک گفتوگوی دستهجمعی با تعدادی از افراد خانوادهی داودنژاد ترتیب دهید. بیشک این فیلم یکی از متفاوتترین آثار سینما در سالهای اخیر است.
رضا واشقانی از کرج: از نقد آرش خوشخو بر پل چوبی بسیار لذت بردم. با سطرسطر نوشتهاش همذاتپنداری داشتم.
میلاد فتاحی از تهران: این شماره متوسط بود. روی جلد را دوست نداشتم. مطلب هوشنگ راستی مثل همیشه عالی بود. مطلب ژانر هم خوب بود، از این نوع مطالب بیشتر چاپ کنید. ممنون که هستید.
کاوه فرهادی از شاهرود: نقد آرامه اعتمادی بر یاسمن آبی عالی و موشکافانه بود و ارزش چندین بار خواندن را داشت. مدتها بود دلتنگ خواندن چنین نقدهایی بودم که با نگاهی عمیق به نقد اثری از آلن میپردازند.
اسماعیل عبادی از تهران: نقد آرمین ابراهیمی بر فیلمهای تورناتوره مصداق فانتزی علیه رئالیسم است. از او درخواست میکنم توضیح دهد چهگونه در مورد فیلمهای تورناتوره به این نتایج فانتزی رسیده است.
پیامهای دیگر
رامین رحمانی از اردبیل: کل مطالب ماهنامهی «فیلم» یک طرف، بخش «بیست سال پیش در همین ماه» یک طرف. این بخش حکم «فلاشبک» را دارد. یاد گذشته آدم را مهربان میکند، گرچه نهایت همه چیز حسرت است و حسرت.
رضا رضایی از تهران: نمیدانم افزایش پنجاهدرصدی قیمت مجله یعنی 1500 تومان و حتی 2000 تومان در ماه با این قیمتهای سرسامآور و روزافزون به کدام خوانندهی مجله فشار اقتصادی وارد میکند که با کاهش صفحهها و پاس دادن مکرر و فزاینده به وبسایت فشار روانی به ما وارد میکنید! در ضمن بر خلاف گزارش شما و تصور من در روز ملی سینما بنده در سینما آزادی با بلیت ششهزار تومانی فیلم دیدم.
ارسلان ثابتی از نوسود: شهزاد رحمتی بخش «سینمای جهان» را مطابق سلیقهی خود، تحت سیطرهی فیلمهای دایناسوری، آدم آهنی و ناموجودات(!) ماورایی درآورده است. ممکن است طی سالهای گذشته سلیقهی عمومی مخاطبان مجله تا حدی مشخص شده باشد. درضمن به تاریخ فیلمهای روز هم دقت بیشتری بفرمایید.
* دوست عزیز، به هر حال هر کس که دبیر بخش و صفحهای باشد، سلیقهاش هم به آن راه پیدا میکند و حاصل کار میشود ترکیبی از سلیقةاو، گردانندگان و همکاران مجله، خوانندگان و جوّ روز.
پروین قلیزاده از شیراز: نیازی نیست صفحهی طنز داشته باشید. به نظرم مطالب هوشنگ راستی جور این صفحه را میکشد؛ از بس بامزه هست.
فرهاد کیانی: صفی یزدانیان در مطلب زیبایش خود را ناقد ندانسته. معتقدم منتقد دانستن کریمی، یزدانیان یا کاظمی کوچک کردن این عزیزان است. چهطور میشود به کسی که در توصیف استاد آن را به تختهسنگ عظیمی رهاشده در بیابان تشبیه میکند صرفاً گفت منتقد؟ اینها هنرمنداند. ضمناً تکرار بیشازحد بحث تبعیض نژادی و جاز در مطالب احسان خوشبخت حالتی تحمیلی و خستهکننده پیدا کرده و دارد به ضدخود تبدیل میشود. حیف است چنین منتقدی اینقدر خود را محدود کند و حتی از آن سوی بام بیفتد. مثلاً برگهای مرده شاهکار کوسما و پرهور هیچ ربطی به م. دیویس و ا. جمال ندارد و توسط دهها نفر کاور شده. لطفاً در کنار تاریخنگاری و اطلاعات آماری وسیعتان به جای نفی هوگو در پنج کلمه (بیمعنی بودن حرکات دوربین) نقدهای قانعکنندهای هم به شکل تکنگاری بنویسید.
علی امیری تهران: مطالب هوشنگ راستی دربارهی ژاپن و مردمش همیشه خواندنی است. اما او از همهی امور، از یاکوزاها تا تلفن همراه نوشته، غیر از فرهنگ فیلم دیدن و سینما رفتن مردم آن سامان و مجلههای معروف سینماییاش که بیش از همه جایش خالی است.
* دوست عزیز، عجله نکنید!
رضا بانوزاده از بروجرد: مطلب بسیار جذاب وخواندنی بهزاد عشقی دربارهی لمپنیسم بسیار مرا به وجد آورد.
صمد احمدعلی از تهران: تشکر فراوان! نیمساعتی هست که آرشیو ۴۵۰ شماره به دستم رسیده. ۴۵۰بار شاید هم ۴۵۰هزار بار تشکر بابت این آرشیو و تمامی زحمات این سی سال.
دکتر اسدی از تنکابن: پیشخرید دیویدیهای سیسالهی شما را همکارم زندهیاد دکتر حسین حلاجیان، که واقعاً یکی از شیفتگان ماهنامهی «فیلم» بود، انجام داده بود. متأسفانه او ماه پیش بر اثر حادثهای از بین ما رفت و مرگ ناگهانیاش - با همهی اشتیاقی که برای دریافت این مجموعه داشت - فرصتی به او نداد. حالا با واریز باقی مبلغ میخواهیم این بسته را بگیریم و به عنوان خاطرهای از این دوست نازنین در داروخانهمان نگهداری کنیم.
* از شنیدن این خبر بسیار متاسف شدیم و به خانوادهی خوانندهی قدیمیمان زنده یاد دکتر حلاجیان تسلیت میگوییم.
پیامهای شما هم رسید؛ متشکریم
میثم حجازی از کرمانشاه، فریبا کریمی از کرج، رامین جلادت مهشید سیدین اردشیر سماوات، مرتضی میناوند، ع. خ. از تهران: اسماعیل صاحبی از شاهرود. محسن الف. از بهشهر: محمدامین طاهری از مشهد: غلامرضا حیدرنژاد و گیتا نادری از شهر قدس: بهرنگ چ. از کرمانشاه
افشین صنعی، علی مسلمانزاده، محمدامین طاهری از مشهد. حجت قدمی از جویبار: بابک مزدک از تبریز. شهرام شهریار از ارومیه. حسین قاسمی از قم: فریبا کریمی از کرج قاسم حسینی از چابهار