نقد فیلم نه تنها کمک میکند تا بهترین دست آوردهای فیلمسازی را شناخته و جشن بگیریم (همان کاری که جوایز انجام میدهند) بلکه اهمیت فرهنگی و هنری آن فیلمها را نیز بررسی میکند. جذابیت نقد فیلم زمانی است که دریایی از محتوا در دسترس باشد و تشخیص آنچه ارزش تماشا کردن دارد و آنچه ندارد، دشوار.
امروزه، با توجه به دهها عنوان توییتری و اینستاگرامی که تحلیلهایی غیر حرفهای از فیلمها ارائه میدهند، استدلال ذکرشده بسیار محتاطانه است زیرا باتوجه به تاثیر غیرقابل انکار رسانههای اجتماعی، این نوع از نقد و نظرها که به ویروسی از تعریف و تمجید شبیه است نه واکاویهای قابل تامل، میتواند تفرقهافکن باشد و سطح سلیقهی عمومی را پایین آورَد. درحالیکه نقد حرفهای به خواننده فرصت میدهد تا تاثیر عاطفی فیلم را درک کند.
بنابراین، بهویژه در روبهرویی با جشنوارهای همچون چهلمین جشنواره فیلم فجر، شاید بیش از هر چیز، به نویسندگانی جدی و روراست در حوزهی نقد فیلم نیاز باشد که روح نقد را نفروشند. نویسندگانی از این دست وجود دارند که اگر به ساحل دریایی از تنوع و تکثر فرم و محتوا برسند شناگرانی قابلاند اما در این دوره از جشنواره، آب نیافتند. زیرا به گمان نگارنده، این فیلم است که باید ساختار نقد را دیکته کند. ویژگی مشترک نقدهای عالی، نوشتن دربارهی فیلمهایی است که بیشترین تاثیر احساسی را بگذارند. در مواجهه با فیلمهای دستوپا بسته، زبان نقد و تحلیل نیز الکن میشود. دیگر منتقدان را شوری نیست تا پس از تماشای نخستین اکران هر فیلم تا خود صبح بیدار باشند و قلم بر کاغذ بچرخانند و انتخاب بهترینها و تازهترینها را مزمزه کنند. دیگر نه فیلمسازان مستقل را انگیزهای هست و نه تماشاگران مشتاق را واکنشی و نه حتی خود مدیران را رغبتی. رابطهی غریبی میان هزینههای گزاف تولید فیلم و ناامیدی شیفتگان هنر هفتم ایجاد شده است. ازدواج متزلزل هنر و تجارت در صنعت فیلم، در چارچوب جشنواره به لرزه افتاده است. باید از آنان که جشنواره فیلم فجر را میگردانند و آنان که سرمایههای چند ده میلیاردی را وارد چرخهی تجارتی میکنند که بهنظر نمیآید «چرخه» باشد و آنان که مامور گزینش فیلمها برای ورود به جشنواره بودهاند پرسشهایی پرسید. هرچند که پاسخها، پیشتر، از مرحله حدس و گمان خارج شده و ذهن به ذهن و دهان به دهان میگردد.
دیگر نمیپرسیم که معیار گزینش فیلمهای این دوره چه بود و چرا تنها بیست و دو فیلم انتخاب شد که بسیاری در یک راستا و تکرار تجربه چیزهاییاند که پیشتر دیدهایم؟ و نمیپرسیم که فیلمهای پشت در مانده چه نداشتند که فیلمهای راهیافته داشتند؟ و چرا به نظر میرسد که تجاریسازی و تبلیغات سازمانی بر نمایش تنوع فرهنگی و زیباییشناختی و تاریخی غلبه کرده است؟ و این بین تکلیف سینمای ایران چه میشود؟ چرا ارتباط کمتری با واقعیت به چشم میخورد و وضعیت واقعی پنهان میشود و تسلیم نوعی هنر رمانتیک شدهایم که با ستایش فیلمسازان و فیلمها به پایان میرسد؟ آیا در خلوت باور دارید که با رویهای که پیش گرفته شده است نسل بزرگ سینمای ایران تکرار خواهد شد یا، برعکس، پذیرفته شده که «کفگیر به ته دیگ خورده» و «همین است که هست» و ادامهی راه را باید در اکران پلتفرمهای آنلاین بینالمللی دنبال کرد؟ به هر حال، در شرایطی که جشنواره مستقل و موازی دیگری در داخل برای سینماگران وجود ندارد و هر سال همه نگاهها به جشنواره فیلم فجر است، با این رویکرد، شاهد پریشان حالی سینما دوستان و آشفتگی خود جشنواره خواهیم بود. کما اینکه در این دوره حتی کسی خود را برابر حواشی ملزم به پاسخگویی ندید که چرا جای زنان در هیات داوران خالی بود! چرا کهنالگوی «شرکت کردن و انصراف دادن» تکرار شد! چرا بیشتر فیلمهای حاضر پروانه نمایش دائم ندارند! چرا در آخرین ساعات، جایزه بخش غیررقابتی نگاه مردمی حذف شد! چرا فهرست برندگان سیمرغ، پیش از مراسم اختتامیه، لو رفت! و بسیاری چراهای دیگر که وارد چالش پاسخگوئی نشدند و صرفا در تیتر «حواشی جشنواره چهلم» جا خوش کردند.
آنچه در پی میآید ماهی گرفتن از آبباریکه جشنواره چهلم است. جشنوارهای که اگر بخواهیم رو راست باشیم و از سازشها و لباس پادشاه بگذریم، در این دوره منتقدان فیلم را حتی دلخوشکنک هم نبود. تا زمانی که روزنامهنگاران و منتقدان حوزه فیلم، وظیفه خود را توصیف وضعیت واقعی امور و نقد بر "گفتمان مسلط" ندانند، عموم مردم عادی همچنان از آنچه به تماشای آن عادت کردهاند راضی خواهند بود و این زنگ خطر پسرفت برای سلیقه سینمایی ایران است.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات: