به دنیای اطرافتان نگاه کنید؟ به دغدغههایتان، به دغدغههای اطرافیانتان، به رسم و رسومهایتان، به دلنگرانیهایتان، به شادیهایتان. آیا تا به حال فیلمی دیدهاید که شبیه حال و روز شما باشد یا دستکم شخصیت فیلم شبیه شما فکر کند؟ آیا تابهحال فیلمی بوده که یکی از مشکلات شما را به تصویر بکشد و در پایان راهحلی منطقی و رفتاری درست در مقابل آن مشکل ارائه دهد؟ یا نه بالعکس. این ما هستم که سعی میکنیم خودمان را، پوششمان را یا دغدغههایمان را شبیه فیلمهایمان کنیم؟ یا نه بیاییم طوری دیگر مسئله را مطرح کنیم. فکر کنید به سال 1500 سفر کردهاید و قرار است تنها با یک فیلم حال و روز زمان خودتان را برای مردم آن زمان توصیف کنید. کدام فیلم را انتخاب میکنید؟ فیلمی بوده که تماشا کنید و بگویید: «این چقدر منم؟ مشکلات این شخصیت چقدر شبیه مشکلات من است؟ چقدر مثل من فکر میکند؟ چقدر عاداتش شبیه من است؟»
شخصیتهای فیلمها از کجا میآیند؟ چرا فیلمهایی که قبل از پخش خلاصه داستان جذابی دارند بعد از پخش نمیتوانند با مخاطب ارتباط برقرار کنند؟ چرا اینقدر از ما دورند؟ دلیل این همه دوری فیلمها از فرهنگ ما چیست؟ متاسفانه اکثر فیلمسازهای ما فیلم ترجمهای میسازند و ریسک نمیکنند دنبال قصههای مردم عادی بروند و ترجیح میدهند فیلمهای موفق خارجی را ایرانیزه کنند. حالا باز اگر این فیلمها فیلم فیلمسازهای معروف باشد حداقل ممکن است چیزی برای گفتن داشته باشد. اما امان از وقتی که فیلمساز در خیال خود تصور کند چون فیلمهای ترکیهای در بین ایرانیان محبوبیت زیادی دارد پس با کپی کردن از این آثار میتوان فیلمهای پرمخاطبی ساخت؛ بدون اینکه این نکته را در نظر بگیرند که تنها دلیل اینکه فیلمهای ترکیه مخاطب دارند به علت همان قرابت فرهنگی کوچکی است که با ما دارند؛ نه به خاطر زرق و برقها و داستانهای خیانت و مثلث عشقیهایش که مردم ما اگر بخواهند چنین فیلمهایی ببینند فیلمها و سریالهای ترکیه را که نه سانسوری دارند و نه خط قرمزی و از همه مهمتر رایگان و بدون دردسر هم گیرمیآیند ترجیح میدهند. در واقع تنها امتیازی که فیلمهای ایرانی نسبت به فیلمهای هالیوودی، بالیوودی، کرهای و ترکیهای یا هر جای دیگر میتواند داشته باشد این است که تماما ایرانی باشد. یعنی فرهنگ مردمش، دغدغه مردمش، مشکلات مردمش و جوانانش و تاریخ و افسانههایش را به تصویر بکشد وگرنه اگر ما بخواهیم داستان ایرانیزه شده مکبث و هملت و ... را ببینیم که آثار خارجی به اندازه کافی حق مطلب را ادا میکنند. مگر ما داستان کم داریم، قصه کم داریم، رمان کم داریم، کشوری با این همه نژاد و قوم و فرهنگ چرا باید دنبال کپی از نمایشنامهها و داستانها و فیلمهای دیگر باشد. آیا مهمترین دلیلش این نیست که مرغ همسایه برایمان غاز شده؟
دلیل دیگر استقبال کم از فیلمهای ایرانی تغییر رویه فیلمسازها از قهرمانسازی به سمت نمایش شخصیتهای تماما خاکستری است. فیلمسازهای ما یا از اینور بام افتادهاند یا از آنور بام. شخصیتهای فیلمهای ما اکثرا منفعل و درماندهاند و فیلمهایمان به جای اینکه واکنشهای شخصیت باشد کنشهای محیط است و درماندگی شخصیت در مقابل این کنشها. بهطوری که مخاطب بعد از تماشای فیلم همان اندک رمقی که برای جنگیدن برای آرزوهایش را دارد از دست داده و به جبر زندگی تن میدهد. دیگر آن قهرمانهایی که برای خواستههای خود و اطرافیانش میجنگد کم داریم. فیلمسازهای ما برای اینکه به قول خودشان دنیا را آنگونه که هست نشان دهند آدهای خوب را از قصهها حذف کردهاند و همه شخصیتهایشان یکدست و خاکستری شدهاند. اما فیلم همانطور که از اسمش مشخص است فیلم است. فیلم باید بتواند الگوسازی و قهرمانسازی کند و مخاطب کسی که دوست داشت از خودش بسازد را از دل فیلمها بیرون بکشد. فیلم باید روند تکامل و تغییر قهرمان را به صورت باورپذیر به نمایش درآورد و بیننده بعد از تماشای آن امید و شعف مضاعفی را برای رسیدن به چیزی که میخواهد و آرزو دارد، به دست آورد؛ چیزی که در کمتر فیلم ایرانی آن را میبینیم. فیلمهای ما یا غالبا در مورد فقر و مصیبت و فساد و واماندگی قهرمانش نالهسرایی میکند یا از مشکلات پوچ و بیمعنی طبقه مرفه قصههای تخیلی میسازد. بدون اینکه فیلمساز به خودش زحمت داده و به دل مردم برود و به درد و دلهایشان گوش دهد. در جامعه ما پیوندی بین جامعهشناسان و روانشناسان با فیلمسازان وجود ندارد که بتواند مشکلات محیطی و درونی شخصیتها را آنگونه که هست به نمایش بگذارد. کدام فیلمنامه را دیدهاید که مشاور روانشناس یا جامعهشناس داشته باشد؟
برخلاف تصور اکثر مردم و حتی فیلمسازان، برای ساختن یک فیلم یا رمان، خلق داستان اهمیتی ندارد بلکه خلق شخصیت است که مهم و سخت است. در واقع اگر نویسنده یا فیلمساز شخصیت را خلق کند شخصیت خود داستان را میسازد و این در فیلمهای ما همیشه برعکس بوده. فیلمسازهای ما قصهای را میسازند و بعد که نوبت خلق شخصیت میشود یا شخصیتسازی را به کل فراموش میکنند یا برای اینکه قصه دربیاید شخصیت را هرطور که میخواهند تغییر میدهند. در یک فیلم با شخصیتپردازی درست مخاطب باید بتواند رفتار شخصیت را در مقابل یک اتفاق حدس زده و با او همزاتپنداری کند، علائق شخصیت را بشناسد، دلیل رفتارهایش را درک کند و از همه مهمتر شخصیت را دوست داشته باشد و زمانی که این اتفاق در فیلمی بیفتد مخاطب پای سادهترین و تکراریترین داستانها هم خواهد نشست چون تمام رفتارهای شخصیت برایش مهم شده و توانسته با شخصیت ارتباط برقرار کند.
در مجموع اگر فیلم و سریالی بتواند به صورت نسبی این امتیازها را داشته باشد به دل مخاطب هم خواهد نشست و مخاطب تماشای آن را به فیلمها و سریالهای خارجی ترجیح میدهد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات: