در نگاه اول افتاده روی بتن (۲۰۱۸) یک اکشن/ جنایی آمریکایی، در رده فیلمهایی است که مل گیبسن در کارنامه بازیگریاش از آنها فراوان دارد. اما از لایههای سطحی فیلم که گذر کنیم، به یک نئونوآر نامتعارف (در مقیاسهای هالیوودی) و سرشار از جزئیات گفتاری و رفتاری میرسیم. هرچند فیلم تا پایان انسجام و یکدستی خود را در مسیر گسترش پیرنگ روایی حفظ نمیکند و در پایان افت میکند. بِرت (مل گیبسن) یک پلیس کهنهکار و نهچندان درستکار است که با همکار جوانترش آنتونی، بعد از عملیات دستگیری یک توزیعکنندهی مواد مخدر، به دلیل خشونت رفتاری که در چند دوربین ثبت شده، به مدت شش هفته از کار اخراج میشود. او که با زنی بیمار و دختر نوجوانی درگیر با مشکلات محلهای نهچندان آرام زندگی میکند، تصمیم میگیرد روی یک مورد مشکوک به سرقت متمرکز شود و با مداخله در آن پولی به دست آورد تا خانه و محلهی خانوادهاش را تغییر دهد. در این راه آنتونی با او همراه میشود. این خلاصه داستان آشنا، انتظارات را پایین میآورد. اما کریگ زالر فیلمنامهنویس و کارگردان فیلم در اقتباس از رمانی نوشته خودش میکوشد این ذهنیت را تغییر دهد.
به نظر میرسد اقتباس ادبی برای فیلم افتاده روی بتن به شمشیری دو لبه بدل شده است. از سویی عمق و غنای ادبی و وزنی به فیلمنامه بخشیده شده و از دیگر سو به نظر میرسد در فرایند تبدیل جهان ذهنی داستان به جهان عینی سینما، کاستیهایی وجود دارد. از همه مهمتر آنکه زالر اقتباسی از رمانی نوشته خودش را کارگردانی کرده است. تجربیات بسیار اندکی از ساخت یک فیلم اقتباسی به کارگردانی نویسنده رمان منبع اقتباس موجود است که چندان آثار موفقی از کار درنیامدهاند.
لحن و حالوهوای فیلم و قصه، یادآور فیلمهای متفاوت سالهای اخیر تیلر شرایدن فیلمنامهنویس یعنی اگر از آسمان سنگ ببارد و ویند ریور است. جریانی که از داستاننویسی مدرن آمریکایی به فیلمنامهنویسی و سینمای این کشور نفوذ کرده است. با اشتراکهایی همچون دیالوگنویسیهای وزین و طولانی میان آدمهایی که عجلهای در زندگی ندارند و فرصت و حوصله برای سخن گفتن، بسیار. مشابه این لحن روایت را در فیلمهای اقتباسی برادران کوئن مثل جایی برای پیرمردها نیست دیدهایم. وابستگی بخشی از فیلمسازان عمدتاً مستقل آمریکای امروز به جریان ادبی داستاننویسی مدرن آمریکا در دهههای اخیر، پدیدهای جذاب است که معمولاً در سینما به فیلمهای قابلتوجهی انجامیدهاند. افتاده روی بتن میکوشد فیلمی در مسیر این جریان ادبی/ سینمایی باشد.
اما به لحاظ فرمی، افتاده روی بتن از عناصر و مولفههای نئونوآر بهره میگیرد. حالوهوای کابوسگونه و خوابآلودهی فیلم بهویژه در صحنههای طولانی کشیک کشیدن برت و آنتونی، فضاسازی اگزوتیک خانههای این دو شخصیت و همچنین مکان درگیری خونبار پایانی، تعلیقی که به واسطه ضرباهنگ آرام و بیعجلهی فیلم در ذهن مخاطب جاگیر میشود، افراط در نمایش شکل نامتعارفی از خشونت و عوامل دیگر، نشانگر تعلق خاطر زالر به سینمای نوآر است. اساسا تعامل داستاننویسی مدرن آمریکا و سینما بهویژه در ژانر نوآر، فراتر از انتظار عمل کرده است.
فیلم بر پایهی قرینهسازی و ساختارشکنی در این نظام پیش میرود. دیالوگهای ادیبانه و پرطنینی که با جایگاه اجتماعی آدمها سنخیت چندانی ندارد. میزانسنهایی آرام و ملایم که تنشهای درونی بیشتری را به تصویر میکشد با دکوپاژ و زوایای دوربین جریان اصلی سینمای هالیوود ترکیب شدهاند و در این ترکیب ذائقهی متفاوتی نهفته است. هرچند عمق و غنای لازم را ندارد. در حالی که شخصیتهای فیلم دائم دربارهی عجله و سریع انجام دادن کارها -به قول خودشان روی دور تند- تاکید میکنند، داستان بهآرامی پیش میرود. سکون و آرامشی پر از جزییات که خلاف انتظار شخصیتها و خنثیکنندهی نیات آنهاست. فیلم روی محور همین تنش ایجاد شده از توصیف بصری نیات شخصیتهای اصلی و بروز مانع در عملی شدن این نیات پیش میرود. اما مسیر تعریفشدهی روایت را تا پایان طی نمیکند.
افتاده روی بتن وجوه جامعهشناسانهای از وضعیت زندگی طبقهی متوسط ساکن کلانشهرهای آمریکا را به نمایش میگذارد. برت و آنتونی از آن دسته پلیسهای غرقشده در کارند که مشکلات و مسائل خود را هم دارند. برای شغلی پردردسر دستمزدهایی پایین دریافت میکنند و زیر ذرهبین رسانهها و افکار عمومی هم هستند. در فرایند حرفهای هم خیلی پایبند اخلاق و قانون نیستند. چالش اخلاقی این دو شخصیت زمانی آغاز میشود که در یک عملیات با دستگیری یک قاچاقچی مواد مخدر مانع از ورود حجم زیادی از مواد مخدر به مدارس شدهاند، اما چون این عملیات را آنگونه که مورد پسند عرف و رسانههاست انجام ندادهاند، دچار تعلیق شش هفتهای بدون حقوق میشوند. از سویی انتظار پاداش دارند و از سوی دیگر مقام مافوق با توجه به حکم شش هفتهای تعلیق بدون حقوق، اهرم فشاری یافته تا بحث افزایش حقوق را متوقف کند. حالا برت که با مشکلات زیادی در خانه مواجه است به سرش میزند که رد یک سرقت را بزند و با وارد شدن به ماجرا پولی به دست آورد. گویی میخواهد حق ضایعشدهاش در ادارهی پلیس را از جامعه بگیرد و خانوادهاش را از زندگی در یک محلهی جرمخیز نجات دهد. فیلم روی تفاوتهای فرهنگی و رفتاری سفیدپوستان و سیاهان در شهرهای بزرگ تاکید میکند و آن را یکی از عوامل تبهکاری و نژادپرستی و سایر جرایم میداند.
اما در فصل پایانی ناگهان چفتوبست روایت سست میشود. طراحی و اجرای صحنهی مهم درگیری نهایی، شاید چیزی نیست که با زمینهچینیهای فرمی و محتوایی فیلم همخوانی داشته باشد. قضیه کمی کشدار ولی فاقد ظرافتهای لازم جمع میشود و آدمهای فیلم یکی یکی حذف میشوند تا یکی از دستیارهای تبهکاران و برت باقی بمانند و بخواهند طلاها و پولهای سرقتشده از بانک را شریک شوند. اما همچنان طمع غالب است برت بر اثر یک حادثهی پیشبینینشده جان میسپارد و جوانک خلافکار خردهپای سیاهپوست صاحب همهی پولها شود و خیلی زود یک زندگی اشرافی برای مادر و برادر کوچکترش فراهم کند و توجه هیچکس را هم جلب نکند. در این فراز پایانی همهی رخدادها منطق روایتی خود را از دست میدهند و افتاده روی بتن را به یک فیلم معمولی بدل میکنند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: