آبجی فیلم شرافتمندانه ای است. چه از نظر مضمون و محتوا و چه از نظر ساختار و تولید فیلمی که مطمئناً در مرحله نگارش فیلمنامه از حیث تحقیق و مطالعات به اندازه لازم برخوردار بوده و با نگرشی آسیب شناسانه به جزئی ترین مسائلی که امثال کسانی مثل عطیه که به دلیل چنین اختلالاتی از جامعه کنونی عقب مانده اند و خانواده شان که با مشکلاتی چنین دست و پنجه نرم می کنند، نگاه می کند و اشاراتی به طبقه ای از مادران دارد که در عین آگاهی کامل به شکاف و تفاوت زیستی فرزندشان باز هم برای آن ها تفاوتی با دیگران قائل نمی شوند ؛ زیرا مادرند و فرزندشان از گوشت و پوست و استخوان خودشان است و با هزار مزایا و معایبی که در آن ها وجود دارد، سر سوزنی از محبتشان نسبت به آن ها کم نمی کند.
آبجی روایت مادری است که سالیان سال با فرزند معلولش و مشکلات متعدد و بسیارش لحظه ای از وظیفۀ مادری اش دست نشسته و علاوه بر آن حتی حاضر است لحظات پایانی عمرش را هم صرف مراقبت از عطی یا همان آبجی کند. طلا (با بازی گلاب آدینه) مادری است که به دلیل بیماری قلبی حادش و وضعیتی که او را لبۀ تیغ قرار داده نگران آیندۀ دخترش عطی یا همان آبجی (با بازی معصومه قاسمی پور) است. نگران فضایِ ناامنی که جامعه و آدم هایش قرار است بعد از مرگ او برای دخترش ایجاد کنند و چه بسا جگرگوشه اش در نبود او نتواند در برابر مشکلات ایستادگی و مقابله کند. مادر حتی با وجود دیگر فرزندان هم باز نگرانی اش پابرجا است؛ زیرا هر کدام از آن ها مشکلات و مسائل مختص به خود را داراند. نمونۀ آن عالیه (پانته آ پناهی ها) که پس از سالیان سال زندگانی در خارج از ایران با تماسی از سوی مادر به زادگاه خود برمی گردد و پس از مواجهه با مشکلاتِ ریز و درشت و ناتوانی در برابر حل آن به دلیل اینکه تمام کار و زندگی اش در دیار غربت است و در شرف ازدواج با مردی غیر ایرانی است، خود را ناتوان می بیند. همچنین عباس (حمیدرضا آذرنگ) در شرف به زندان افتادن است و به زمین و زمان بدهکار و علی الخصوص خود عیالوار است.
به نظر می رسد تیم نویسندگان در تمام مراحل نگارش سعی بر ایجاد بستری برای همذات پنداری مخاطب با طلا و عطی و تنهایی شان داشتند و تا حدودی هم موفق عمل کرده اند، زیرا نوع قاب بندی و میزانسن ها به تنهایی آنها اندک اشاره ای دارد و همین طور موسیقی معمولی حامد ثابت. دو سکانس از فیلم مرا به شگفتی واداشت: سکانس سپردن یک روزه عطی به آسایشگاه و سکانس فهمیدن بخشیدن طلاهایش به پسر کارگر ساختمانی ( بابک حمیدیان ) که عطی سخت عاشق و دلباخته اوست که یکی از بهترین نقاط اوج فیلم در لحظات پایانی است. در کل آبجی فیلم شُسته رفته ای از آب درآمده و همانطور که بی سر و صدا در گروه هنر و تجربه اکران شده و پس از سالها به شبکه نمایش خانگی آمد، نشانۀ بی ادعایی تامِ گروه سازنده است . این بی ادعایی در خود فیلم و پایان بحث برانگیرش هم نمایان است که سوالاتی را در سر بیننده ایجاد می کند. سوالاتی از قبیل اینکه: آیا خانه جائی است به نام مکان یا چیزی است به نام زمان! خانه بدون خانواده بهتر است یا خانواده بدون خانه؟ برای طلا و عطی خانه جائی است که در کنار هم باشند ... چه در خانه خودشان و چه در آسایشگاه!
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات:
آپارات | FilmMagazine.official (aparat.com)
[ماهنامه فیلم]