«...دفنش میکنیم، خودمون دفنش میکنیم. بعد شاید بتونیم دوستش داشته باشیم. همین حالا هم انگار، انگار دوستش دارم...»
سپرده به زمین/بیژن نجدی
سریال غربت از پر افت و خیزترین سریالهای ماههای اخیر شبکه خانگی بوده است و بیشترین هجمهها را نیز از آنجایی متحمل شد که دست بر سوژهای زنانه با اجرای انبوه بازیگران زن گذاشت.
غربت در ظاهر خط داستانی سادهای دارد درباره یک سرقت بزرگ ولی آنچه تفاوت را موجب شده در زیربنای سرقت است که راهبری آن را یک زن برعهده دارد و در نتیجه آن بناست سرنوشت گروهی از زنان غربت نشین رقم بخورد. الگوهای سرقت این چنینی در سینما و تلویزیون ایران فراوان یافت شده و از همه شهیرتر خداحافظ رفیق امیر نادری و آنچه افتراق ایجاد میکند اول طراحی و اجرای نقشه سرقت توسط زنان است و دوم اینکه به جای جواهرفروشی یا صرافی یا بانک، با سرقت از یک دفتر کمیته امداد مواجهیم.
امیر پورکیان در سریال قبلی خود ممنوعه تلاش کرده بود ارتباطات افسارگسیخته جوانان دوره جدید را روایت کند. تنوع بازیگر در سریال جدید او و اینکه برخلاف لحن اپیدمی آثار موسوم به اجتماعی، شاهد نوعی آرامش در گفتار و رفتار قهرمانان زن و ضدقهرمانان مرد هستیم و تاکید بر پیشینه غربتنشینان و اینکه چگونه سر از این بیغوله درآوردهاند، از دیگر ویژگیهای اثر است. غربت با وجود وقفه در پخش و ممیزی دامنگیر آن که حتی به کاهش تعداد اپیزودها منجر شده اثر دندانگیری از کار درآمده است.
در طراحی نماهای مرتبط با سرقت و آن تونل زدن و حفاری دلهره آور از دالان یک سمساری با صاحبی هَوَل و سپس به بنبست اول رسیدن، لو رفتن و مجدد وارد کار شدن و این بار با حمایت بالادست غربت، فارغ از آن که مفهومی ضد فمینیسم متداول و به هم پیوستگی فراجنسیتی آدمها را شاهدیم، دقت در اجرا که میتواند مرهون حضور صادق یاری به عنوان تهیه کننده باشد، مشهود است؛ تهیهکنندهای صاحب تجربیات مختلف از تولید تا توزیع از همان ممنوعه و سیاوش و گلشیفته بگیر تا هشتگ خاله سوسکه و البته درام آوانگارد و جلوتر از زمانه پسرکشی که اغلب کوششی بودند در اجماع عناصر مخاطبپسند و هنرمندانه.
غربت در کشاکش روایت پرحادثه خود ابایی ندارد از اینکه معادلات زنانه ابتدایی را بر هم بزند و ثابت کند که در شکل گیری غربتِ زنانه، به اندازه مردان، خود زنان هم نقش دارند؛ زنانی که با همه یکدلی در میان خود مارهایی را میپرورند که نظیر همان کاراکتر کر و لال سریال، یکجا همه را به یک احساس اشتباهی میفروشد! و از آن دهشتناکتر اینکه در این «غربت» حتی گولاخهایی مثل فری چزی و ادی مورفی هم فقط مهرههای یقه سفیدهایی هستند که حتی آقازادههای خود را درک نمیکنند ولی میخواهند جهان را عوض کنند.
در روزگاری که بعضا حتی جماعت موسوم به شبه انتلکت یا از سر جهالت یا عوامفریبی به دنبال افتراق میان زن و مرد و جدایی شهر و شهرستان و ایحاد تفرقه میان پایتختنشین و خارجمرکز هستند، سریال غربت، علنا جار میزند که تبعیض، زن و مرد و شهر و روستا ندارد و اصلا مهم نیست متولد کجا باشی، چون حتی اگر فرزند ذکور یک آقازاده باشی، باز میتوانی سرشار از عقدههای ناشی از کمبود باشی. نسخهی درمانی «غربت» همانند تکهای که از بیژن نجدی نقل شد، دعوت به فعالیت شخصی است و اینجا میشود آموختن و آموزگار شدن؛ اگر خودت بتوانی بیاموزی و بعد در حد خودت به کمدانشان، بیاموزی، اثر وضعی خود را گذاشتهای و بقیهاش دیگر، نباید برایت مهم باشد چون کار خودت را درست انجام دادهای.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
آدرس اینستاگرام:
https://www.instagram.com/filmmagazine.official
آدرس کانال آپارات:
[مجله فیلم]