
در نخستین سالهای سینمای بعد از انقلاب، همچنان در بر همان پاشنه میچرخید که خوبها و بدها حتماً به شکل خطکشیشدهای به نمایش گذاشته شوند. بر اساس این گونه تیپگرایی و خطکشی میان آدمها، شخصیتهای منفی به سرعت قابل تشخیص بودند و میشد آنها را بازشناسی کرد. با این همه تلاشهایی صورت گرفته شد تا شخصیتهای منفی کمتر «گلدرشت» دیده شوند. جیرانی در قرمز تلاش میکند شخصیت ناصر (محمدرضا فروتن) را از همان ابتدا به عنوان شخصیتی منفی به تماشاگرش معرفی نکند. او بهتدریج و سرانجام بعد از شکنجهی هستی (هدیه تهرانی) به جبههی شخصیتهای منفی داستان کوچ میکند و شاید برای نخستین بار در سینمای ایران، شخصیت زن منفی نیز وارد یک داستان شده و بار مهمی را بر دوش میکشد. منیر (کمند امیرسلیمانی) خواهر شخصیت روانپریش ناصر، خودش اقدام به شکنجهی هستی میکند. اینکه یک شخصیت زن اقدام به شکنجهی شخصیت مثبت داستان کند که او نیز یک زن است، در سینمای امروز ما تقریباً مابهازایی ندارد و جیرانی با برابر هم قرار دادن دو شخصیت مثبت و منفی داستان که هر دو زن هستند، سعی میکند به یک توازن میان شخصیتهایش دست پیدا کند. ستاره (هانیه توسلی) در شام آخر (۱۳۸۰) نیز از موارد معدودی است که با یک شخصیت زن منفی داستانی روبهرو هستیم. هرچند او نیز مانند ناصر به دلیل پریشانی از دست دادن مانی معترف (محمدرضا گلزار) ناخواسته دست به قتل زده و به شخصیتی منفی بدل میشود.
شخصیت محمود بصیرت (فریبرز عربنیا) و سیما ریاحی (هدیه تهرانی) در شوکران (۱۳۷۹) یکی از موارد نادر تغییر شخصیت از منفی به مثبت و بالعکس محسوب میشوند. هالهای که پیرامون شخصیت بصیرت را فرا گرفته، او را فردی با اصالت، شجاع و مثبت جلوه میدهد. اما این ظاهر ماجراست. از زمانی که او با سیما آشنا میشود تا زمانی که در آن پارکینگ به سیما پرخاش کرده و پوست میاندازد، شخصیت محمود بصریت بهتدریج به سوی قهقرا حرکت میکند و از سوی دیگر از لحظهای که با سیما آشنا میشویم و در تمام مدت آشنایی او با بصیرت و خرید کردنها و غذاخوردنها او را یک «فم فتل» میدانیم. یک فتانه که کارش انگار به دام انداختن مردان زندار است. اما وقتی با پدرش (منوچهر صادقپور) و موقعیت اجتماعی زندگی او آشنا شده و حتی شاهد مرگش میشویم، یقین میکنیم که سیما ریاحی شخصیت مثبتی بوده است. یک چنین تغییری در شخصیت مثبت به منفی را در آرایش غلیظ (۱۳۹۲) میبینیم. مسعود ترابی (حامد بهداد) به خوبی میتواند در نقش آدم خوب داستان فرو برود و لادن (طناز طباطبایی) و حتی به نوعی دکتر (جمال اجلالی) را فریب بدهد. این جابهجایی در شخصیت به نوعی در سینمای ایران مورد توجه قرار میگیرد و اکنون شخصیتهای منفی دیگر به آسانی «کشف» نمیشوند. در زرد (۱۳۹۵) شخصیت حامد (شهرام حقیقتدوست) که اکنون در کما رفته به نوعی همان شخصیت منفی گمشدهی فیلم است که باعث و بانی تمام بلاهایی است که بر سر شخصیتهای دیگر و از جمله همسرش نهال (ساره بیات) آمده است.
گاهی در این میان شخصیت یا شخصیتهای منفی در فیلمی دیده نمیشوند اما همهجا صحبت از آنها هست. در قاتل اهلی (۱۳۹۶) ریشهی هر اقدامی علیهی دکتر جلال سروش (پرویز پورحسینی) به نوعی ریشه در مافیای پیسارو دارد. مابهازاهای پیسارو در فیلم دیده میشوند اما هرگز آنها را نمیبینیم. انگار دکتر سروش در هوا پنجه میاندازد و صرفاً هوا را میشکافد. دشمن او نامریی است و حتی در واپسین لحظات و بعد از بمبگذاری در اتومبیلش، همچنان شخصیت منفی فیلم را نخواهیم دید. یک چنین گرایشی نسبت به شخصیت منفی را در لاتاری (۱۳۹۶) نیز میبینیم. شخصیت سامی (مهدی زمینپرداز) که تمامی اعمال غیرقانونی در آن سوی آبها، از جمله قتل نوشین (زیبا کرمعلی) به او نسبت داده میشود، در تمام مدت از ما (مخاطبان فیلم) فاصله دارد. چه زمانی که وی را در ایران میبینیم و چه در دبی، او همواره از ما فاصله دارد. این حضور غیرمستقیم شخصیت منفی در واقع میتواند هرچه بیشتر به «وزن» او اضافه کند و حجم بدیها و سبعیت شخصیت را افزایش دهد. بنابراین وقتی مرتضی (حمید فرخنژاد) او را میزند، ما به عنوان تماشاگران فیلم میتوانیم حجم بدیهای او را تجسم کرده و خشنود باشیم که شخصیت منفی و بد داستان به سزای اعمالش رسیده است.
اما در فیلمی مانند فروشنده (۱۳۹۴) که شخصیت منفی داستان به معنای کلاسیکی که در ذهن داریم، وجود خارجی ندارد، شخصیت پیرمرد (فرید سجادیحسینی) چند بعد پیدا میکند. او به خانهی آهو رفت و آمد داشته و رعنا (ترانه علیدوستی) را با او اشتباه گرفته است. از سوی دیگر او خانواده دارد. داماد دارد. آبرویش در خطر است. بر این اساس که فرهادی معتقد است آثار او شخصیت منفی ندارند، پیرمرد خودش نخواسته که در جبههی منفی قرار بگیرد. رویارویی او با عماد (شهاب حسینی) همراه با انفعال و بیماریاش نهتنها از او شخصیتی منفی به معنی مصطلح نمیسازد بلکه معیار و متراژ تماشاگر در ارزیابی و قضاوت را بههم میریزد و حتی در لحظاتی پیرمرد در جانب مثبت ماجرا قرار میگیرد و سختگیری عماد در برخورد با او حتی آزارنده میشود. در متری شیشونیم (۱۳۹۷) شخصیت ناصرخاکزاد (نوید محمدزاده) به عنوان شخصیت منفی به نوعی حتی از شخصیت مثبت فیلم، صمد (پیمان معادی) دامنهی بیشتری برای مانور پیدا میکند. شاید بعد از سالها که سینمای ایران به این فرمول موفق پشت کرده بود که فیلمی اگر شخصیتی منفی قدرتمند و جذابی داشته باشد، تماشاگران بهتر نسبت به آن فیلم واکنش نشان میدهند، سعید روستایی با خلق شخصیت ناصر توانست به این فرمول باز گردد. ناصر به عنوان شخصیت منفی این اجازه را پیدا میکند از خودش دفاع کند و استدلال بیاورد که چرا به راه خلاف پای نهاده است. او میتواند یک مأمور عالی رتبهی نظامی را به چالش بکشد و او را متهم به دزدی اجناسش کند و به او پیشنهاد رشوه بدهد. ناصر خاکزاد میتواند از عشق شکستخوردهاش حرف بزند و خودش را بیگناه بداند و دنیا و مافیهایش را به خاطر وضعیت فعلیاش مقصر بداند. او میتواند در بازداشتگاه بر سر مأموران فریاد بزند و اعتراض کند. حتی میتواند موقع مرگش نترسد و شخصیتی منفی را خلق کند که جذاب و دوستداشتنی است و بسیار باورپذیر و درنتیجه تماشاگر هم او را دوست دارد و هم فیلمی را که او در آن نقش منفی بسیار پررنگی برعهده دارد.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: