بری جنکینز برای طرفدارش اتومبیل اجاره کرد
بری جنکینز کارگردان اسکاری مهتاب (2016) که امسال با درام جدید و تحسینشده اگر خیابان بیل میتوانست حرف بزند به عرصه رقابت در فصل جوایز بازگشته است، معنی حقیقی ایام کریسمس را با پیشنهاد پرداخت هزینه اتومبیل اجارهای یک سینماروی خانم به نمایش گذاشت تا او بتواند خودش را به آتلانتا برساند و به تماشای فیلم جدید جنکینز بنشیند. اما ماجرا از توییت کارگردان شروع شد که حضورش در آتلانتا برای دیدار خانوادهاش در تعطیلات را اعلام کرد و نوشت: «من در نمایش یازده و سی دقیقه صبح روز 26 دسامبر در سالن «ریگِل آتلانتیک» برای معرفی و نشست پرسشوپاسخ حضور خواهم داشت...» در این میان، طرفداری از تمایلش برای حضور در نمایش و نشست میگوید و اینکه مجبور است پول اتومبیل کرایهای را هم بدهد. جنکینز جواب این طرفدار را طوری داد که ثابت کند نازنینترین آدم صنعت فیلمسازی است: «من جبران میکنم، فردا رسیدش را نشانم بدهید!» خیابان بیل از 14 دسامبر (23 آذر) به صورت محدود در سینماهای نیویورک و لسآنجلس روی پرده رفته و از 25 دسامبر (4 دی) در شهرهای بیشتری مانند آتلانتا، باستن و شیکاگو به نمایش درآمده است. «آناپورنا» پخشکننده این فیلم است که جنکینز آن را از رمانی به همین نام اثر جیمز بالدوین اقتباس کرده است. داستان درباره زن بارداری (با بازی کیکی لِین تازهوارد) است که با حمایت خانوادهاش وارد پیکار برای تبرئه دوستش میشود که بهاشتباه محکوم شده است. از بازیگران مکمل هم میتوان به استفن جیمز و رجینا کینگ (که بسیار تحسینشده و دستکم نامزدی اسکارش قطعی به نظر میرسد) اشاره کرد. بعضی منتقدان این فیلم را یکی از بهترین آثار سینمایی سال ارزیابی کردهاند.
زویی کازان و «انتقاد مجازی» به بازیاش در «تصنیف باستر اسکراگز»
سال 2018 یک بار دیگر ثابت کرد که فضای مجازی و رسانههای اجتماعی، حکم شمشیر دولبه را دارند. فرصت تماس و تعامل نادری که برای طرفداران و چهرههای سرشناس به وجود آمده است، از یک سو فوقالعاده است و از سوی دیگر دردسرساز، و نتیجهاش به مقابلههای عجیبوغریبی کشیده است. یکی از جدیدترین نمونهها به زویی کازان و طرفداری برمیگردد که در نتفلیکس به تماشای وسترن جدید کوئنها تصنیف باستر اسکراگز مینشیند و بعد از آن در توییتر، کازان را تگ میکند و مینویسد: «تماشای بازی زویی کازان مأیوسکننده بود.» البته که کاربر مورد نظر با وجود اشاره به اسم کازان، تصورش را نمیکرده که نوه الیا کازان این توییت را ببیند. اما کازان میبیند و اولین واکنشش این است (که البته الان پاک شده!): «نمونه دقیقی برای اینکه چه زمانی نباید هنرمندی را در توییت خود تگ کنید...» و بعداً افزود: «من یک رستوران نیستم و نیازی ندارم که بفهمم غذا از نظر شما بیش از حد شور بوده.» اما کازان که واقعاً درمانده شده بود، دوباره ادامه داده: «خب، فکر میکنم همه ما آداب معاشرت را یاد گرفتیم (و بعد از پاک کردن توییت)، بیایید سعی کنیم در فضای مجازی نیز حرفهایی را به هم نزنیم که وقتی رودررو قرار میگیریم به زبان نمیآوریم چون فکر میکنیم بیادبی است و دور از مردمداری... این یک اصل ابتدایی به نظر میرسد.» و در نهایت کازان اضافه میکند: «... فکر میکنم وقتی کسی را تگ میکنید و از کارش انتقاد میکنید، انرژی منفی غیرضروریای را وارد زندگیاش میکنید. تردید دارم اغلب ما در برخورد رودررو چنین کاری را انجام دهیم. شما آدم خوبی به نظر میآیید و امیدوارم حرفهای مرا ملاحظه و از این پس مراعات کنید. آرزوی بهترینها...» خوشبختانه در این مورد(!) کاربر از اظهار نظرش شرمنده شد و در عذرخواهی نوشت: «همه عزیزان، برای این توییت معذرت میخواهم. فکر نمیکردم زویی (یا هر کسی) هرگز این نظر را ببیند. من خیلی ساده، نام کازان را تگ کردم تا دیگران بدانند درباره چه کسی صحبت میکنم. کارم احمقانه بود و نفهمیدم چه کردم. خیلی متأسفم و انگار واقعاً از نحوه کار توییتر بیخبرم!» به هر حال، این برخورد مجازی یک نمونه متأخر از مسائل و مشکلاتی است که توییتر (به عنوان یکی از شبکههای اجتماعی) برای هالیوودیها (به عنوان یکی از مراکز صنعت سینما و هنر فیلمسازی) به بار آورده است. شاید در سال 2019 همه چیز تغییر کند و آدمها یاد بگیرند در شبکههای اجتماعی هم متمدن و باادب باشند. اگر بر این باور نیستند، حق دارید چون محکوم به فناییم!
«قفس پرنده» و حذفی که فیلم را نجات داد
یکی از مهمترین تصمیمهایی که سازندگان یک فیلم هیولایی میگیرند این است که چه زمانی هیولای خود را نمایش بدهند. آیا میخواهید آن را مخفی کنید و ترس و تعلیق بیافرینید تا اینکه در اواخر فیلم از هیولا رونمایی شود؟ (مثلاً به شیوه استیون اسپیلبرگ در آروارهها) یا اینکه قیدِ تعلیق را میزنید و از همان ابتدا با نمایش هیولا تماشاگران را به وحشت میاندازید؟ جالب است که فیلم جدید سوزان بیر با نام قفس پرنده که از 21 دسامبر (30 آذر) در نتفلیکس عرضه شده است، هیچ یک از این دو راه را انتخاب نکرده است؛ اتفاقی که تازه دلیل اصلیاش برملا شده است. اریک هایزِرِر فیلمنامهنویس (که ورودِ دنی ویلنو را هم در کارنامه دارد) در گفتوگوی تازهای گفته است: «در مرحلهای از کار بود که یکی از تهیهکنندگان گفت: «باید در جایی از فیلم هیولایی دیده شود.» و من را مجبور کرد که فصل کابوسی برای شخصیت مالوری بنویسم.» و این در حالی است که در جهان داستانی قفس پرنده نگاه کردن به هیولاها باعث میشود کسی خودش را بکشد. داستان درباره گروهی از نجاتیافتگان است که میکوشند در دنیایی زنده بمانند که باید در آن چشمانشان بسته باشد وگرنه مرگ به سراغشان میآید. به همین خاطرست که سازندگانِ قفس پرنده هرگز به تماشاگران نشان نمیدهند که هیولاهای داستان چه شکلی هستند و اصلاً مشخص نمیشود که نامرئی هستند یا جسمی مرئی دارند. زمانی که هیولاها در فیلم ظاهر میشوند، گاهی وقتها در محیط خارجی، برگها و علفها در هوا شناور میشوند. اما همان طور که اشاره شد از ابتدا چنین نبوده و وقتی تهیهکنندگان، سازندگان فیلم را به نمایش هیولاها وادار کردند، نتیجه خوبی به دست نیامد. هایزِرِر در ادامه صحبتهایش چنین توضیح میدهد: «موجودی مارمانند بود که وقتی برای فیلمّبرداری آوردند و به من غرید، به خنده افتادم؛ چون فقط یک بچه چاق و دراز بود.» سندرا بولاک که نقش اصلی فیلم را بازی کرده، هم در گفتوگویی آن را «مردی سبزرنگ با چهرهای بچهگانه و هراسانگیز توصیف کرده است.» سوزان بیر نیز دربارهاش گفته است: «خیلی ساده برایمان بامزه و خندهدار شد! ما صحنه مورد نظر را هم فیلمبرداری کردیم و زمان زیادی را صرفش کردیم اما هر بار که میدیدمش، میگفتم این هیولا هیچ تنش و ترسی ندارد. فقط بامزه است. سندرا ابتدا نمیخواست آن را ببیند چون فکر میکرد ترسناک است اما بعدش میگفت آن را به من نشان ندهید چون خندهام میگیرد! در واقع اگر حذف نمیشد با فیلم دیگری طرف بودیم.» خوشبختانه در نهایت قرار بر این شد که هیولاهای فیلم نشان داده نشوند و البته نظر و عقیده بیر هم در موردشان جالب است: «این هیولاها هر چه هستند، با عمیقترین وحشت هر تماشاگری پیوند میخورند؛ و میدانیم که عمیقترین وحشت هر کسی با دیگری متفاوت است. از این رو اگر شمایل مشخصی برای این هیولاها در نظر میگرفتیم، با فیلمی ضعیف روبهرو میشدیم. اصلاً وقتی چنین وجه استعاری واقعاً قوی و پرمایهای در میان است، تلاش برای نمایش هیولا بیمعنی به نظر میرسد...» ترکیب بازیگران قفس پرنده بجز سندرا بولاک شامل ترِوَنتی رودس، جان مالکوویچ و سارا پالسن هم میشود.
جان مالکوویچ، هرکول پوآروی جدید
وقتی جسدی پیدا میشود و معمای یک قتل در میان است، یکی از کارآگاهان محبوبی که همه دوست دارند سروکلهاش پیدا شود، هرکول پوآرو است؛ و وقتی چنین شخصیتی در فیلمنامهای ظاهر میشود معدود بازیگرانی هستند که اغلب سینمادوستان به جان مالکوویچ ترجیح بدهند. جدیدترین اقتباس از اثر آگاتا کریستی افسانهای، قتلهای ایبیسی نام دارد و مجموعهای است که «آمازون پرایم» آن را پخش خواهد کرد. پوآروی مالکوویچ که بر اساس رمانی از سال 1936 خلق شده است، با یک سری قتلهای زنجیرهای مهیب مواجه میشود که نام قربانیان آن بر اساس حروف الفبا پیش میرود. کارگردان این مجموعه سهبخشی، الکس گابِسی است که پیش از این سرگذشت فرانکنستاین را ساخته است. از سایر بازیگران مجموعه هم میتوان به روپرت گرینت، شرلی هندرسن، اندرو باکن، آنیا چالوترا، ایمن فارن، جک فارثینگ و مایکل شِیفر اشاره کرد. اقتباس تلویزیونی قبلی از آثار کریستی به همین تابستان گذشته برمیگردد و مجموعه سهبخشی دیگری به نام آزمون بیگناهی با بازیهای بیل نای و آلیس ایو که از آمازون پخش شد. نمایش قتلهای ایبیسی از اول فوریه 2019 (12 بهمن) آغاز میشود.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[پلیلیست، ایندیوایر]