
قواعد وسترنهای اولیه آنچنان آشنایند که کمتر نیازی به توصیف و تعریف دارند. بر اساس قراردادها در نحوهی لباس پوشیدن و سر و شکل شخصیتها، تعریف ساده و مشخصی از آنها میتوان ارائه داد. قهرمان وسترن نوعاً کلاه سفید یا رنگهای روشن بر سر میگذارد و تبهکاران کلاه سیاه بر سر دارند. قهرمانان تمیزاند و سر و صورتشان را اصلاح کردهاند. تبهکاران سبیل میگذارند. تبهکاران و نوچهها ممکن است ریش داشته باشند اما ریش نوچهها خاکستری و بههم ریخته است و ریش تبهکاران ممکن است سیاه باشد و به شکل معصومانهای به سر و وضعشان رسیده باشند.
علاوه بر قردادهایی در پوشش و ظاهر، قراردادهایی هم در زمینهی کنشها وجود دارد. بسیاری از وسترنها یک یا چند تا از این قراردادها را دارا هستند: تیراندازی نهایی بین قهرمان و تبهکار در تنها خیابان شهر یا در بین صخرههای تنگه یا درههای عمیق، تعقیب و گریز طولانی با اسب (معمولاً همراه با تیراندازی)، زد و خورد در بارها (همراه با متصدی بار که ترسیده و در فواصل معینی پشت بار این سو و آن سو میرود) و سوارهنظامی که برای نجات سر میرسد.
اگرچه ممکن است علاقهی عاشقانهای بین قهرمان مرد و زن شکل بگیرد و این کشش و جذبه آشکار باشد اما هیچ وقت به ثمر نمیرسد و قهرمان در پایان به راهش ادامه میدهد. برای ایجاد تنش و توجه مستقیم به علاقهی عاشقانه، اغلب، قهرمان زن تا نقطهی اوج داستان، نسبت به انگیزهها یا کنشهای قهرمان مرد دچار سوءتفاهم است تا این که قهرمان مرد موفق میشود پیش از خداحافظی، اعتماد و احترام قهرمان زن را به دست آورد. دستکم یکی از قواعد و قراردادهای وسترن ساختاری است. بسیاری از وسترنها با حضور قهرمان آغاز میشوند که سوار بر اسب از سمت چپ پرده وارد قاب میشود و در پایان، سوار بر اسب، در جهت مخالف و معمولاً رو به غروب دور میشود. نمونههای متأخر و شناخته شدهی ژانر وسترن بسیاری از قواعد این ژانر را زیر پا نهادهاند. مثلاً با گرگها میرقصد (۱۹۹۰) ساختهی کوین کستنر، لبههای تیز قهرمان سنتی وسترن را نرم کرده و او را نسبت به زنان و سرخپوستها حساستر ساخته است.
فیلم گنگستری
فیلم کلاسیک گنگستری معمولاً در یک جنگل مجسم رخ میدهد، در میان خیابانهای بیانتها و ساختمانهای پرجمعیتِ بخش قدیمی از یک شهر مدرن. بسیاری از کنشها در شب به وقوع میپیوندند و معمولاً باران میبارد تا به فضاها یاری برساند. در یک فیلم گنگستری همراه با سارقان مسلح بیسواد،کنشها در زمینههای شهری دورافتاده و پرملال، کلوپهای شبانه و پمپبنزینها اتفاق میافتند.
قهرمان فیلم گنگستری، بیرحم، مهاجم و پرخاشگر و از جنس گرگ تنها است. او جسور، ازخود راضی و جاهطلب است. او آدمی خودساخته است و از دل هیچ بیرون زده و از مدارس کوچه و خیابان فارغالتحصیل شده است. پل مونی و آل پاچینو هر دو قهرمان صورت زخمی (۱۹۳۲) هاوارد هاوکز و صورتزخمی (۱۹۸۳) برایان دیپالما نمونههایی از فرمول یک قهرمان گنگستری را به نمایش میگذارند اما در فاصلهی شصت ساله میان این دو قهرمان، زبان داستانگویی دچار تغییرات عمدهای شده است.
زنان عموماً زیور و زینتآلات فیلم گنگستری و نمادی از وضع اجتماعی قهرمان فیلم هستند. آنها سهلالوصول، بیفکر و حریصاند و جذب قدرت و بیرحمی قهرمان میشوند. گاهی در ابتدای فیلم، زنی باهوش و آراسته با قهرمان همدست است اما خیلی زود ماهیت حقیقی قهرمان را کشف کرده و او را رها میکند. مادران و خواهران قهرمانهای فیلم گنگستری متمدن و اجتماعی و ارزشهای سنتی در وجودشان یافت میشود؛ مادر مورد احترام و خواهر مورد حمایت است.
یکی از انتزاعیترین سطوح در فیلم گنگستری، تضاد بنیانی گنگسترها با نظم اجتماعی است. از آنجا که پلیس نمایانگر نظم اجتماعی است، تضاد یاد شده پای پلیسها را نیز به معرکهها باز میکند. معمولاً کشمکشی بین سارقان بر سر تصاحب عنوان رهبری دارودستهی گنگسترها ایجاد میشود و هرکدام در پی این است که رقیب را از میدان بهدر کند. تضادی در درون قهرمان نیز احتمال وقوع دارد که دلیلش میتواند خوبی نهفته در وجود او یا غرایز اجتماعیاش باشد که باعث میشوند او با خودش دچار کشمکش بشود.
«قهرمان» فیلم گنگستری موقتاً به موفقیت دست مییابد اما در نهایت با سرنوشتی که شایستهی اوست، روبرو میشود. اگرچه ممکن است شانسی برای اصلاح و رستگاری داشته باشد اما وجه جنایتمدار وی آنچنان قدرتمند است که نمیتواند منکر آن شود. او اغلب به شکل بزدلانه و حقیری در یک جوی آب میمیرد. بزرگی و قدرتش از بین رفته است و هر چه را که در وجودش تحسین کردهایم، ویران و تباه شده. دیگر اعضای دارودستهی او یا کشته میشوند یا به زندان میافتند و نظم اجتماعی به حال نخستاش باز میگردد.
مسلسل، هفتتیر و بمبها جزو اسلحههای استاندارد گنگسترها هستند. مسلسلها اغلب در جعبههای ویولن حمل میشوند. دستکم یک صحنهی تعقیب و گریز داریم که سرنشینان مسلح به یکدیگر تیراندازی میکنند. نوشیدنی و سیگار در شمار ملزومات صحنههای داخلی است. اماکن فروش نوشیدنیها و کلوبهای شبانه، محل مشترکی برای انجام کارهای گنگسترها است. کنشهای خشن بارها در سکانسهای مونتاژی به نمایش گذاشته میشوند و ضرباهنگ تدوین در این سکانسها سریع است و زمان فشرده میشود و صدای انفجارها یا شلیک مسلسلها به گوش میرسد.
قهرمان فیلم گنگستری ذاتا انسانی تنهاست. هرچند تقریباً هیچگاه کودکیاش به نمایش گذاشته نمیشود اما مشخص است محیط دوران کودکی، دنبال درس نرفتن، همراهی با دوستان و به سر بردن در فضاهای بیرون از خانه، مجال تعلیم و تربیت عادی را از او گرفته است. او به تدریج فضای بیرون از خانه را ترجیح میدهد. با دوستان و همسالان به اصطلاح گروههای کوچکی تشکیل میدهند. گاهی سرقتهای کوچک از سوپرمارکتها یا کیفزنی، «حرکت بزرگ» آنها محسوب میشود. به این ترتیب او در میان جمع به یک تکافتاده بدل میشود. نه میتواند به هیچ زنی اعتماد کند و نه میتواند بدون وجود آنها ادامه دهد. درواقع همین تنهایی اوست که در نهایت او را به سوی مرگ سوق میدهد. قهرمان فیلم گنگستری یک یاغی به تمام عیار است که پیش از دوران قهرمانیاش انتخاب خود را کرده است. او سویهی تباهی و نیستی را برگزیده و عامدانه تن به آن میدهد. جیمز کاگنی به عنوان یکی از شمایلهای سینمای گنگستری، در التهاب (۱۹۴۹) ساختهی رائول والش، نقش کودی جارت را بازی میکند که بعد از مرگ مادرش، تصمیم میگیرد انتقام بزرگی از جهان بگیرد و همراه با آن، مرگ خودش را نیز رقم میزند.
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم: