برونو گانتس، بازیگر سوییسی و مالیخولیاییای که در بالهای اشتیاق (یا آسمان برلین) نقش فرشتهای را بازی کرد که در آرزوی دستیابی به لذتهای درونی و غریزی آدمیان است و در سقوط هیتلری مغلوب را جان بخشید با دستهایی لرزان که در مواجهه با مرگ خود قرار گرفته است، روز جمعه در خانهاش در زوریخ درگذشت. او 77 سال داشت.
مرگ او را مدیر برنامههایش، پاتریتسیا بامبائر تأیید کرد. گانتس تابستان گذشته در جریان فعالیتهایش در جشنواره زالتسبورگِ اتریش متوجه شد که به سرطان روده بزرگ مبتلا است. وی در سال 2000 جایزه دوناتِلو (معادل اسکار در ایتالیا) را برای بازی در نقش پیرمردی به دست آورد که در کمدی رمانس نان و گلهای لاله (سیلویو سولدینی) یک پیشخدمت آرام است که با یک زن خانهدار گریزان آشنا میشود؛ درامی محصول مشترک ایتالیا و سوییس که در میان کارنامهای از فیلمهای آلمانیزبان بازیگرش جای گرفته است.
او در درام ویم وندرس بالهای اشتیاق (1987) نقش فرشتهای را بازی کرده است که کارش وقتگذرانی روی زمین است و مرئی شدن برای آدمهای روبهمرگ و تسکین آنها. در واقع این شخصیت، چنان زیباییای را در زندگی آدمها مییابد که آن را برای خود طلب میکند. اما به احتمال قوی نقشی که در کارنامه گانتس بیشتر از همه دربارهاش صحبت شده است، به بازی او در سقوط (الیور هرشبیگل، 2004) برمیگردد و جای گرفتن وی در قالب هیتلر؛ فیلمی که نخستین اثر سینمایی مهم آلمانی است که تصویری از این رهبر نازی را ترسیم کرده است. راب مَکی در نقدش بر سقوط چنین نوشت: «این متقاعدکنندهترین هیتلر سینما است؛ دیکتاتوری پیر، خمیده و مریض با دستان لرزان کسی که انگار پارکینسن دارد و در آخرین روزهای زندگیاش در پناهگاه، گاهی از کوره درمیرود و گاه دستخوش یأس و سرخوردگی میشود.»
اغلب فیلمهای سینمایی و تلویزیونی گانتس که رویهمرفته بیش از هشتاد اثرند، تولیدهای اروپایی هستند و در میانشان ادای دین وندرس به فیلمهای نوآر یعنی دوست آمریکایی (1977) هم دیده میشود؛ فیلمی با بازی دنیس هاپر که گانتس در آن نقش یک آلمانی را بازی کرده است که بعد از تشخیص بیماری علاجناپذیرش به یک آدمکش بدل میشود؛ یا در نقش جاناتان هارکر بیگناه در نوسفراتو (ورنر هرتسوگ، 1979)، یک خبرنگار جنگی در بیروت در دایره فریب (فولکر شلوندورف، 1981) یا در فراموشی (باربت شرودر، 2017). البته او در فیلمهای آمریکایی هم ظاهر شد از جمله درام پسرانی از برزیل (فرانکلین جی. شافنر، 1978) درباره جنایتکاران جنگی نازی با بازیهای گریگوری پک و لارنس اولیویه؛ یا بازسازی پرستاره سال 2004 جاناتان دمی از کاندیدای منچوری و کتابخوان (استیون دالدری، 2008) با بازیهای رِیف فاینز و کیت وینسلت.
بازی گانتس در نقش هیتلر واکنشهای شدیدی را به همراه داشت از جمله انبوهی از میمهای اینترنتی رهبر خشمگین نازی! ولی گانتس همیشه بر این موضوع پافشاری میکرد که او ملایمترین شخصیت درونگرایی را که ممکن بوده خلق کرده است. او در سال 2005 به «سن فرانسیسکو کرانیکل» گفت: «دوست دارم قدم بزنم. دلم میخواهد مطالعه کنم. خوشم میآید به تماشای مردم بنشینم. من خیلی کنجکاوم.»
برونو گانتس 22 مارس 1941 در زوریخ متولد شد و پسر یک مکانیک سوییسی و همسر ایتالیاییاش بود. او خیلی زود تصمیم گرفت بازیگر شود ولی هرگز به دانشگاه نرفت. اولین نقشهایش را در دهه 1960 و تئاتر به دست آورد و در 1970 تئاتری با عنوان شائوبونه / Schaubühne را بنیان گذاشت. او در 2005 به «آیریش تایمز» گفت: «بیشک تئاتری چپ بود.»
نقشهای تئاتری گانتس در طول سالهای فعالیتش شامل هملت (در 1965 و سپس در 1982)، اَلسِست در انسانگریز (1987) و مکس در برگردان فرانسوی بازگشت به خانهی هارولد پینتر در پاریس و سال 2012 میشوند. او وقتی در سال 2001 نقش اصلی فاوست را در مارتن گوته در آلمان بازی کرد، جان راکوِل از «تایمز» شخصیت او را باهیبت و بیمانند خواند.
برونو گانتس اولین تجربه سینماییاش را با نقش کارمند هتلی در کمدی سوییسی مردی با دربی سیاه (1961) به دست آورد و تا همین آخرین سالهای زندگیاش مشغول بازی در فیلمهای مختلف بود. او فقط در سال 2018 در کمدی-درام سَلی پاتر با عنوان مهمانی، در فیلم تازه تِرِنس مالیک رِیدگوند (درباره آلمانیای که از شرکت در جنگ پرهیز دارد)، در توتونچی به نقش زیگموند فروید، درام حادثهای من شاهدم و درام قتلهای زنجیرهای خانهای که جک ساخت به کارگردانی لارس فون تریه بازی کرد.
گانتس از زابینه - که در سال 1965 با او ازدواج کرده بود - جدا شد ولی آنها هرگز از هم طلاق نگرفتند. وی در زمان مرگش در کنار روت والتس، عکاس سینمایی و پسرش دانیل متولد 1972 بود.
از جنبههای مختلف میتوان گفت که مهمترین افتخار گانتس، کسب حلقه ایفلَند بود؛ جواهری الماسنشان که به نام بازیگر آلمانی سده هجدهم، آگوست ویلهِلم ایفلند، نامگذاری شده است و به «برجستهترین و ارزشمندترین بازیگر تئاتر آلمانیزبان» اهدا میشود. او وقتی در سال 1996 این جایزه را از دارنده قبلیاش یوزف ماینراد به ارث برد، تنها پنجمین بازیگری بود که از دهه 1870 آن را به دست میآورد.
او در گفتوگوی سال 2005 خود با «آیریش تایمز» به این موضوع هم اقرار کرد که بازیهای باورپذیرش ظاهراً برای برخی طرفدارانش صورت واقعی پیدا میکرد: «بعد از بالهای اشتیاق مردم واقعاً فکر میکردند من یک فرشته نگهبانم. آنها حتی بچههای خود را برای دعای خیر و... پیش من میآوردند.» البته این دست از طرفداران بهوضوح در درکِ هدف و قدرتهای شخصیت او در فیلم فراموشنشدنی وندرس، دچار اشتباه شده بودند.
او در ادامه میگوید: «وقتی با هواپیما پرواز میکردیم، آنها گاهی وقتها میگفتند: "حالا که تو با ما هستی، اتفاقی روی نمیدهد." خیلی جالب و بامزه بود.»
*
خود گانتس درباره بازیاش در سقوط و جای گرفتن در کالبد هیتلر گفته است: «آخرش هم نتونستم به قلب هیتلر نفوذ کنم چون چنین چیزی وجود نداشت.»
کانال تلگرام ماهنامه سینمایی فیلم:
https://telegram.me/filmmagazine
[منبع: نیویورک تایمز]